ارتباط با ما در

محمد خوش چهره، اقتصاددان مطرح کرد:

تکرار فاجعه ونزوئلا در ایران

اگر رویکردها اصلاح شود، می توانیم از این موقعیت دشوار عبور کنیم. نکته مهم اینجاست که باید رویکردها را به درستی اصلاح کنیم تا گارد اقتصاد در برابر اقتصاد جهانی تنظیم شود. متاسفانه ما در سال های گذشته با وجود ضرورت برخورد محتاطانه با گارد باز مقابل اقتصاد جهانی ظاهر شده ایم.

منتشر شده

جامعه ایرانی_ تا به امروز اقدام مشخص برای حل مشکلات اقتصادی که چندین ماه هست مردم و مسئولین را تحت فشار قرار داده، تغییر افراد در تیم اقتصادی دولت بوده، از تغییر رییس کل بانک مرکزی تا احتمالاتی بر تغییر رییس سازمان برنامه و بودجه و وزیر اقتصاد؛ دکتر محمد خوش چهره، استاد اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده اسبق مجلس، معتقد است که اقتصاد ایران مانند بیماری است که با وجود شکستگی استخوان با پارگی شریان روبروست، از این رو نیازمند اقدام آنی برای ممانعت از خونریزی و ترمیم شریان است نه رسیدگی به شکستگی استخوان!

مدیریت ارز مقوله‌ای است که باید در سطح کلان نظام به‌ویژه در شورای امنیت به آن توجه شود، چون شتاب یکی دو‌ماهه نرخ ارز باعث کاهش ارزش پول ملی شد و این بدین معناست که ما بخشی از درآمدمان را از دست دادیم. ‌

در اقتصاد ایران جریان‌هایی به نام نقدینگی سرگردان و نیت‌های سوداگری و رکود وجود دارد که می‌تواند خطرآفرین باشد. حتی برخی از شرکت‌ها حاضرند که دارایی‌های خود را به ارز تبدیل کنند تا پس از مدتی با افزایش نرخ ارز سود بیشتری به دست بیاورند. درحالی که نمی‌دانند همین افزایش نرخ‌ها به تورم تبدیل شده و سود و دارایی آنها را در بلندمدت از بین می‌برد.

متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا با دکتر خوش چهره را می خوانید:

 با توجه به وضعیت اقتصادی حال حاضر ایران به نظر شما اگر تحلیلی از وضع موجود بخواهیم ارائه دهیم این وضعیت مرهون چه اقداماتی بوده است؟ چه سیاست های اشتباهی طی سال های گذشته اتخاذ شده و در مجموع چه مولفه های مهمی در پیش آمدن این وضع موثر بوده است؟

همه منتقدان و کسانی که حتی به خاطر مسائل حزبی و جناحی از این دولت عصبانی هستند و بدان انتقاد دارند را دعوت می‌کنم به دقت در به‌کارگیری واژه‌ها؛ کشور ما برخلاف اظهار نظر عده ای، با بحران اقتصادی روبه رو نیست بلکه دچار «شبه بحران» شده است؛ برخی نیز از واژه فروپاشی اقتصادی سخن می‌گویند، در حالی که واقعیت نیست. ما هنوز وارد مرحله بحران و فروپاشی اقتصادی نشده‌ایم و استفاده از این عبارات سبب می‌شود بحران به شکل دیگری به خود ما برگردد.

