حدود یک ماه است که از وقوع سیل در مناطق مختلف خوزستان میگذرد؛ رودهای کارون، کرخه و دز در بخشهایی از این استان همچنان دبی بالایی دارند و خطر آبگرفتگی هنوز برخی روستاها را تهدید میکند. آب در برخی از روستاها هم که دچار آبگرفتگی شده بودند، هنوز تخلیه نشده است. اهالی روستاها در کمپها و اردوگاهها زندگی میکنند. در برخی از اردوگاهها ۴ الی ۵ خانواده که حدود ۴۰ نفر میشوند در یک اتاق با هم زندگی میکنند.
اولین مقصد ما در خوزستان مدرسه شبانهروزی حضرت رسول اکرم (ص) در دارخوین است که دو هفتهای است، بجای دانشآموزان، مردم آسیبدیده از سیل در این اردوگاه اسکان داده شدهاند.
در این مدرسه شبانهروزی عدهای زن و مرد در دور یک میز جمع شدهاند، نزدیک میشوم و میپرسم چه خبر است، یکی میگوید؛ سیم کارت میدهند، زن دیگری از من میپرسد با دفترچه بیمه هم سیمکارت میدهند، میگویم نمیدانم و او ادامه میدهد؛ «این تنها چیزی است که دارم.»
از زن میپرسم در این اردوگاه زندگی میکنید و او دوباره تکرار میکند با دفترچه بیمه هم سیمکارت میدهند، میگویم نمیدانم از مسئولش سوال کن. وارد سالن مدرسه میشوم، بچهها در ورودی سالن جمع شدهاند و مشغول نقاشی هستند، از طرف شرکت نفت چند مربی به همراه برگههای رنگآمیزی شده در میان بچهها نشستهاند و چند نفری هم در حال عکس گرفتن با کودکان سیلزده! عدهای از زنان روستا هم که کودکانشان در حال نقاشی کردن هستند، روی پلهها نشستهاند و آنها را تماشا میکنند.
یکی از زنان که اسما نام دارد و روی پله نشسته است، میگوید: «از اهالی روستای دریسیه هستیم و ۲۰ روز است که در این اردوگاههستیم. یک دختر سه ساله دارم که مشغول شیمیدرمانی است، متاسفانه وضعیت دخترم خیلی خوب نیست. وضعیت بهداشتی در این اردوگاه خیلی مناسب نیست. خانههایمان در روستای دیریسه به طور کامل زیر آب رفته است و مجبور شدیم به اردوگاه بیاییم.»
در هر کلاس درس ۴ خانوار باهم زندگی میکنند
وی ادامه میدهد: «در هر کلاس درس ۳ تا ۴ خانواده با هم زندگی میکنند و معلوم نیست این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. شرایط بسیار سخت است، هنوز وضعیت روستا مشخص نیست و آب روستا تخلیه نشده است.»
از این زن درباره وضعیت دخترش میپرسم و او اینطور پاسخ میدهد: «مدام میآیند از دخترم فیلم و عکس میگیرند، اما بعدش هیچ. من نگران وضعیت فرزندم هستم؛ خداروشکر قبل از اینکه سیل بیاید برایش دارو تهیه کردیم و الان دارو دارد، اما نمیدانم بعدا چه اتفاقی میافتد، اینجا از لحاظ بهداشتی تمیز نیست، البته من خیلی مراقب دخترم هستم، چون در حال شیمیدرمانی است.»
مردانمان بیکارند و بچههایمان به مدرسه نمیروند
ما کشاورز بودیم و تمام محصولات و زمینهایمان از بین رفته است و الان همه مردانمان بیکار هستند. بچهها هم مدرسه نمیروند و کلی از درس عقب افتادهاند.
یکی دیگر از زنان روستا به جمع ما اضافه میشود و در پاسخ به اینکه وضعیت سرویسهای بهداشتی در اینجا چگونه است، میگوید: «در این مدرسه ۶ حمام و ۶ سرویس بهداشتی وجود دارد که از نظر بهداشتی خیلی تمیز نیستند، اما ما خودمان تصمیم گرفتیم، هر روز دو نفری یکی از سرویسها را نظافت کنیم تا تمیز بماند.»
وی خاطرنشان میکند: «وقتی از خانههایمان آمدیم فقط توانستیم چند دست لباس با خودمان برداریم. شوهرانمان ظهرها پیش ما میآیند و شبها برای نگهبانی از منازلمان به روستا میروند. ما کشاورز بودیم و تمام محصولات و زمینهایمان از بین رفته است و الان همه مردانمان بیکار هستند. بچهها هم مدرسه نمیروند و کلی از درس عقب افتادهاند.»
