جامعه ایرانی– دونالد ترامپ با رهبر کره شمالی وارد مذاکره شده اما هرگونه توافقی با پیونگیانگ احتمالاً مشابه برجام خواهد بود، همان توافقی که او تحقیرش میکند.
به گزارش جامعه ایرانی به نقل از امریکن کانسروتیو، ظرف حدود پنج ماه کره شمالی و ایالاتمتحده از تبادل توهینهای لفظی و بسیج شدن برای جنگ به مشارکت در دیپلماسی پرجنب و جوش رسیدند. پیونگیانگ حال مایل به برچیدن تسلیحات هستهای خود و پایان دادن به شرایط جنگی است که از سال ۱۹۵۰ در شبهجزیره کره وجود داشته است.
همزمان با این فرآیند بهظاهر خیرهکننده، دونالد ترامپ به دنبال تغییر قوانین بازی در قبال ایران است و از توافق هستهای چندجانبهای که همه (ازجمله آمریکا) موافق بود که تهران به آن پایبند است، خارج شد. در این اقدام به نظر میرسد ترامپ در تلاش برای بازسازی فرمولی است که در مورد کره شمالی بهخوبی جواب داد- اعمال شدیدترین تحریمهای اقتصادی در عین تهدید به اقدام نظامی.
اما درحالیکه ترامپ و کیم در حال به آغوش کشیدن صلح و خلع سلاح هستهای هستند، مشکل همیشه در جزئیات است. زمانی که ترامپ و تیمش به کره شمالی بهعنوان کشوری شکستخورده که در مقابل اراده آمریکا تعظیم کرده، نزدیک شدند، مذاکرات نابود شد؛ زمانی که باعزت و احترام با کره شمالی برخورد شد، مذاکرات جان دوباره گرفت. اینکه این شرایط چطور تبدیل به یک توافق خلع سلاح قابل تائید و قابل مدیریت که موردپذیرش همه باشد، خواهد شد مشخص نیست.
مدلهای تاریخی که تیم ترامپ بتواند برای چارچوببندی توافق از آنها استفاده کند هم وجود دارند. هرگونه توافقی که نهایتاً با کره شمالی به دست آید و تسلیحات هستهای آن را برچیند و نیروی موشکهای کوتاه و میان برد آن را محدود کند، میتواند مدلی تازه باشد.
یکی از مدلهایی که ترامپ و مشاورانش به آن بهعنوان الگویی موفق روی نخواهد کرد، برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام –توافق هستهای ایران که در سال ۲۰۱۵ نهایی شد و ترامپ ماه گذشته از آن خارج شد- است. این توافق محصول سالها مذاکرات سخت و پیچیده بود که در میانه فشارهای هماهنگ اقتصادی، سیاسی و (تا حد کمتری) نظامی بر ایران به دست آمد. علیرغم این فشارها درنهایت توافقی که به دست آمد یک مصالحه بود تا راهحلی مکتوب. غرب حق ایران برای برخورداری از برنامه غنیسازی اورانیوم را پذیرفت و ایران دسترسی بیسابقه بازرسان بینالمللی به ساختار هستهای و غیرهستهای خود را فراهم کرد.
این واقعیت که برجام محصول سازش بود نه تسلیم، باعث اکراه دولت ترامپ شده است. زمانی که در نیمه دهه ۲۰۰۰ میلادی فشار جهانی علیه ایران آغاز شد تا برنامه هستهای آن محدود شود، این کشور کمتر از ۱۰۰ سانتریفیوژ داشت؛ زمانی که برجام در سال ۲۰۱۵ نهایی شد، این تعداد به حدود ۲۰ هزار سانتریفیوژ رسیده بود. این ایده که «فشار حداکثری» کلید موفقیت است، بیاساس است. ترامپ ریاست جمهوری خود را با اعلام جسورانه این مسئله آغاز کرد که کره شمالی هرگز اجازه برخورداری از یک سلاح هستهای یا ابزاری برای انتقال آن به سواحل آمریکا را نخواهد داشت؛ اوایل سال ۲۰۱۸ کره شمالی به یک موشک بالستیک قارهپیمای قادر به حمل کلاهک هستهای دستیافت که قابلیت دسترسی به سراسر ایالاتمتحده را دارد. ترامپ با واقعیت ظرفیت هستهای کره شمالی وارد مذاکرات شد، همانطور که اوباما با واقعیت افزایش ظرفیت غنیسازی اورانیوم ایران با این کشور وارد مذاکره شد. اوباما و سایر کشورهای جهان متقاعد شدند که حین مذاکره برای یافتن راهحلی برای مشکل هستهای ایران، با واقعیت یک ایران مقتدر و شکستناپذیر روبرو هستند. نتیجه برجامی شد که ترامپ آن را تحقیر میکند.
ترامپ هم یاد میگیرد که هرچقدر بخواهد میتواند در مورد «فشار حداکثری» سروصدا کند اما کره شمالی یک کشور مقتدر و شکستناپذیر است و هر توافقی هم که از مذاکرات سنگاپور ناشی شود، بر مبنای همین اصل خواهد بود.