برای تحلیل آنچه در کشور رخ داده است، باید ببینیم دولت در چه شرایط واقعی قرار دارد و در چه شرایطی فعالیت خود را آغاز کرده است. من هم تایید می‌کنم که اقتصاد ایران در شیب جدیدی قرار گرفته است. روزی که دولت یازدهم روی کار آمد نیز اقتصاد را در یک شیب تحویل گرفت و امروز اما با شرایط تازه‌ای روبرو شده است. واکاوی جدی مسایل و مشکلات، فراتر از ظاهر قضیه واجد اهمیتی بالاست. از این رو باید تاکید کنم بزرگ‌نمایی بیش از حد مشکل می‌تواند سبب سرعت گرفتن تحولاتی شود که زمام امور را از دست زمامداران خارج کرده و آنچه مطلوب دنیای سلطه است را رقم بزند. حساسیت زمان را درک کنیم و در جای خود واقع‌بینانه به مشکل نگاه کنیم. توصیه من این است که از فضای پیش آمده برای تسویه حساب با دولت و جناح و… استفاده نکنیم چون زیان آن متوجه همه ما خواهد شد.

در تمامی چهار دوره دولت های در ایران از جمله سازندگی، اصلاحات، عدالت و مهرورزی و تدبیر و امید ما با وابستگی اقتصاد به نفت و خام فروشی روبه رو بودیم. مساله مهم اینجاست که این اقتصاد پیش از پیروزی انقلاب وابستگی بالایی به خام فروشی و نفت داشت و در آن دوره گاهاً ۹۵ درصد از درآمدهای ارزی ایران از محل فروش نفت که متغیری برون زاست تامین می شد. در عین حال بحران دیگر واردات کالای مصرفی و غیر ضروری از یک سو و قاچاق گسترده از سوی دیگر، در سطح بیست میلیارد دلار و بیشتر است.

اگر به درستی ریشه ها را تشخیص ندهیم، بی تردید راه علاج نیز به اشتباه انتخاب خواهد شد .آنها که دولت را به باد نقد می گیرند اصلاً به این موضوع توجه ندارند که دولت به تنهایی مسئول وضعیت موجود نیست و نهادهای نظارتی و قانونگذاری نیز اگر مسئولیت دقیق خود را انجام داده بودند، وضعیت امروز بهتر بود.

بسیاری معتقدند دولت در کنترل بازار ارز و وضعیت موجود بی تقصیر نیست و برخی خواهان برکناری یا استعفای وزرای اقتصادی دولت هستندفکر می کنید اقتصاد ایران چه اندازه تحت تاثیر تصمیمات دولت منجر به بالا رفتن نرخ ارز شده است؟

باید بگویم من با این اظهار نظر که گفته می‌شود یک‌درصدی از مسئولان دولتی ما ذینفع چنین بازاری هستند و تصور می‌کنند ارز یک کالای انحصاری در دست دولت است و بخش عظیم ارز دولتی است، بنابراین اگر این را به قیمت بالاتری بفروشند، ریال بیشتری هم به دست می‌آورند و با ریال بیشتر هم می‌توانند خدمات مربوطه را به درست یا اشتباه انجام دهند، مخالف هستم. درواقع این کار بدون در نظر گرفتن عوارض آن انجام می‌شود و باید به این نکته توجه داشته باشیم که آثار تورمی در درجه اول متوجه خود دولت که بزرگ‌ترین مصرف‌کننده جامعه است، خواهد بود و در همان دوره یا دوره‌های بعد در تنظیم هزینه و درآمد به‌ویژه در بودجه دچار چالش جدی می‌شود. بنابراین افزایش قیمت ارز با انگیزه‌های عیان یا غیرعیان اشتباه استراتژیک و فاحشی است و متاسفانه ما این رویه را در یکی، دو دهه گذشته از دولت‌های مختلف شاهد بودیم. از این رو، آنچه که من نگران آن هستم فراتر از این موضوعات را شامل می‌شود و نگرانی من این است که این گستردگی تقاضا به‌ویژه با جنبه‌های سوداگرانه به فعالان اقتصادی و مردم عادی رسوخ پیدا کند و سطح بالایی از تقاضا را به وجود بیاورد که درنهایت به هیچ‌وجه، برنامه‌های دولت جوابگو نخواهد بود. این فاجعه است و من نگران این فاجعه هستم که خیلی از افراد در سطح جامعه به این جمع‌بندی برسند که ارزش پول ملی که در عین حال ارزش دارایی‌های آنهاست در حال سقوط و کاهش است و بنابراین هجومی به بازار ارز برای تغییر دارایی‌ها از ریال به ارز با منطق حفظ ارزش دارایی‌های خود انجام دهند. بنابراین در این حالت باید سوره الرحمن برای مدیریت ارزی و ارز کشور خوانده شود. من صداها و ناقوس ضعیفی از این فاجعه می‌شنوم و به‌شدت نگران آن روزی هستم که صدای بلندی از این ناقوس بشنوم.

