یکی از کلیدواژههای مشترک جامعه امروز که میان نسل ما، پدران و مادرانمان و فرزندانمان مشترک است و با شنیدن آن تداعیهای زیادی در ذهنمان شکل میگیرد، واژه معلم است؛ چه آنکه با شنیدن این واژه به سمت نوستالژیها کشیده شویم، چه یاد آموختههایمان در دوران مدرسه بی افتیم، چه آنکه یاد معلم ویژه ای در ذهنمان تداعی شود و یا به یاد نقش و جایگاه معلمان بی افتیم که سرآمد تمام جملاتی که این نقش و جایگاه را یادآوری میکند نقل «پیامبری شغل انبیاست» باشد؛ امروز روز همان واژه است و کسانی که نامدارند به آن: ملعمان.
شاید این روزها این کلمه –که تنها یک کلمه نیست- بیشتر با کلماتی چون معیشت، حقوق معوقه، معلم حقالتدریس یا معلم رسمی، رتبه بندی و… شنیده شود اما «معلم» چیزی فراتر از آن است که با چند کلمه تعبیر و تفسیر شود و شاید یادآوری همین موضوع ساده به جامعه آموزش و پرورش و مخاطبانش که روی هم رفته تقریباً کل جامعه ایران را شامل میشود، تلنگری برای بازگشت به اصل «معلمی» باشد و سرآمد این یادآوریها این است که «معلمی هیچ گاه ساده نبوده است».
به گذشته که نگاه کنیم ما با چهرههایی چون شهید مطهری مواجه میشویم که این واژه را در برگرفتند. شهیدی که بیش از هر چیز معلم مسألهگرا و کنشگر اجتماعی بود. معلمی که وقتی مساله حجاب را در جامعه دید، زیربنای نادرست جهان بینی نوجوانان و جوانان روزگارش را دید و یا انحرافات آن روزگار در حوزه دین را مشاهده کرد، کتابهایی نگاشت که تا امروز نیز خواندنی هستند. همان روزگار دو معلم شهید دیگر حیات داشتند: شهید رجایی و شهید باهنر که هر دو بر آمده از بطن تعلیم و تربیت بودند.
به گذشته دور تر که نگاه کنیم میبینیم تعلیم و تربیت رسمی در کشور ما سابقهای ۱۰۰ ساله دارد و همین چندی پیش صد سالگی نظام تعلیم و تربیت در کشور جشن گرفته شد و حتماً مرور این تاریخ صد ساله ما را با معلمان نامداری رو به رو میکند.
اما در گذشته ای دورتر برای ما ایرانیان بزرگترین معلم، انبیا بودهاند که چنان از مرزهای تاریخ و جغرافیا و زمان گذشتهاند و در هر لحظه نقش خویش را برای نشان دادن راه به ادامه دهندگانشان نشان داده اند، که شاید نباید به کمتر از این تعریف برای معلمی رضایت داد که: معلمی نقشی است – و نه شغلی- که چون در زندگی یک فرد اثرش را آغاز کند، تا پایان زندگی همراه آن فرد خواهد بود.
اما آیا این روزها معلمان ما که به راستی رستم شاهنامه تعلیم و تربیت هستند، چنین نقشی را در زندگی دانش آموزان خویش ایفا میکنند؟
معلمی هیچ گاه ساده نبوده است
سالهاست به این نقطه که میرسیم بحث گلایههای معلمان به گوش می رسد… مگر معیشت ما تأمین است… معلمی که ناچار است دو یا سه شغل داشته باشد چگونه میتواند به چنین جایگاهی برسد… معلم نیاز به این دارد که جایگاهش حفظ شود اما این روزها دولتها کمترین توجه را به این امر دارند… معلم هم یک انسان است و در همین جامعه زندگی میکند…و…. اما واقعیت این است که «معلمی» هیچ گاه «ساده» نبوده است و شاهد این مدعا مرور زندگی کسانی است که نامشان با این واژه گره خورده است.
