ارتباط با ما در

محمد عطريانفر:

خطر فسادبیشتر از براندازان است

براندازان می‌خواهند با بیگانه‌پرستی ایفای نقش کنند از همین روی جامعه آنها را نمی‌پذیرد. تنها راهی که براندازان می‌توانند از طریق آن فرصتی برای خودنمایی پیداکنند فراخ شدن بستر نارضایتی‌ها است.

منتشر شده

 جامعه ایرانی- براندازی و براندازان این روزها تبدیل به واژه‌های پررنگی در ادبیات سیاسی کشور شده‌اند که از دی ماه ٩۶ به این طرف جدی گرفته می‌شوند. شعارهایی که در اعتراضات به گوش می‌رسید این پرسش را ایجاد کرده است که آیا براندازان یا گروه‌های اپوزیسیون قدرتی دوباره یافته‌اند و توانسته‌اند در صفوف اعتراضی مردم نفوذ کنند یا این شعارها تنها ناشی از هیجان‌زدگی و خاصیت این قبیل اجتماعات اعتراضی است؟ آیا باید این شعارها و به تبع آن تحرکات براندازان را جدی گرفت یا قدرت آنها پس از دهه ۶٠ رو به کاستن رفته و امروز دیگر اهمیتی ندارند؟

محمد عطریانفر در پاسخ به این سوالات بر یک نکته تاکید دارد که آنچه باید بیش از تحرکات براندازان یا هویت‌شناسی آنها جدی گرفته‌شود، مساله «فساد» است. او تاکید دارد که فساد اقتصادی، ‌سیاسی و اداری امروز مهم‌ترین خطر نظام است که می‌توان آن را جدی‌تر از براندازی یا براندازان دانست.

شناخت گروه‌های برانداز با توجه به شرایط موجود و موج‌سواری برخی جریان‌ها بر اعتراضات مردمی شاید مهم به نظر برسد چرا که ما همواره به هر گروه معترضی برچسب برانداز زده‌ایم. به نظر شما مهم‌ترین گروه‌های برانداز جمهوری اسلامی چه گروه‌هایی هستند و آیا امروز تغییر ماهیت داده‌اند؟

معمولا بعد از استقرار و تثبیت هر نظام‌ سیاسی‌ای گروه‌هایی در جهت مخالفت و تضعیف آن نظام فعال می‌شوند و نظام سیاسی ما هم از این قاعده مستثنی نیست. در واقع هر نظام مستقری به شکل بالقوه با گروه‌هایی مواجه است که خواهان سرنگونی آن نظام هستند و در ادبیات سیاسی، این گروه‌ها در برابر نظام مستقر با عنوان اپوزیسیون شناخته می‌شوند.

نظام سیاسی جمهوری اسلامی هم از جمله نظام‌هایی است که از بدو تاسیس و آغاز به‌کار تا به امروز که چهل سالگی خود را پشت سر می‌گذارد مخالفانی داشته و دارد که به اپوزیسیون نظام مشهور شده‌اند. البته گروه‌های مخالف، رفتارهای مختلفی را در قبال نظام جمهوری اسلامی داشته‌اند تا جایی که این مخالفت‌ها و معارضه‌ها در مواقعی با درگیری‌های رادیکال، تند و خشن همراه بوده است. برای مثال برخی از این معارضان برای مقابله با نظام دست به اسلحه بردند و برخی دیگر، کانون‌های مقاومت قومی و منطقه‌ای را برای رسیدن به اهداف خود تقویت کردند و طایفه دیگری از اپوزیسیون نظام، ماموریت خود را تضعیف نظام اقتصادی و اجتماعی ایران تعریف کرد و در این حوزه‌ها سعی کرد نظام را با چالش مواجه کند. بر این اساس باید توجه داشت که طی چهل سال گذشته، جمهوری اسلامی ایران به تناسب زمان با منتقدان و مخالفان و معارضانی مواجه بوده که رفتارهای آنان متفاوت است.

منتقدان معمولا کسانی هستند که در برخی رقابت‌های سیاسی حضور و فعالیت قانونی و علاقه دارند تا در رقابت‌های منطقی، قدرت را از دست رقبای انتخاباتی خود در بیاورند. در اینجا حرف من و دیگر اصلاح‌طلبان با این گروه نیست. نگاه ما بیشتر معطوف کسانی است که رفتارهای براندازانه را در صدر سیاست‌ها و کنش‌های خود قرار داده‌اند.