مدیریت ارز مقوله‌ای است که باید در سطح کلان نظام به‌ویژه در شورای امنیت به آن توجه شود، چون شتاب یکی دو‌ماهه نرخ ارز باعث کاهش ارزش پول ملی شد و این بدین معناست که ما بخشی از درآمدمان را از دست دادیم. ‌

در اقتصاد ایران جریان‌هایی به نام نقدینگی سرگردان و نیت‌های سوداگری و رکود وجود دارد که می‌تواند خطرآفرین باشد. حتی برخی از شرکت‌ها حاضرند که دارایی‌های خود را به ارز تبدیل کنند تا پس از مدتی با افزایش نرخ ارز سود بیشتری به دست بیاورند. درحالی که نمی‌دانند همین افزایش نرخ‌ها به تورم تبدیل شده و سود و دارایی آنها را در بلندمدت از بین می‌برد.

آیا شما هم معتقدید که اقتصاد ایران به سمت ونزوئلایی شدن پیش می رود؟

کاهش ارزش پول ملی در کشورهای مختلف جهان تجربه خوبی پیش روی ما قرار داده است. نمونه بارز این کشورها ونزوئلا است که این اتفاق در ابتدا به‌صورت ساده آغاز شد اما در نهایت به یک بحران و فاجعه اجتماعی و سیاسی در این کشور منجر شد. متاسفانه استارت این رویداد در ایران نیز خورده است و اگر دولت و فراتر از آن نظام سیاسی و شورای عالی امنیت به درستی و به‌صورت علمی و دقیق به این مساله ورود نکنند و راه‌حل عالمانه و حکیمانه برای این اتفاق پیدا نشود همه ما در معرض آسیب قرار خواهیم گرفت. به همین دلیل نیز نباید اجازه داد فاجعه ونزوئلا در ایران تکرار شود. به‌نظر من کاهش ارزش پول ملی زنگ خطر را در بخش‌های مختلف به صدا درآورده است. نکته قابل توجه اینکه پیامدهای این مساله تنها به دولت خلاصه نخواهد شد و به احتمال زیاد به بخش‌های دیگر مدیریت جامعه نیز سرایت خواهد کرد.

در ماجرای شفافیت ارزی توسط رییس جمهور بسیاری این اقدام را قابل تحسین عنوان کردند اما پس از افشا دیدیم که چگونه بسیاری از شرکت ها و افراد حقیقی و حقوقی با سواستفاده از ارز دولتی چه اجناس و با چند برابر قیمت در بازار عرضه کردندبه نظر شما اساسا آیا نمی بایست نظارتی در این خصوص اعمال می شد؟ اختصاص ارز دولتی حاصل از فروش نفت چرا این گونه حیف و میل می شود؟ چه کسی یا ارگانی مقصر در این قضیه است؟

