تصور کنید، حتی اگر تصور کردنش سخت است: در انتخابات هیاترئیسه و رئیس مجلس شورایاسلامی به جای علی لاریجانی، محمدرضا عارف سرلیست امید انتخاب میشد. نتیجه؟
از لحظه اعلام خبری پیروزی علی لاریجانی در انتخابات برای دوازدهمین سال و ناکامی عادی شدۀ عارف و حذف غیرمنتظرۀ علی مطهری، اخبار و حواشی این ماجرا را در فضای مجازی دنبال میکنم. صدها کامنت را خواندهام، توئیتر و اینستاگرام را زیر و رو کردهام و خبر ترسناک اینکه برای عموم مردم هیچ فرقی نمیکند. انگار نه خانی آمده، نه خانی رفته است! این هشدار است. یک تهدید.
قصدم القای نومیدی نیست که سالهاست میکوشم در حد وسع و توان، امید ببخشم؛ اما عموم مردم احساس میکنند هیچ تفاوت مشهودی رخ نمیداد و میان عارف، علی لاریجانی و دیگران آنقدر که حرف زده میشود در عمل تفاوتی وجود ندارد. یک دور باطل و کمفایده که تغییری در زندگی مردم عادی ایجاد نمیکند. چیزی شبیه صندلی بازی!
فارغ از مسائل اقتصادی که به شدت ذهن مردم را آغشته کرده و «احاطه کرده است عدد، فکر خلق را» میتوان به تنزل جایگاه مجلس در میان افکار عمومی اشاره کرد. اینکه احساس میکنند قوه مقننه خیلی تاثیرگذار نیست و حالا فرقی نمیکند چه کسی سکاندارش شود.
از میان روسای این قوه در طول ادوار مختلف هاشمی رفسنجانی حتی وقتی زنده بود هم مورد توهین و پرخاش قرار گرفت، در خیابان علیهاش شعار دادند، به خانوادهاش تاختند و وقتی درگذشت هم «استخر فرخ» را به او بستند و مخالفان را تهدید کردند که چنین جایی در انتظارتان است!
مهدی کروبی بعد از انتخابات ۸۸ به حصر خانگی فرستاده شد و او را در تریبونهای رسمی «شیخ بیبصرت» لقب دادند و حتی مستحق اعدام دانستند؛ در صحن همین مجلس کسانی راهپیمایی کردند و علیه او و مهندس موسوی شعار دادند.
علیاکبر ناطقنوری که زمانی نماد و سمبل جناح راست بود، آشکارا دلآزرده است و آنقدر با اصلاحطلبان نشست و برخاست دارد که همخون آنها به نظر میرسد تا طیف سنتی اصولگرایان. او را به نوعی از دایره راندهاند و محمود احمدینژاد انگار مجوز داشت که در تخریب چهرهاش کوتاهی نکرد.
غلامعلی حدادعادل را که جوانترها در شبکههای مجازی به واسطهی یکسری واژۀ منتسب به فرهنگستان زبان فارسی و البته پارهای غلطهای نگارشی دست میاندازند، عملاً مهره تاثیرگذاری در سیاست نیست و به اندرونی رفته و انگار انزوا گزیده است.
همین آقای لاریجانی بارها مورد هتاکی قرار گرفت، به طرف او مهر نماز پرت کردند و شعارهای تند و گزنده دادند و انواع اتهامات را به او و خانوادهاش بستند و طیف هوادار محمود احمدی نژاد رسماً او را شایسته محاکمه میداند.
در چنین فضایی اصولاً مجلس شورایاسلامی تا چه اندازه میتواند اثرگذار باشد؟ مجلسی که روسایش بر «داربستی از چه خواهد شد» سوارند، حاشیههایش بر متنش غلبه کرده و هر بار از سلفی با موگرینی تا فریادهای قاضیپور و سکوت زاهدانه عارف و گافهای لوور مانند به بیرون درز میکند آیا پاسخگوی مطالبات مردم هست که پیگیر و نگران انتخاب رئیس و هیات رئیسهاش باشند؟
چه اتفاقی برای این مجلس افتاد؟ باور کنیم هنوز در راس امور است؟ آیا اختیاری دارد؟ مردم باور دارند آنها نماینده شان هستند و پیگیر مطالباتشان؟ این خطر نیست؟ تهدید فقط موشک و بمب و تحریم نیست، بیتوجهی مردم به تحولات داخلی آن هم در سطح رئیس مجلس نیز خطرناک است.
تکرار میکنم که قصدم خدشه به این جایگاه نیست که مردم با رای مستقیم بازیگرانش را انتخاب میکنند، اما در چند سال اخیر آیا این نهاد جایگاه واقعی خودش را حفظ کرده یا سلبالاختیار شده؟ نکند ما هم اسیر روزنامهنگاری سیاه شدهایم و فقط تاریکیها را میبینیم و در صورت انتخاب این یکی، شاهد تحولات کاملاً مثبت و درخشان در کشور بودیم؟
به نظر شما اگر عارف رئیس مجلس میشد چه اتفاقی میافتاد؟
منبع: عصرایران