از صدر انقلاب و به ویژه در سال‌های ۵٧ و ۵٨ گروه‌هایی در بطن سیاست و جامعه وجود داشتند که رویکردشان به نظام تازه تاسیس، همراهانه و مثبت نبود.

برخی از این‌ گروه‌های مخالف در همان مقطع زمانی هم به لحاظ «عرصه حضور» و هم به صفت «عمق تاثیرگذاری» جایگاه قابل اعتنایی نداشتند و اثرگذار نبودند.

مثل کدام گروه‌ها؟

بحران‌های منطقه‌ای که در آن سال‌ها رخ داد بیشتر توسط همین گروه‌ها بود که خیلی خطرناک و اثرگذار بر روح جامعه نبود. برای مثال غائله ترکمن‌ صحرا، حوادث غرب ایران توسط حزب دموکرات کومله، خرابکاری‌های خوزستان یا ماجرای حزب خلق مسلمان تبریز از جمله اتفاقات، رفتارها و کنش‌هایی بودند که در ظاهر قیافه و شمایل براندازانه‌ای داشتند اما وسعت حضور و عمق تاثیر‌گذاری‌شان اندک بود و چندان نتوانستند در مقابل جمهوری اسلامی مقاومت و پایداری در مواضع براندازانه خود نشان دهند. در واقع این گروه‌ها، براندازان منطقه‌ای به‌شمار می‌آمدند و بیشتر خواهان تجزیه‌طلبی بودند تا براندازی و سرنگونی رژیم و مرکز قدرت. دامنه این گروه‌ها با توجه به ظرفیت سیاسی – اجتماعی مردم و حاکمیت به سرعت محدودتر شد و عملا از عرصه مخالفان نظام حذف شدند.

اما جریان منافقین جدی‌ترین اپوزیسیون برانداز نظام است که از دهه ۶٠ تا به امروز در حال دست و پا زدن برای خودنمایی است. مجاهدین خلق جریانی است که تبار اصلی آن دارای سوابق انقلابی است و در جریان مبارزات انقلابی برای سرنگونی سلطنت پهلوی فعالیت جدی و مسلحانه داشتند و در همین جریان هم کشته دادند. البته تعداد معدودی از اعضای این سازمان که در زندان بودند بلافاصله با پیروزی انقلاب از زندان آزاد شدند که افکار عمومی و همه گروه‌های مبارز و انقلابی آنان را با عنوان سازمان مجاهدین خلق می‌شناختند. میراث‌داران این گروه با برخی رفتارهای شکننده و مخالفت‌های عنادآمیز در برابر جمهوری اسلامی ایستادند و بزرگ‌ترین جنایات را در دهه ۶٠ مرتکب شدند. ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان رییس‌جمهوری مستقر که با رای مردم انتخاب شده بود را تحت تاثیر فرآیند رفتارهای ضدانقلاب خود قرار دادند و او را از راه به در کردند و در نهایت هم با ادامه رفتارهای خود باعث شدند تا مجلس به عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر رای مثبت دهد. سازمان پس از شکست پروژه نفوذ به قدرت از طریق بنی صدر به سرعت به نهادی تروریستی تبدیل شد و با اقدامات رادیکال و خشن اقدام به ترور و شهادت رهبران سیاسی کشور کرد. آنها در گام بعدی و پس از حادثه ٧ تیر، حادثه ٨ شهریور را رقم زدند و کاملا وارد فاز نظامی علیه نظام شدند.

این گروه‌هایی که نام بردید بیشتر در طیف‌شناسی گروه‌های اپوزیسیون در قالب اپوزیسیون چپ برانداز به شمار می‌روند، چه گروه‌هایی از براندازان در طیف راست قرار می‌گیرند که الان هم به عنوان گروه‌های اپوزیسیون فعالیت تاثیرگذاری دارند؟

چپ و راست در براندازی چندان اهمیتی ندارد. مهم این است که چه کسانی با نظام جدید که مبتنی بر آرای مردمی است، مخالفت می‌کنند. اینها در مقام مخالفت دست به کار می‌شوند و رفتار خشنی بروز می‌دهند.

البته درست است که سازمان مجاهدین خلق به عنوان یکی از گروه‌های سیاسی چپ مبارز دوران سلطنت قابل ارزیابی است، چرا که آنها خود را داعیه‌دار چپ اسلامی می‌دانستند. البته واقعیت این است که هرگز رویکرد و بینش آنها هیچ سنخیتی با اسلام نداشت و ندارد.