متاسفانه در کشور ما از مدت‌ها قبل به‌ویژه در دوران جنگ و بعد از این دوران، ارز را با بدسیاستی، ضعف سیاسی یا غفلت و جهالت (یعنی خوشبینانه باید آن را غفلت و جهالت در سیاست‌های کلان اقتصادی دانست) به گونه‌ای با اهمال و تشویق هدایت کرده‌اند که به کالایی فراتر از حوزه‌های صادرات و واردات تبدیل شده است و گروهی از افراد که به این حوزه نگاه طمع‌آمیز دارند، عمدتا تحلیلشان این است که سودی در خرید و فروش به موقع این کالا هست که می‌تواند آنها را منتفع کند، یعنی نگاهی سوداگرانه به کالایی که برای تجارت تبدیل شده،‌ دارند و متاسفانه در نزدیک به ۱۵سال گذشته ما شاهد یک کجروی و کج‌سلیقگی درمورد ارز بودیم که دولت‌ها یا مدیریت‌های کلان در برخی از مقاطع با غفلت و جهالت طوری با آن برخورد کردند که اقدامات سوداگرانه را در کشور تشویق کردند و درنتیجه مردم تشویق به خرید سکه یا ارز شدند. این برخورد با این ادعا دنبال می‌شد که ما می‌توانیم با عرضه به موقع و زیاد ارز، بازار را کنترل کنیم و هدفمان را داشته باشیم، و اینگونه بود که به یک پدیده کم سابقه اگر نگویم بی‌‌‌سابقه دامن زدند و باعث هجوم مردم به بازارها شدند.

در حوزه بازار ارز در نظام بانکی ایران انحرافاتی بوده است که باعث می شد جنبه سوداگری و معاملات سوری در بازار ارز شکل بگیرد. در کشور ما نظام بانکی به دلیل رشد و برقرار شدن سیاست های غلط به سمت سوداگری پیش رفته است و پیش از این نیز در بازار مسکن و سایر زمینه هایی که شرایط کسب سود در کوتاه مدت فراهم بود بانک ها ورود کردند. بنابراین هر زمینه ای از مدیریت های اقتصادی کشور که قرار است به بانک واگذار شود به طور حتم باید با ابزارهای نظارتی دقیق صورت گیرد.

آیا راهکارهایی از جمله فروش اوراق مشارکت و سرمایه گذاری در بورس می تواند مشکل ارزی موجود را حل کند؟

قبل از اینکه به ابزار نگاه کنیم باید به درایت و تدبیرهای به موقع بیاندیشیم؛ در تئوریک همه این ابزارها پاسخ های مثبتی از خود دارند منتها در مبانی تئوری و نظری پیش شرط هایی هست، از جمله شفافیت و سیستمی که تعادل قابل قبولی دارد و در حقیقت الزاماتی که این ابزارها را منطقی می کند.

بنابراین به صرف نظری، تئوریک یا در برخی از شرایط تجربی و مطالعات تاریخی و تطبیقی شاید به یک جواب برسیم، ولی مانند یک نسخه ای است که بیماری را شفا بخشیده ولی آن نسخه برای بیمار دیگر به خاطر نوع به کار بردن شیوه های نامناسب و استفاده نادرست آنها و عدم تطبیق دارو با شرایط بیمار از جمله سن، جنسیت و توانایی، ممکن است که بسیاری از این ابزارها یا نسخه ها جواب ندهد. فکر می کنم که صرف ابزار را نباید مطلق کرد ضمن اینکه به کارگیری سیاست های اقتصادی که ابزارهای مداخله دولت در اقتصاد هست و شناخته شده است مثل پولی، مالی، تجاری و ارزی؛ و هرکدام از آنها ابزاری دارد. به عنوان مثال ابزارهای بازرگانی تعرفه است که جریان صادرات و وادرات را نظم می دهد یا مثلاً سیاست های پولی نرخ بهره یا نرخ ذخیره قانونی است، اینکه می خواهیم سیاست های انبساطی و انقباضی استفاده کنیم اولاً سازگاری بین سیاست های مختلف مهم است، اگر هر کسی ساز خود را بزند نوای دلخراشی را می شنویم بنابراین این ابزار که از ابزار سیاست های مالی است باید در راستای سایر سیاست ها و سازگار با آنها و در راستای هدف هایی که معمولاً نرخ رشد اقتصادی، افزایش اشتغال و سرمایه گذاری هست، باشد. من بیشتر توجه می دهم به اینکه به یک ابزار به صرف ابزار نباید نگاه کرد باید به شیوه اجرا توجه کرد، باید به سازگاری با ابزارهای دیگر نگاه کرد و در آنجاست که می توان جواب داد؛ مضاف اینکه باید بنیه اقتصادِ تعادلی یا عدم تعادلی را در نظر داشت.