سال گذشته همزمان با روز معلم این سوال را مطرح کردیم که «اگر معلمی را شغل انبیا میدانیم چرا آموزش و پرورش در تربیت این نیرو، کمترین سرمایه گذاری را میکند؟». دانشگاه فرهنگیان که قرار است معلمانی پیشرو، پژوهشگر و چند بعدی متناسب با سند تحول بنیادین تربیت کند، در سالهای ۹۷ به کارزار آموزش و پرورش بازگشت اما همچنان شاهد هستیم با توجه به انواع گزینشهای موازی در آموزش و پرورش از جمله آزمون استخدامی، جذب حقالتدریس و سرباز معلم، خرید ضمن خدمت و… و میل دولت به جذب معلمان خرید خدماتی، عملاً یکدستی در جمعیت مهمترین نیروی انسانی کشور از میان رفته است و یکی از نتایج آن همین میشود که امروز ندانیم میان او که «معلم» مینامیم و دیگری که او را هم «معلم» مینامیم، تفاوت زمین تا آسمان است.
حسن محمودی یکی از معلمان بازنشسته آموزش و پرورش درباره دیروز و امروز معلمی در جامعه گفت: من خودم دانش آموخته تربیت معلم هستم و برای همین معتقد هستم سه برابر تمام سالهایی که در حوزه تربیت معلم در نظام تربیت معلم کوتاهی کردیم آموزش و پرورش و جایگاه معلمان را در جا نگاه داشتیم و برخی خطاهایی که در این مسیر شد به این سادگیها قابل جبران نیست.
وی ادامه داد: شما ببینید از یک جایی به بعد انواع معلمها وارد سیستم آموزش و پرورش شدند، حتماً این تنوع تربیتی معلمان بر کل سیستم تأثیرات ناخوشایندش را گذاشته است و اگر همین امروز اراده کنیم که از فردا فقط معلمان از طریق دانشگاه فرهنگیان جذب میشوند، باید ۲۰ سال صبر کنید و بر این قاعده استوار باشید تا بتوانیم ۲۰ سال بعد بگوییم حالا به آن یکدستی در تعریف معلمی رسیده ایم.
شما ببینید از یک جایی به بعد انواع معلمها وارد سیستم آموزش و پرورش شدند، حتماً این تنوع تربیتی معلمان بر کل سیستم تأثیرات ناخوشایندش را گذاشته است و اگر همین امروز اراده کنیم که از فردا فقط معلمان از طریق دانشگاه فرهنگیان جذب میشوند، باید ۲۰ سال صبر کنید و بر این قاعده استوار باشید تا بتوانیم ۲۰ سال بعد بگوییم حالا به آن یکدستی در تعریف معلمی رسیده ایم
وی در پاسخ به این پرسش که به نظر او چه کسانی شایسته است تا حرفه معلمی را انتخاب کنند، بیان کرد: ببینید حتی میان معلمان بزرگ هم تفاوت میان خلق و خو و منش و راه و رسم وجود دارد. در میان انبیا هم که همگی آنها معلمان بشر بودند شما این تفاوت را میبینید اما یک نکته مشترک میان تمام معلمان واقعی وجود دارد و آن این است که اصول تربیت را میدانند و هدایت حتی یک انسان برای آنها اهمیت دارد. میخواهم بگویم که نمیتوان گفت معلم باید مثلاً چه ویژگیهای شخصیتی داشته باشد تا مناسب این شغل شود، اما حتماً باید کسی معلم شود که برایش تعلیم و تربیت افراد هم اهمیت داشته باشد و هم اینکه آن را بلد باشند.
محمودی ادامه داد: در تمام سالهای خدمتم در مدارس شاهد بودم که چطور یک جمله و تنها یک جمله یکی از همکارانم سرنوشت یک دانشآموز را عوض کرده حالا چه مثبت و چه منفی. برای خودم اوایل کارم بسیار سخت بود که مباحثی خارج از کتاب سر کلاس بگویم چون وسواس این را داشتم که نکند این حرف من اثر مؤثر نداشته باشد یا مدام فکر میکردم چطور یک حرفی را بزنم که همه یک طور آن را برداشت کنند.
این معلم بازنشسته که عنوان معلم نمونه را هم داشته در ادامه گفت: برای شخص من بیشتر از هر چیز سر کلاس این مهم بود که عدالت را میان دانش آموزانم رعایت کنم. من کلاسهایی با ۴۵ دانشآموز هم داشته ام و حتماً تا وقتی نام کوچک تک تک بچهها را یاد نمیگرفتم هیچکدام را به اسم صدا نمیکردم. متأسفانه امروز شاهد هستیم خانوادهای بعد از دو ماه از شروع سال تحصیلی اعتراضش به مدرسه این است که معلم سر کلاس فرزندشان را نادیده میگیرد چون فرزندشان کم حرف است یا تودار است.
حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان اهمیت تربیت معلمان گفت: تمام نظامهای آموزشی در دنیا اگر سرافرازی را تجربه کردند از طریق توجه به آموزش عمومی و خصوصاً توجه به مقطع ابتدایی بوده است و به سمت آموزش مهارتی رفتند و جز از راه تربیت معلم شایسته نمیتوان به این سمت حرکت کرد. ما یک غفلت بیش از ۴۰ سال در تعلیم و تربیت داشته ایم و به سمت تحصیلات آکادمیک گرایش پیدا کردیم که این یک انحراف اساسی است.
وی در ادامه در خصوص اینکه به نظر میرسد این روزها شان و جایگاه معلم در جامعه افت کرده است، اظهار کرد: در تحقیقی که وزارت علوم در مورد اقبال عموم مردم و اعتماد عمومی به اصناف در سال گذشته انجام داد، اعتماد به معلم با ۸۷ درصد در صدر بود. قاطبه مردم همچنان نسبت به جایگاه معلم حساس هستند. باقی اصناف با ۲۰ درجه اختلاف در رتبههای بعد بودند. پس حرمت معلم حفظ است. اما غفلت از پرورش معلم شایسته و انتخاب راههای سهلالوصول ورود معلم به سیستم آموزشی امروز تأثیر ناخوشایندش را گذاشته است. معلمی که کارورزی نگذرانده، دروس پداگوژی را نگذرانده و فنون تدریس و روان شناسی را نخوانده باشد نمیتواند کلاس را حتی به شکل سرپرستی اداره کند و قطعاً تنشها و اصطحکاک هایی پیش خواهد آمد.
بی انگیزگی معلمان گاه تقصیر والدین است
حسن شیخ الاسلامی معلم بازنشسته دیگری که در سالهای کاری خود به عنوان معلمی نمونه شناخته میشد، درباره موضوع مورد بحث این گزارش گفت: اگر برای یک نفر معلمی شغل باشد باید شما فاتحه آن کلاس درس را که او سر کلاسش میرود را بخوانید. از آن کلاس درس دانشآموز مطلوبی بیرون نمیآید. فقط ممکن است در بهترین حالت آن دانشآموز سوادش بیشتر شود.
وی ادامه داد: امروز اگر نگویم دلایل متعدد باعث شده شمار زیادی از کلاسهای درس ما با این وضعیت رو به رو شود اما متأسفانه شمار این کلاسها کم نیست. هر چند من معتقد هستم هنوز تعداد معلمانی که به واقع با عشق سر کلاس میروند بیشتر از آن دسته دیگر است. شخصاً شمار زیادی معلم خصوصاً در روستاها و مناطق دور افتاده میشناسم که زندگی خود را وقف دانش آموزانشان کرده اند.
این معلم بازنشسته اظهار کرد: این را باید بگویم که جامعه در ایجاد معلمان بی انگیزه بی تقصیر نیست.
شیخ الاسلامی در توضیح بیشتر گفت: ببینید چند سالی است که والدین توقعی که از معلم دارند دیگر آن توقع سابق نیست که مثلاً ببینند فرزندشان در مدرسه رفتارش اصلاح شده یا مدام در این باره پرس و جو کنند. امروز برخی والدین طلبکار معلم هستند برای آنکه معلم فرزندشان را صرفاً در یادگرفتن علوم قوی کند. که در نهایت به کنکور برسد. بعد همین والدین برای رساندن فرزندشان به کنکور هزینه بسیار میکنند ولی حاضر نیستند برای مثلاً استعداد واقعی فرزندشان که معلم به آنها گوشزد میکند، هزینهای کنند.
وی ادامه داد: من همیشه میگویم یک معلم خوب میتواند دانشآموز و خانواده او را تربیت کند اما به این هم معتقدم که والدین ناآگاه آن هم با شمار زیاد میتوانند یک معلم با انگیزه را شکست دهند و سمت و سوی اهداف او را تغییر دهند.
آنچه از میان سخنان تمام دلسوزان عرصه تعلیم و تربیت این روزها به گوش میرسد جدای از بحثهای کلان درباره توجه به معیشت و جایگاه معلمی از سوی دولتمردان، این هشدار به جامعه معلمی است که باید به بازنگری درون خود بپردازد و خود این صنف بیش از هر دلسوز و کارشناس بیرونی بر کارآمدی و نامداربودنشان با واژه «معلمی» حساس باشند.