سازمان منافقین پس از تغییر فاز به فاز نظامی چه تغییراتی را در رفتار براندازانه خود در قبال نظام داشته است؟

این گروهک پس از تغییر رویکرد که وارد فاز نظامی شدند به سمتی حرکت کردند که بی‌تردید باید گفت تمامی ظرفیت‌های مثبت گذشته سازمان را از بین بردند. این گروه تاریخی‌ترین، ‌قدیمی‌ترین و گسترده‌ترین تشکیلات تروریستی است که قصد براندازی داشته و دارد و البته آثار تخریبی اقدامات جنایتکارانه این گروه در بازه زمانی ١٠‌ساله با ١٧ هزار شهید برای ایران بسیار گسترده است. به هر حال با وجود ١٧ هزار شهید که محصول تفکر براندازانه و خشن سازمان بوده، جمهوری اسلامی توانسته از این گروه عبور کند.

گروه دیگری از اپوزیسیون متشکل از کسانی هستند که تحت تاثیر رژیم سلطنتی پیشین بوده و هستند که افکار عمومی آنها را به اسم سلطنت‌طلب می‌شناسد.

سلطنت‌طلبان، کلونی‌ها و مجوعه‌های بسته‌ای را در خارج از کشور تشکیل و در برخی مواقع از خود نشاط ضد انقلابی نشان می‌دهند اما مخالفت‌ها و رفتار براندازانه آنها بیشتر در حوزه رسانه‌ای بوده و در مواجهه با مسائل اجتماعی ایران آثار ضعیفی از خود به جای گذاشته‌اند و به همین جهت در حال حاضر منشا اثر برای براندازی نیستند.

مساله‌ای که وجود دارد نگاه عیان حاکمیت به این گروه‌های برانداز است. ما همواره براندازان را دست کم در ظاهر جدی نمی‌گیریم و معتقدیم سیستم‌های امنیتی و اطلاعاتی ما از پس آنها برمی‌آیند. در واقع ما همواره از آنها با عنوان گروه‌هایی یاد می‌کنیم که در دهه ۶٠ سرکوب شده‌ و عمرشان در کشور به پایان رسیده است. در صورتی که آنها بعد از دهه ۶٠ حتما موفق به بازسازی و گسترش تشکیلاتی شدند، رسانه‌های جدی دارند و البته منابع مالی قوی. به نظر شما کدام یک از این گروه‌هایی که از آنها نام بردید را باید جدی گرفت؟

اگر از سلطنت‌طلبان عبور کنیم گروه‌هایی که شاید باید جدی گرفته شوند بیشتر در جریان چپ مارکسیستی قرار می‌گیرند. برخی از اتفاقات رخ داده هم به دلیل دخالت‌هایی است که سازمان منافقین در سطح کشور انجام داده است. البته معتقدم نظام سیاسی‌ای که بر پایه رای مردم برپا شده و رهبران صادق و سالمی داشته‌ باشد هیچگاه در برابر اپوزیسیون و مخالفان برانداز شکست نمی‌خورد چرا که با هوشمندی و پشتوانه مردمی تمامی توطئه‌ها را از بین می‌برد. اما اگر نظام‌های مردمسالار که با پشتوانه رای مستقیم مردم ادامه حیات می‌دهند به دلایل مختلف و به صورت طبیعی درگیر گرفتاری‌های قدرت‌طلبانه شوند و عملا منافع مردم را به نفع کاست‌ها و اقشاری در درون خودشان مصادره کنند و به نوعی انحراف در نظام سیاسی را کلید بزنند آن زمان است که خطر به شکل دیگری تهدیدآمیز می‌شود.

یعنی معتقدید آن چیزی که نظام را تهدید می‌کند جنگ قدرت در درون است نه اپوزیسیون برانداز؟

چنانچه اگر لایه‌های حکومت که با تکیه بر مردم به قدرت رسیده‌اند گرفتار قدرت‌طلبی و غرور شوند و به جای خدمت در جهت منافع مردم در جهت منافع خودشان اقدام کنند قطع به یقین خطراتی نظام مستقر را تهدید خواهد کرد. چرا که آنها در ظاهر مسوولان کشور هستند و مقدرات مردم به دست آنها است اما به واقع به مردم خیانت می‌کنند. به همین جهت موضوع فساد سیاسی، اقتصادی و مدیریتی برای نظام جمهوری اسلامی خطر قابل توجهی است و می‌تواند باعث اعتمادزدایی و از بین رفتن حسن معاشرت مردم با حاکمیت باشد و عملا پایه‌هایی از براندازی را شکل بدهد. مفروض به وجود و نهادینه شدن چنین اتفاق تلخی، نارضایتی سراسری شکل می‌گیرد که بزرگ‌ترین دشمن نظام مستقر است. مفاسد اقتصادی امروز باعث بروز ناتوانی‌هایی شده که خود مقدمه‌ای برای تعمیق و توسعه نارضایتی‌های بعدی اجتماعی خواهد بود.

