این پرونده یک سال پیش با شکایت مردی میانسال به جریان افتاد. این مرد به پلیس گفت: دختری ۳۰ ساله به نام آرزو دارم که از معلولیت ذهنی رنج میبرد. او امروز- روز حادثه- از خانه بیرون رفت و هر چه منتظر شدیم، برنگشت. در حالیکه بهشدت نگران آرزو شده بودیم با چند نفر از دوستان و آشنایان تماس گرفتیم، اما آنها هم از آرزو خبری نداشتند. دیگر فکری به ذهنمان نمیرسید تا اینکه یادم افتاد دخترم قبل از خروج از خانه تلفنی صحبت کرده است. شمارهای را که دخترم با آن حرف زده بود، از روی گوشی پیدا کردم. با آن مرد که حمید نام دارد، تماس گرفتم و به او گفتم میدانم آرزو همراهش است و تهدیدش کردم و خواستم هر چه سریعتر دخترم را بازگرداند. دقایقی بعد آرزو به خانه برگشت، اما کاملا پریشان و آشفته بود و من فهمیدم حمید او را آزار داده است.
دختر ۳۰ ساله بعد از ثبت شکایت پدرش به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان آزار او را تأیید کردند. به همین سبب پرونده در اختیار قضات دادگاه کیفری استان قرار گرفت تا به اتهامات حمید رسیدگی شود. این مرد دیروز پای میز محاکمه رفت.
در ابتدای جلسه دادگاه پدر آرزو گفت:، چون دخترم معلولیت ذهنی دارد، من از طرف او برای متهم درخواست مجازات دارم. این مرد میدانست دخترم بیمار است و با این حال، او را فریب داد. او چند بار با خانهمان تماس گرفت و توانست با آرزو صحبت و وی را اغفال کند. سپس با آرزو قرار گذاشت و او را سوار ماشین خودش کرد. حمید ابتدا برای دخترم یک ساندویچ خرید و سپس او را در خودرو مورد آزار قرار داد. او از دخترم با بیرحمی تمام سوءاستفاده کرده است و اگر من شماره تلفنش را بهدست نمیآوردم و با او تماس نمیگرفتم، معلوم نبود چه بلایی سر آرزو میآورد.
در ادامه جلسه دادگاه وقتی نوبت به متهم رسید تا از خودش دفاع کند، او اتهام آزار دختر معلول را رد کرد و گفت: من حدود یک سال قبل از آن ماجرا از همسرم جدا شدم و با فرزندم زندگی میکردم تا اینکه از طریق یکی از دوستانم با آرزو آشنا شدم. بعد از آن آرزو چند بار با من تماس گرفت و ابراز علاقه کرد و حتی از من خواست با او ازدواج کنم، اما این پیشنهادش را جدی نگرفتم، چون میدانستم چه مشکلی دارد. من اصلا با او هیچ قرار ملاقاتی نگذاشتم و او دروغ میگوید که من آزارش دادهام.
بنا بر این گزارش، هیئت قضات بعد از شنیدن اظهارات متهم برای صدور رأی وارد شور شدند.