برای کنترل بحران ارزی چه بایست کرد؟

همه دولت‌های پس از انقلاب به شکل‌های مختلف تلاش کرده‌اند نرخ ارز را کنترل کنند و این وضعیت در دولت‌های مختلف شدت و ضعف داشته است. این وضعیت به خصوص در دولت‌های نهم و دهم شدت بسیاری پیدا کرد و متاسفانه در دولت دوازدهم نیز همین اتفاق در حال تکرار شدن است. در شرایط کنونی در جامعه از ارز به‌عنوان یک کالا آن هم از نوع کالای سوداگرانه استفاده می‌شود. در نتیجه یک جریان تلاش می‌کند از ارز به‌عنوان یک کالای سوداگرانه برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند. از سوی دیگر سیاست‌های اشتباه عرضه ارز و فضای روانی حاکم براقتصاد ایران به‌همراه عوامل بین‌المللی و عوامل داخلی تلاش کرده‌اند به اشتباه دولت دامن بزنند. تجربه بسیاری از کشورها و از جمله کشورهای اروپایی نشان می‌دهد که در این کشورها پول خارجی به‌شدت کنترل می‌شود. در این کشورها شرایط به شکلی نیست که آحاد مردم پول خارجی در اختیار داشته باشند. بدون شک اگر چنین شرایطی در اینگونه کشورها رخ بدهد اقتصاد این کشورها زیر سوال می‌رود و حتی ممکن است از نظر امنیتی مورد مواخذه قرار بگیرند. کسانی که دارای پول خارجی هستند یا قصد ورود این پول‌ها به این کشورها را دارند در مرزها کنترل می‌شوند و باید نسبت به‌همراه داشتن پول خارجی پاسخگو باشند. این در حالی است که منابع ارزی در اختیار دولت است و دولت از فروش نفت خام و تولیدات پالایشگاهی منابع ارز را به اقتصاد کشور تزریق می‌کند.

آیا با تغییر تیم اقتصادی دولت اوضاع قابل کنترل خواهد شد؟

اگرچه انتقاداتی نسبت به مقامات حاضر در کابینه و بانک مرکزی دارم، اما تغییر رویکرد اهمیت بسیار بالایی دارد والا بدون تغییر رویکرد و صرفا با تغییر چند فرد نمی توان به اصلاح و حل مشکل امید داشت. در انتخاب وزرا گفتیم فلانی سابقه مدیریتی زیادی دارد، این در حالی است که مدیر باید سیاستگذار و تصمیم گیر تا نگاه درست و استراتژیکی به مسائل داشته باشد. به این معنا صرف ترمیم کابینه نمی تواند امیدی برای حل مشکلات ایجاد کند و لازم است عقبه مسائل را مد نظر قرار دهیم. معتقدم اقتصاد نیازمند اتخاذ سیاست کنترلی است. تحریم هنوز آغاز نشده اما ما با افزایش تقاضا آن هم به صورت غیر معمول روبرو هستیم. طبیعی است اگر به موقع به جای مدیریت عرضه در بازار ارز و سکه و … ، دولت دست به مدیریت تقاضا زده بود چنین اتفاقی نمی افتاد.اینجا من به سیاست های اجرایی انتقاد دارم . بانک مرکزی بیش از هفت میلیون سکه فروخته است اما بعد دائم می شنویم که می گویند مردم این کار را نکنند و مردم نخرند . مردم چه کسانی هستند؟ این بخش مهمی از دلالان بودند که سکه ها را خریدند و تقاضای غیر واقعی شان را وارد بازار کردند.مردم هنوز وارد عمل نشده اند.پس می بینیم بخشی از این مشکل به ساختارهای تصمیم گیری خود ما بر می گردد.