نظام سیاسی در درازمدت وقتی از پشتوانه مردم تهی و خالی شود به سرعت آسیب پذیر شده و همین است که نظم مستقر با کمترین تحرک دچار آشفتگی می‌شود. از همین روی براندازی یک نظام صرفا به دست گروه‌های برانداز صورت نمی‌گیرد بلکه برخی مواقع براندازی از درون اتفاق می‌افتد.

براندازی از درون به چه معنا؟

به این معنا که فساد اقتصادی و سیاسی آنقدر میان مردم و حاکمیت فاصله و شکاف ایجاد می‌کند که کوچک‌ترین تحرک و اتفاق روی نظم موجود تاثیر می‌گذارد.

به هر حال بعد از دهه ۶٠ این گروه‌ها به دلیل برخوردهای حاکمیت تضعیف شده‌اند اما در طول ٣٠ سال قطعا راکد نمانده‌اند و خودشان و راهبردهای براندازانه‌شان بازسازی شده‌ است، فارغ از اینکه براندازی از درون مبتنی بر نارضایتی مردم شکل می‌گیرد؛ کدام از این گروه‌ها برای نظام خطر جدی‌تری هستند؟

تاکید دارم که خطر نارضایتی مردم عمده‌ترین خطری است که می‌تواند پایه‌های یک نظام سیاسی را تضعیف کند. گروه‌های برانداز همانند گروهک رجوی در ابتدا با تکیه بر ظرفیت‌های ذاتی در درون کشور فعالیت داشتند اما زمانی که طرد شدند، به عراق پناه بردند و علیه مملکت و مردم ایران به صدام پیوستند. همکاری با صدام و حزب بعث در جنگ نشان از آن داشت که آنها دیگر ظرفیت داخل ایران خود را از دست داده بودند. هر کسی اگر تاریخ سازمان را تعقیب کند به این نتیجه خواهد رسید که سازمان هرگز ظرفیت داخلی ندارد و به همین جهت بیشتر در پی جذب حمایت‌های خارجی و عملا مزدوری برای کشورهای دیگر ‌‌است.

تغییر محیط جغرافیایی تنها دلیل کاهش قدرت‌شان است یا ظرفیت جذب در داخل را به دلایلی دیگر از دست داده‌اند؟ ضمن اینکه نمی‌توان نادیده گرفت اگر بر اساس معیار محیط جغرافیایی، دیگر همجواری وجود ندارند اما در عوض کمک‌های مالی و رسانه‌ای جدی در اختیارشان قرار داده‌ شده است.

در حوزه فلسفه سیاسی این موضوع غیر قابل خدشه است که هیچ قدرت و اقتداری برای یک نظام سیاسی مستقر بالاتر، قوی‌تر و موثرتر از حمایت مردم نیست. حمایت مردم از نظام مستقر از هزاران هزار اسلحه گرم و هسته نظامی بهتر عمل می‌کنند. چنین گروه‌های براندازی که خارج از ایران فعالیت دارند هر چقدر هم از حمایت‌ها و پشتیبانی‌های خارجی برخوردار باشند باز هم به اندازه اعتمادزدایی از حاکمیت قدرت ندارند. اگر نظامی سیاسی قصد داشته ‌باشد جریانات سیاسی و مخالفان خود را دسته‌بندی کند بیش از هر چیز باید به این نکته توجه کند که موضوع نارضایتی و فساد درون سیستم دست و پای حاکمیت را می‌‌بندد. قدرت نارضایتی مردم و فساد درون سیستمی بسیار بیشتر از هر نوع برانداز و براندازی خطرناک است.

