آماری که سازمان ثبت احوال بهتازگی ارائه است و نشان میدهد بیشترین طلاق مربوط به ازدواجهایی است که کمتر از یک سال از عمر آنها گذشته، مؤید این موضوع است و نشانه چند مسئله. اول اینکه انتخابها درست نیست. بخشی از آن به شناخت برمیگردد و اینکه امروز نوع انتخاب همسر با گذشته تفاوت دارد.
با گسترش شهرنشینی کیفیت روابط متفاوت و در نتیجه شناخت هم متفاوت شده است. فضای مجازی نیز امروزه نقش پررنگتری پیدا کرده و نقش خانواده کمرنگتر شده است.
دوم اینکه زوجینی که تشکیل خانواده میدهند، مهارتهای لازم یک زوج را ندارند، برای آنکه بتوانند تعارضات زندگی خود را بهویژه در سالهای اول مدیریت کنند.
در گذشته پدربزرگ و مادربزرگ و پدر و مادر بهنوعی رفتار فرزندانشان را در سالهای اول زندگی مدیریت میکردند تا بتوانند بهقول خودشان ناشیگریهای زندگی مشترک را سپری کنند؛ در آن زمان نظارت، ارتباط، هدایت و حمایتی در این حوزه وجود داشت، اما الان ساختار خانواده و روابط اجتماعی تغییر کرده است.
حتی در همسایگی نیز مانند گذشته حساسیتی وجود ندارد. قبلا برای آنکه زندگیمان دوام و قوام پیدا کند، خیلی انرژی میگذاشتیم و تلاش میکردیم که بخشی از آن به علت قبح طلاق بود و بخشی به این علت که برای حفظ زندگی تلاش میکردیم. بهعبارتی، اجازه داده نمیشد بهراحتی افسار خانواده از دست خانواده در رود.
امروزه با وجود آنکه سواد تحصیلی ما بالا رفته، بهنظرم سواد اجتماعی یا سواد زندگیکردن در جامعه ما چنانکه باید نهادینه نشده است.
در تعریف جدید یونسکو از سواد، علاوهبر سواد خواندن و نوشتن یا سواد مجازی، فرد باسواد به کسی گفته میشود که بتواند از آموختههایش در زندگی استفاده کند و در مدیریت زندگی و تغییرات و شرایط متفاوت، از آن بهره درست ببرد؛ بنابراین باید برای بالابردن سواد اجتماعی مردم کار کنیم. برای بالابردن سواد اجتماعی نوجوانان و جوانان، در مدرسه و در دانشگاه و در مکانهای مختلف باید تلاش شود تا افراد بتوانند دوران گذار را طی کنند.
در این زمینه مدیریت تعارضات خیلی مهم است. تعارضات در زندگی همه افراد و حتی در سنین بالا اتفاق میافتد. افرادی موفق خواهند بود که مدیریت تعارض را بلد باشند یا اگر به هر دلیل نتوانسته باشند یاد بگیرند، از ظرفیت متخصصان برای مدیریت تعارضات استفاده کنند تا به اختلاف و تنش منجر نشود.
نکته دیگر مهارت گفتگو است. چون گفتوگوکردن را بلد نیستیم و مهارتش را نداریم، سوءتفاهمهایی پیش میآید و پژوهشها نشان داده که درصد بالایی از اختلافها ناشی از سوءتفاهم است. سوءتفاهم نیز به این دلیل پیش میآید که حرف نمیزنیم، آداب درست گفتوگوکردن در خانواده را خوب بلد نیستیم و رعایت نمیکنیم.
نمیدانیم چه کلماتی را بهکار بگیریم و چگونه واکنش نشان دهیم. تابآوری اجتماعی نیز در این زمینه بسیار مهم و لازم است. در شرایط سخت اقتصادی به این تابآوری بهمراتب بیشتر احتیاج داریم. مهارت تابآوری اجتماعی کمک میکند تا زوجین با کوچکترین عصبانیتی برای جداشدن راهی دادگاه نشوند. وقتی این مهارتها را نداشته باشیم، منابع اجتماعی را نیز نشناسیم و به سمت منابع اجتماعی نرویم و درعینحال استقلال مالی هم داشته باشیم، بستر انتخاب راحتترین راه فراهم میشود.
نتیجه این مجموعه عوامل، همین اتفاقی است که میافتد. وقتی افراد در سنین جوانی طلاق میگیرند، باید منتظر پیامدهای منفی این وضعیت در آینده در کشورمان باشیم.