زن دیگری از روستای دریسیه به جمع ما اضافه میشود و میگوید: «۴ فرزند دارم و ده روز است که به اینجا آمدهایم. خانههایمان دچار آبگرفتگی شدهاند. وضعیت زندگی اینجا بسیار بد است و هنوز مشخص نیست که چه زمانی به خانههایمان برمیگردیم.»
مسئولان برای گرفتن فیلم و عکس زیاد میآیند، اما اتفاقی نمیافتد
در این مدرسه شبانهروزی بخشی از اهالی روستای دریسیه حضور دارند و ما آنها را به قصد مقصد بعدیمان یعنی اردوگاه راهیان نور پیامبر اعظم ترک میکنیم.
رییس آموزش و پرورش کل استان خوزستان در اردوگاه فارابی آمد و قول داد، تمهیداتی اتخاذ کند که کلاسها دایر شود، اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است.
در اردوگاه پیامبر اعظم عدهای از بچهها مشغول سرسرهبازی و مردان روستا نیز در محوطه اردوگاه در حال صحبت هستند. یکی از مردان روستای دریسیه به نام احمد درباره مدت حضورشان در اردوگاه راهیان نور میگوید: «حدود یکماه است که درگیر سیل هستیم. چند روزی در شرکت فارابی بودیم و از آنجا به اردوگاه راهیان نور منتقلمان کردند، وضعیت اینجا خیلی خوب نیست. هیچ چیز نتوانستیم با خودمان بیاوریم.»
وی ادامه میدهد: «از طرف بنیاد مسکن منازل ما را تخریب کامل ارزیابی کردند. مسئولان برای گرفتن فیلم و عکس زیاد میآیند، اما هیچ اتفاقی نمیافتد.»
احمد درباره بلاتکلیفی دانشآموزان نیز خاطرنشان میکند: «رییس آموزش و پرورش کل استان خوزستان در اردوگاه فارابی آمد و قول داد، تمهیداتی اتخاذ کند که کلاسها دایر شود، اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است.»
از نظر غذایی وضعیت خوبی نداریم. فقط برنج، عدس، لوبیا و ماست به ما میدهند. زمان توزیع غذا هم خوب نیست.
کم کم عدهای از اهالی روستا از جمله زنان به جمع ما اضافه میشوند. یکی از زنان روستای دریسیه ساکن در اردوگاه با ابراز خرسندی از اینکه در این اردوگاه یک پزشک حضور دارد، میگوید: «از نظر غذایی وضعیت خوبی نداریم. فقط برنج، عدس، لوبیا و ماست به ما میدهند. زمان توزیع غذا هم خوب نیست.»
لباسهای کهنه و غیرقابل استفاده برایمان آوردهاند
یکی دیگر از زنان لباسهای کهنهای را که در گوشهای از محوطه اردوگاه بر روی زمین قرار دارد، نشانم میدهد و با ناراحتی میگوید: وضعیت لباسهایی که برایمان میآورند، هم خوب نیست، همه لباسها کهنه است و اصلا قابل استفاده نیست. ما چطور لباسهای کهنه را که برخی از آنها حتی پاره است، استفاده کنیم!»
این زن سیلزده درباره وضعیت سرویسهای بهداشتی میگوید: «سرویس بهداشتی و حمام هست، اما خیلی کثیف است. در هر اتاق ۵ یا ۶ خانواده کنار هم هستیم. من ۸ فرزند دارم که در کنار چهار خانوار دیگر در یک اتاق با هم زندگی میکنیم.»
وی با بیان اینکه خانههایمان دچار آبگرفتگی شده و وضعیت بسیار بدی داریم، تصریح میکند: «پوشک بچه به اندازه کافی نیست، حمام و دستشوییها هم کثیف هستند و هیچ ضدعفونی نمیشود و احتمال بیمار شدن بسیار زیاد است.»
برخی از مردان روستا میگویند، اجناسی که برای ما میآید به درستی توزیع نمیشود.
در ادامه صحبتهایم با اهالی روستا صریفی، عضو شورای روستای دریسیه نیز به ما اضافه میشود و میگوید: «روستای ما در ۱۵ کیلومتری اهواز و در کنار رودخانه کارون بود. در این روستا ۱۵۰۰ نفر زندگی میکردند که بر اثر سیل مجبور به تخلیه روستا شدند. اهالی این روستا به مدت دو هفته در چادر زندگی میکردند و چند روزی است که به این اردوگاه منتقل شدهایم.»
وی با بیان اینکه در حال حاضر نیز ۱۳۰۰ نفر از اهالی روستا در این اردوگاه زندگی میکنند، ادامه میدهد: «امکانات تا حدودی در اختیار ما گذاشتهاند و ما از این بابت از مسئولان تشکر میکنیم، اما مردم روستای ما کشاورز هستند و بر اثر سیل همه چیزشان از بین رفته و دار و ندارشان زیر آب است و همه زحمت و تلاشی که سالها کشیدهاند، از بین رفته است. مردم هیچی ندارند و از مسئولان انتظار داریم به داد ما برسند و اگر مبلغی برای کشاورزان تصویب شده واریز کنند تا مردم آرام شوند، چراکه مردم نیاز دارند تا دولت به آنها کمک کند.»
