کمتر از ۳۰ سال دارد، اعتماد به نفس بالا و آرامشش برایم جالب بود. در مقابل از خودم بابت اعتماد به نفس پایین در برابر این گل فروش متعجب بودم؛ هنگامی با افراد سرشناس مصاحبه می کردم ذره ای ضعف اعتماد به نفس در من وجود نداشت اما در مقابل فردی که هیچ کس جز مشتریانش او را نمی شناختند؛ نزدیک بود قافیه را ببازم.
واسطه کمی درباره شخصیت گل فروش به من گفته بود؛ اینکه بسیار با هوش با استعداد و در آرزوی فکرهای بزرگ است.
جوانی که دانشگاه را رها کرده و سال هاست کارهای مختلفی انجام داده است و در نهایت تنها کاری که تا حدودی او را راضی کرده فروش گل است. که البته انگار مشترهای های خوبی هم دارد.
اگر چه به قول خودش ماهیانه به طور متوسط ۸ میلیون تومان از بابت این کار درآمد دارد اما آن را کافی نمی داند و همواره به دنبال رویاهای بزرگتر است.
گل فروش پیش از ساعت مقرر سر قرار رسیده بود؛ جوانی قد بلند، با سری کاملا تراشیده؛ کاپشن و شلوار امروزی بر تن داشت و همانند بسیاری از همسن و سالانش لباس مد روز پوشیده بود. بویی خاص داشت که بعدا فهمیدم این رایحه از همان گل است. یکی از دندان های جلویش نقره گون پُر شده است.
گفتم برویم در کافه یا رستورانی بنشینیم؛ در گوشی به واسط گفت تمایلی به نشستن در جای دربسته را ندارد. می خواهد در محیط سرباز بماند. رو به روی یک آبمیوه بستنی فروشی ایستادیم؛ واسط ما رفت برای خودش یک لیوان کرفس و سیب، برای گل فروش آب هندوانه و برای من یک بطری آب خرید.
گل فروش آب هندوانه اش را جرعه جرعه می نوشید،سوال نخستم مثل بسیاری از دیگر مصاحبه هایم بود این شغل را از چه زمانی و چرا انتخاب کردی؟
گل فروش نگاهم کرد و گفت: می خواهید رک و راست بگویم؛ سفره خانه داشتم دخل و خرجم به هم نخورد رفیقم پولم را خورد. ۵۰ میلیون تومان بدهکاری روی دستم گذاشت؛ از سال ها قبل خودم «گُل» می کشیدم این بود که رفتم سمت فروش این ماده.
برایم جالب بود بدانم دخترها چه میزان طرفدار این ماده مخدر هستند، گفت: اگر تا پارسال دخترها ۱۰ درصد مشتری هایم بودند الان بیش از ۳۰ درصد دخترها مستقیم از من گل می خرند. مصرف این ماده در میان جوانان طرفدار پیدا کرده است؛ علتش را که جویا می شوم می گویند بالاخره تو این وضعیتی که همه به خصوص جوانان بیکار هستند چیزی باید مصرف کنند و خوب سراغ مصرف گل هم می آیند همان طور که عده ای سراغ الکل یا شیشه می روند.
«حالا از هر قشری مشتری دارم از دانشجو، مهندس و وکیل گرفته تا پزشک». به دندان نقره گونش اشاره می کند و می گوید: این کار یکی از مشترهایم است که دندانپزشک است؛ ۸۰درصد مشتری هایم درست و حسابی هستند.
می گوید: میانگین سن مشتری هایم بین ۲۰ تا ۳۰ است؛ البته بسیاری از مشتری هایم بیش از ۳۰ سال سن دارند؛ به ۱۷، ۱۸ ساله گل نمی فروشم. دلیلش این است که آنها چَک بخورند اسم و تلفنم را می گویند. ترجیح می دهم مشتری مطمئن داشته باشم. البته الان که اسم و رسمی به هم زدم و مشترهای ثابت دارم به نوجوان ها نمی فروشم. البته مشتری دارم پدر و پسر هستند که هر دو از من گل می خرند.
از این کاسب ماده مخدر گل می خواهم درباره تجارت گل در ایران توضیح بدهد. می گوید: (تخم) گل از هلند به ایران وارد می شود در بسیاری از استان ها مانند اردبیل، لرستان، یزد و کرمان و تهران در مزارع کشت می شود. چیزی که در پرورش گل اهمیت دارد کود و میزان نور آفتاب است. کود خوب و گران گل را پرورش می دهد. ولی من سمت کاشت گل نرفتم چون جرم زیادی دارد.
مرد گل فروش می گوید: قیمت هر گرم گل در بازار تهران حدود ۵۰ هزار تومان است برای کسی که مصرف کننده جدی است، هر گرم فقط برای دو روز کفایت می کند؛ گل ماده گرانقیمتی است و اگر کسی مایه دار نیست نباید سمت این ماده بیاید؛ زیرا فردی که گل مصرف می کند باید تغذیه خیلی خوبی داشته باشد و اگر نتواند تغذیه خوب داشته باشد از قیافه می افتد؛ به هیچ کس پیشنهاد مصرف گل را نمی کنم. و با هر کسی دوست شوم نمی گویم کاسب گل هستم.
از گل فروش می پرسم اگر شغلت را دوست نداری چرا تغییر نمی دهی، می گوید کار کجاست همه بیکارند.
او می گوید: هر کس می گوید، «گل» اعتیادآور نیست، دروغ می گوید، من خودم هم دیگر این ماده را مصرف نمی کنم، یک سال و چهار ماه است که گل نکشیده ام، با چت کردن (حالات ناشی از مصرف گل) که نمی توان در کوچه و خیابان گل فروخت. حرف هایش که تمام شد یاد این شعر افتادم که ، ای گل فروش گل چه فروشی به جای سیم و از گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل، البته میان این گل تا آن گل فرسنگهاست.