دیدگاه کلی شما در مورد فسادها و رانت های اقتصادی در ایران چیست؟ چه اندازه این فسادها سیستماتیک و چه اندازه ناشی از عدم قانون گذاری های صحیح است؟

من معتقدم بین قیمت نفت و فساد رابطه وجود دارد و رأس‌کل خطاها خام‌فروشی نفت است. باید قائل باشید هر چه از دوران پس از جنگ می گذرد، فساد افسانه‌ای‌تر می‌شود. باید این موضوع را فارغ از سلیقه سیاسی آسیب‌شناسی کنیم. زمانی که شهرام جزایری در مجلس ششم بود قیمت نفت بشکه‌ای  ۱۴ تا ۱۷  دلار شده بود. یعنی نفت ۱۴ دلاری فسادش ۱۸۰ میلیارد تومان بود. همین نفت ۱۴ دلار می‌شود ۱۴۰ دلار، فسادش یک قلم ۳ هزار میلیاردی می‌شود. مثلا آقای بابک زنجانی می‌گوید من ۲۲ میلیارد یورو پول دارم! چنین فردی ۲۲ میلیارد از کجا آورده است؟ بعد می‌بینیم در جریانات فروش نفت وجود دارد و همه انحراف است. یعنی هر چه قیمت نفت بالاتر رفته است فساد مالی، اداری و… بیشتر شده است. این نفت هم در فساد مالی و هم در تصمیم‌گیری‌ها و توزیع بین مردم و کالای شب عید و انتخابات در امور دخیل بوده است.

اساساً چه اندازه به آینده وضعیت اقتصادی ایران می توان خوشبین بود؟ در صورت چه اقدامات فوری وضعیت اقتصاد ایران بهبود خواهد یافت؟

اگر رویکردها اصلاح شود، می توانیم از این موقعیت دشوار عبور کنیم. نکته مهم اینجاست که باید رویکردها را به درستی اصلاح کنیم تا گارد اقتصاد در برابر اقتصاد جهانی تنظیم شود. متاسفانه ما در سال های گذشته با وجود ضرورت برخورد محتاطانه با گارد باز مقابل اقتصاد جهانی ظاهر شده ایم.

در کل با وجود تمام انتقادات و مشکلات باید بگویم که ظرفیت هایی در نظام و همین دولت وجود دارد که می تواند از این شیب به درستی عبور کند. واقع بینانه اگر نگاه کنیم می بینیم بنیه اقتصاد ایران هنوز قوی است. هر چند اقتصاد ایران بیمار است و در چهار دولت پس از جنگ نیز درمان نشده اما همچنان می تواند بر بیماری غلبه کند. اقتصاد ایران پس از جنگ در چهار دولت، در چهار کلینیک بستری شد، سازندگی، اصلاحات، عدالت و مهرورزی و تدبیر و امید. این بیمار هنوز نتوانسته خودش را درمان کند، اما فرصت برای درمان آن همچنان باقی است هر چند بنیه وی تحلیل رفته است.

در شرایط فعلی نیازمند واقع گرایی هستیم. متاسفانه رسانه ملی نیز به درستی در این میان به وظیفه خود عمل نمی کند. من خاطرم هست در دولت اصلاحات، خود من با چندین نفر از وزرا جلسه داشتم و پیشنهاداتی دادیم که منجر به اصلاح رویه ها شد. در آن دوره امکان طرح بحث وجود داشت و اگر کسی نظری داشت، طرح می کرد. رسانه نباید زیر پای منتقدان فرش قرمز بیندازد و از حضور منصفان و کسانی که می توانند درستی یا نادرستی نظرات را به بحث بگذارند، بهره نگیرد. این وضعیت در حال حاضر به چشم می خورد .