در جریان اعتراضات اخیر شعارهایی شنیده شد که مستقیما به یکی از گروه‌های برانداز یعنی سلطنت‌طلبان اشاره داشت که اتفاقا همواره دست‌کم گرفته شدند. به نظر شما بروز این شعارهای جدید به معنی قدرت گرفتن این گروه برانداز است یا این‌گونه شعارها را صرفا هیجانی می‌دانید؟

نوع مخالفت‌ها و اعتراضات امروز در جامعه از جنس نوعی اعلام نارضایتی از سیستم معیشتی و تامین اقتصادی مردم است. این قبیل شعارها و انتقادات، براندازانه نیست بلکه شکلی از اعتراض به سیستم است که بیشتر قصد دارد پاسخی به این پرسش خود برسد که چرا به خواسته‌ها و مطالبات ما توجه نمی‌شود؟ نیروهایی که شاید بتوان به آنها براندازان گرم گفت در چنین بستر و شرایطی روی موج احساسات مردم سوار می‌شوند تا بتوانند نقش رهبری را در جریان اعتراضات مردمی برای خود دست و پا کنند که اتفاقا معتقدم این موج‌سواری خطرناک‌تر است.

پس با این تفاسیر نیروهایی در داخل دارند که از طریق این نیروها و شبکه نفوذی می‌توانند جریان اعتراض را به سمتی که می‌خواهند، تغییر دهند؟

بله، به‌طور طبیعی شاید پایه و بنیان تشکیلات براندازان در هر کشور خارج از آن کشور باشد اما آنها عناصری نیز در درون دارند. در چنین بزنگاه‌های اعتراضی است که نظام برای مسدود کردن بسترهای موج سواری براندازان و رفع نارضایتی و دلخوری‌های مردم باید در جهت اصلاح گام بردارد. اگر گام‌های اصلاحی به درستی برداشته ‌نشود بی‌تردید گروه‌های برانداز از فرصت استفاده می‌کنند و بر موج احساسات مردم سوار می‌شوند تا جهت درخواست‌‌ها و مطالبات مردم را تغییر ‌دهند.

پس قدرت دارند؟

بله، می‌توانند از قدرت‌شان استفاده کنند.

می‌توان این نتیجه‌گیری را داشت که براندازان قدرتمند‌تر از گذشته شده‌اند؟

خیر، برای اینکه یک جریان برانداز در جامعه به صورت جدی ایفای نقش کند باید دو جنبه قابلیت و فاعلیت باید در آن معنا یابد.

قابلیت یعنی جامعه از این گروه‌های برانداز استقبال کند و از براندازان بخواهد که ایفای نقش کنند. وقتی قابلیت وجود نداشته‌ باشد قطعا فاعلیتی هم به وجود نخواهد آمد. به طور طبیعی وقتی زمینه و بستر پذیرش شعارهای براندازانه در یک جامعه‌ فراهم شود خود به خود کانون خطر شکل گرفته و حکومت عملا یک لشکر مفت و مجانی را دو دستی تقدیم براندازان می‌کند. این قابلیت هم ریشه در نارضایتی‌ها دارد.

به نظر شما اصلاح‌طلبان در مرزبندی‌ خود با براندازان و از سوی دیگر در روابط خود و حاکمیت باید چطور عمل کنند تا به بدنه اجتماعی این جریان لطمه‌ای وارد نشود؟

به‌طور کلی باید بپذیریم که سر فصل رقابت‌ها و انتقادات قانونی در یک نظام سیاسی با سرفصل براندازی متفاوت و از دو پارادایم نامتجانس هستند. نمی‌توان گفت کسی که منتقد قدرت است حتما می‌خواهد قدرت را کسب کند و بر همین اساس در مرحله‌ای نازل‌تر از براندازی قرار دارد چرا که اساسا ممکن است کسانی از درون همان نظام یا درون قدرت، منتقد قدرت برای بهبود وضعیت مردم باشند .برای تیپولوژی براندازان باید متر و معیار نیروهای درون نظام و نیروهای خارج از نظام را در نظر گرفت.

کسی که در درون نظام است حتی با تندترین انتقادها و موضع‌گیری‌ها در دسته براندازان قرار نمی‌گیرد اما کسی که بیرون از نظام تعریف می‌شود و موضع‌گیری و کنش سیاسی علیه نظام مستقر دارد حتما برانداز است.

در واقع کسی که قانون اساسی ایران را قبول دارد، به ایران وفادار است و می‌خواهد در چارچوب قانون اساسی فعالیت و کسب قدرت کند برانداز نیست.چرا که افرادی که این‌گونه هستند، می‌خواهند در قالب رقابت حزبی و سیاسی سالم منطبق با قانون اساسی برای کسب قدرت اقدام کنند.