این عضو شورای روستای دریسیه با بیان اینکه انتظار داریم، صدایمان به پایتخت برسد، تصریح میکند: «برخی کودکان بیمار شدهاند، البته هنوز بیماری خاصی بین اهالی روستا شایع نشده، اما قطعا آبهای ناشی از سیلاب به دلیل آلودگی باعث بیماری نیز میشوند. ما نمیتوانیم به خانههایمان بازگردیم، چراکه هم پشهها و هم حشرات زیادی در آنجا وجود دارند. همچنین حیوانات گزنده آنجا زیاد است و لازم است که حتما بعد از فروکش کردن آب سمپاشی شود تا بتوانیم آنجا زندگی کنیم. تمام فاضلاب در روستا بالا آمده است و اگر مردم در این شرایط بازگردند، قطعا اکثریت آنها بیمار خواهند شد.»
برخی از نخلها به طور کامل از بین رفته است و خسارت بیش از حدی به مردم در روستاهای اطراف کارون وارد شده است.
صریفی درباره وعدههای دولت میگوید: «فعلا به ما قول خاصی ندادهاند و فقط در اخبار شنیدهایم که مصوباتی را برای ما در نظر گرفتهاند. اگر این مبالغ را برای ما واریز نکنند، ما یک مردهایم، چراکه هیچ چیز دیگر برای زندگی نداریم. با توجه به آبگرفتگی زمینهای کشاورزی، کشاورزان یکسال یا دوسال نمیتوانند، گندم بکارند و همه چیز را از دست دادهاند. برخی نخلداران نیز برای همیشه نخلهایشان از بین رفته است. انتظار مردم این است که در حد محصولاتشان به آنها کمک شود، چراکه خسارت بیش از حدی به مردم در روستاهای اطراف کارون وارد شده است.»
اکثر افراد شناسنامه ندارند
وی همچنین درباره عدم کیفیت غذا تصریح میکند: «جمعیت اینجا زیاد است و کیفیت غذا بالا و پایین دارد. موکبهای جهادی اینجا هستند، اما به دلیل اینکه دستشان تنگ است و امکانات زیادی ندارند، کیفیت غذا خوب نیست. همچنین دانشآموزان ما تقریبا بیش از نیمسال تحصیلی را از دست دادهاند و معلمان به دلیل فاصله زیاد و خطرات جادهای به این مناطق نمیآیند و حتی اگر بیایند، هم هیچ فایدهای ندارد.»
وی ادامه میدهد: ما هیچ مدرک شناسایی نداریم، اما هیچکس از ثبتاحوال به اینجا نیامده، تا کارت ملی و شناسنامه برای مردم صادر کند.
ما خسته شدهایم و نمیتوانیم بیش از این دوام بیاوریم، کی میخواهد این وضعیت تغییر کند؟ برخی از اوقات اینجا اتفاقات بدی میافتد، چراکه مردم عصبانی و کم طاقت شدهاند و با یک اتفاق کوچک به جان هم میافتند.
به همراه این عضو شورای روستا وارد ساختمان میشویم و به اتاقها میرویم. به گفته ساکنان این اردوگاه در هر اتاق ۴۰ تا ۵۰ نفر زندگی میکنند. به محوطه باز میگردم، پدری فرزندش را که پایش دچار سوختگی شده در بغل گرفته، مردی نزدیک میشود و میگوید: «ما خسته شدهایم و نمیتوانیم بیش از این دوام بیاوریم، کی میخواهد این وضعیت تغییر کند؟ برخی از اوقات اینجا اتفاقات بدی میافتد چراکه مردم عصبانی و کم طاقت شدهاند و با یک اتفاق کوچک به جان هم میافتند. شرایط به شدت سخت است، شبها با گریه و سر و صدای بچهها میخوابیم و صبحها نیز با سر و صدای بچهها بیدار میشویم.»
ای کاش حداقل کولرها را درست میکردند
وی ادامه میدهد: «من به همراه خانوادهام در این اردوگاه هستیم. دخترم «بیان» دوساله است و حساسیت داخلی دارد، بدنش کاملا قرمز شده و در اینجا دارویی برایش نیست. کولرها هم کار نمیکند و هوا به شدت گرم است،ای کاش حداقل این کولرها را درست میکردند.»
با وجود اینکه تالاب پر آب است و ماهی هم دارد، به دلیل بالا بودن سطح آب نمیتوانیم ماهی بگیریم و فایدهای ندارد و باید تا سال بعد صبر کنیم.