در نگاه واقع بینانه، هر چند خود من به عنوان یک استاد دانشگاه و حقوق بگیر منتقد وضع فعلی هستم چرا که قدرت خریدم کاهش یافته و مجبورم برای حفظ آن یا وام بگیرم یا بیشتر کار کنم اما باور دارم نباید تمام تقصیر را بر گردن دولت انداخت چرا که متاسفانه سایر نهادهای هم به مسئولیت ذاتی شان عمل نکرده اند. با ایجاد جو ناامیدی، سستی در کشور ایجاد می شود. حقیقت این است که بخش مهمی از اقتصاد ایران هنوز درونگر است، با تغییر رویکرد می توان مشکلات را حل کرد، در عین حال که باید اقتصاد را در جایگاه واقعی خود نشاند. برای حل مشکلات اقتصادی باید عقبه مشکلات را شناسایی کرد طبیعی است که نمی توان با تقلیل راه حل ها به ترمیم کابینه و … مشکل را برطرف کرد و لازم است با آگاهی عمیق نسبت به دلایل ایجادی بحران در کشور، نسخه ای چند وجهی برای درمان تدوین گردد.

درک ناقص از موضوعات بی تردید منجر به ارائه نسخه های نادرست برای رفع بیماری می شود، اگر تشخیص یک بیماری درست نباشد، ممکن است بیمار از دست برود، در این فضا برخی دچار اشتباه برداشتی می شوند و از ترمیم کابینه حرف می زنند و برخی دیگر نیز پا را فراتر گذاشته و کل دولت را به باد انتقاد می گیرند در حالی که باید دید چرا مشکلات امروز اقتصاد ایجاد شده است .معتقدم رویکردهاست که مشکلات را ایجاد کرده است؛ ارز کالا نیست بلکه ابزاری برای کنترل سیاست های تجاری و بازرگانی است، در این میان درصد ارزی که مسافران و دانشجویان و … نیاز دارند نیز بسیار اندک است بنابراین اگر ریشه ها را درک نکنیم حرف های عمومی می زنیم. در مورد سکه و ارز این اشتباه صورت گرفت که به جای تمرکز بر مدیریت تقاضا، عرضه را مدیریت کرده ایم و حالا می گویند هفت میلیون سکه پیش فروش شده اما بازار متعادل نشده است، بعد هم از مردم می خواهند هجوم نیاورند در حالی که مردم اصلا در این جریان حضوری جدی ندارند،آنها که سکه پیش خرید کرده اند، مردم نیستند رقم های اصلی متعلق به افراد خاصی است .مردم هنوز وارد عمل نشده اند پس به مردم توهین نکنید چرا که کار اصلی را کسانی کرده اند که سرمایه های بزرگ داشته اند.

برای حل مشکلات مجموعه ای اقدمات آنی، کوتاه مدت و بلند مدت وجود دارد، اما امروز شاهدیم که برخی پیشنهادات مطرح شده در حقیقت اقدامات بلندمدتی هستند که تاثیر آنی کوتاه مدت در بر ندارند در حالی که اقتصاد ایران مانند بیماری است که با وجود شکستگی استخوان با پارگی شریان روبروست، از این رو نیازمند اقدام آنی برای ممانعت از خونریزی و ترمیم شریان است نه رسیدگی به شکستگی استخوان .در این وضعیت اقدام بلند مدت بدون تاثیر آنی تاثیری بر بهبود وضعیت ندارد. مهم‌ترین اقدام در شرایط کنونی اتخاذ تصمیماتی است که بتواند فوراً از کاهش ارزش پول ملی پیشگیری کرده و وضعیت را در این بخش بهبود بخشند .

 

یک دیدگاه

یک دیدگاه

  1. محمد

    یکشنبه ۰۷ مرداد ۱۳۹۷ در ۱۹:۲۰

    ازاون موقع که ازاحمدی نژاد دفاع کردی منفورشدی وکماکان هستی وخواهی بود

دیدگاه ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ادامه مطالعه

 

از دست ندهید

Copyright © 2018 JamehIrani. تمامی حقوق این پایگاه مطابق قانون متعلق به جامعه ایرانی است. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.