تاکید اصلاح‌طلبان و هشدار آنها به اصولگرایان درباره افزایش تحرکات اپوزیسیون برانداز با چه هدفی است؟

اینکه اصولگرایان مخاطب قرار می‌گیرند و به آنها هشدار داده می‌شودکه اگر به اصلاح‌طلبان میدان ندهید مردم به سمت براندازی می‌روند از یک سو درست و از سوی دیگر غلط است.

از این جهت درست است که اگر جریان اصولگرا با رفتارهای غیرقانونی حق رقابت اصلاح‌طلبان را به رسمیت نشناسد و قید و بندهایی را توسط ابزارهای قدرتی که می‌تواند به نفع خود مصادره کند، علیه اصلاح‌طلبان به کار گیرد قطعا بستری از نارضایتی‌ها را فراهم خواهد کرد. این بستر نارضایتی ممکن است زمینه‌ای برای سوءاستفاده براندازان باشد.

از آن طرف اگر اصلاح‌طلبان با این ابزار بخواهند خودشان را به نظام تحمیل کنند هم رویکرد درستی نیست و با آن مخالف هستم چرا که بر این باورم اصلاح‌طلبان باید با استفاده از تلاش‌های سیاسی و رقابتی حق سیاسی خود را استیفا کنند و اگر هم از ناحیه رقیب حق‌شان نادیده گرفته شود باید از طریق مکانیزم‌های قانونی به این ماجرا ورود کنند.

درواقع اصلاح‌طلبان در حاکمیت پذیرفته نمی‌شوند و گویا تنها راه برون‌رفت از این وضعیت را این می‌دانند که اگر اجازه اصلاح داده ‌نشود حاکمیت با براندازان طرف خواهد شد. آیا این رویکرد تاثیرگذار است ؟

می‌تواند تاثیرگذار باشد اما ما در جایگاهی قرار نداریم که فکر کنیم اصلاح‌طلبان باید گوشه‌ای بنشینند و بگویند حق ما را بدهید. اصلاح‌طلبان به هیچ عنوان نباید روحیه انفعال پیدا کنند. باید با رفتار قانونی و منطقی حقوق و حضورشان را اثبات کنند. کما اینکه در گذشته نیز توانستیم با همفکری و همدلی به مواضعی از قدرت دست بیاوریم. سال ٩٢ و ٩۴ و ٩۶ مصداق بارز دستیابی به مواضعی در قدرت با عقلانیت سیاسی بوده است.

آیا راه‌های اصلاح مسدود شده است؟

تا زمانی که قانون و قانونگذاران ما در کشور مورد احترام درون نظام باشند این حرکت، شکست‌خورده است و اصلاح‌طلبان توفیقی به دست نمی‌آورند. اگر جریان رقیب اصلاح‌طلبان خلاف قانون رفتار کند و بستری تدارک ببیند که قانون را دور زده و خلاف قانون اساسی حرکت کنند، طبیعی است که قانون اساسی نزد اصلاح‌طلبان محترم است اما مقابل حرکات ضدقانونی آنها خواهد ایستاد.

فکر نمی‌کنید با بعضی شعارهایی که می‌شنویم، مردم هم از جریان‌های سیاسی عبور کرده‌اند؟

این نقدها جدی نیست و بیشتر بزرگنمایی شده است. موقعیت اصلاح‌طلبان تثبیت شده است و همچنان ظرفیت و توان خود را دارد و نیازی به اثبات ندارد. کسانی که این موضع‌گیری‌ها را علیه اصلاح‌طلبان دارند به دنبال تضعیف اصلاحات هستند.

ممکن است جریان براندازبا گره زدن اهداف خود با دیگر گروه‌ها مسیر اقدام علیه نظام را برای خود هموار کند؟

براندازان می‌خواهند با بیگانه‌پرستی ایفای نقش کنند از همین روی جامعه آنها را نمی‌پذیرد. تنها راهی که براندازان می‌توانند از طریق آن فرصتی برای خودنمایی پیداکنند فراخ شدن بستر نارضایتی‌ها است. به همین جهت مهم‌ترین اقدام ضد براندازی رفع نارضایتی‌های مردم است.

 

از دست ندهید

Copyright © 2018 JamehIrani. تمامی حقوق این پایگاه مطابق قانون متعلق به جامعه ایرانی است. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.