اردوگاه را ترک و به سمت تالاب شادگان میرویم. آب در تالاب شادگان در سال گذشته به کمترین سطح رسیده بود، اما امسال با وجود سیلابها وضعیت بسیار خوبی دارند. کمی آنسوتر از تالاب، روستای صراخیه است که به گفته اهالی محلی به ونیز شادگان نیز معروف است. آب کاملا روستا را فرا گرفته و به علت بالا آمدن فاضلابها بوی بسیار بدی به مشام میرسد. چند مرد با لباسهای عربی در ورودی روستا ایستادهاند. یکی از آنها حسن نام دارد و ۲۱ ساله است. وی میگوید: «یک هفتهای است که آب روستا را فرا گرفته و مجبور شدیم زنان و کودکان را از روستا ببریم، اما حدود ۱۰۰ نفر آنجا ماندهاند.»
این روستایی سیلزده خاطرنشان میکند: «شغل اهالی روستا ماهیگیری و دامداری است، اما الان با وجود اینکه تالاب پر آب است و ماهی هم دارد، به دلیل بالا بودن سطح آب نمیتوانیم ماهی بگیریم و فایدهای ندارد و باید تا سال بعد صبر کنیم.»
برای رفتن به داخل روستا سوار قایق میشوم، هاشم ۱۳ سال دارد و با قایقش ما را به داخل روستا میبرد. هاشم میگوید: «چند وقت است که مدرسههایمان تعطیل شده و نمیتوانم درس بخوانم.» از او درباره آرزویش میپرسم و اینکه دوست دارد بزرگتر که شد چه شغلی را برای خودش انتخاب کند، میگوید: «خیلی برایم مهم نیست، الان میخواهم آب روستایمان تخلیه شود.»
میگویند تا شهریور این وضعیت ادامه دارد
یکی دیگر از اهالی روستا که در مقابل منزلش ایستاده، میگوید: «خانهام زیر آب رفته ببینید، چه بر سرمان آمده است. دو هفته است که در چنین وضعیتی هستیم، بیشتر اهالی روستا خانهها تخلیه کردهاند، فقط ما ماندهایم.»
وی ادامه میدهد: «بعضیها میگویند تا برج شش این وضعیت ادامه دارد، اما هنوز درباره خسارت خانهها با ما صحبتی نشده است. ما اینجا ماندیم و نمیگذاریم دزدی شود. از اینجا نمیرویم. کارمان ماهیگیری است و کاری به جز این بلد نیستیم. ما همینجا میمانیم اگرچه سخت است، اما تحمل میکنیم.»
محمد یکی دیگر از اهالی روستا است که درباره وضعیت سرویسهای بهداشتی میگوید: «همه چیز خراب شده و سرویس بهداشتی و حمام نداریم؛ برای استحمام در تالاب شنا میکنیم.»
خداروشکر مریض بدحال نداریم و گرنه با این وضعیت قطعا تلف میشد، چون کسی رسیدگی نمیکند.
وی با بیان اینکه در کل روستا ۱۵۰ خانوار هستیم، میگوید: «شغل ما ماهیگیری بود، اما الان دیگر هیچ کاری نمیکنیم، فعلا مشخص نیست که این وضعیت کی تمام میشود. خانهها دیگر قابل استفاده نیست و هنوز هم برای ارزیابی نیامدهاند. بیشتر از یک هفته است که تمام مدارس در این جا تعطیل است و بچهها مدرسه نمیروند. خداروشکر مریض بدحال نداریم وگرنه با این وضعیت قطعا تلف میشد، چون کسی رسیدگی نمیکند، البته قبل از اینکه آب وارد روستا شود و دور تا دور روستا را بگیرد، پزشکان عراقی از حشدالشعبی در حدود ۴۸ ساعت اینجا استقرار داشتند و به غیر از آنها دیگر کسی اینجا نیامد.»
وی ادامه میدهد: «آبها با فاضلاب قاطی شده و باعث مریضی میشود. ۱۴ سال است که اسم این روستا را ونیز شادگان گذاشتهاند، اما وضعیتمان را ببینید.»
مردی که در قایق کوچکش نشسته به ما میگوید: «ونیز شادگان این روزها واقعا ونیز شده است، اما با فاضلاب.»
اگرچه به گفته نجار، رییس سازمان مدیریت بحران آب در خوزستان در حال فروکش کردن است، اما برگشت اوضاع به وضعیت عادی زمانبر است و وضعیت مردم سیلزده در روستاها و اردوگاهها به شدت بد است و مردم خوزستان که سالها طعم تلخ جنگ را چشیدهاند، این روزها درگیر ویرانیهای بجا مانده از سیل هستند.