شوهر من انگار که عادت کرده باشه هر حرفی رو که می خواد بزنه اول برعکسش رو میگه، دروغ میگه، بعد از اینکه طرف باور کرد خودش بخنده با شوخی سروته قضیه رو هم میاره اگرم نفهمه خوب خودش موفق شده.
بسیار بسیار دانا و باهوشه هیچ جوره نمیشه مچش رو گرفت یکبار هم که دستش رو میشه آنقدر دلیل و برهان میاره که طرف رو به راحتی قانع می کنه. من می فهمم که باز هم داره منو می پیچونه اما چون میدونم نتیجه نمی گیرم واسه اینکه ضایع نشم چیزی نمیگم. واقعا عذاب می کشم که میدونم بهم دروغ میگه هیچ وقت نشده اول حرف راستشو بزنه به نظر خودم این ریشه در خانوادش داره چون اونها هم افراد مرموزی هستن همیشه کارهاشون با رمزو رازو مخفی کاری از دیگرانه. اهل مشاوره و ایناهم نیستن منم با کمک گروه شما سعی کردم شرایط رو یه جوری براش فراهم کنم که با من راحت باشه و حرفشو راستو حسینی بگه ولی انگار که عادت شده واسش نمی تونه و از اینکه طرف رو سرکار میزاره کیف می کنه. من چیکار کنم با این مرد؟ تورو خدا کمک کنین
دلارام جمعیان ( روانشناس بالینی،دانشگاه علامه طباطبایی تهران)
با همسرم که بیش از حد اغراق گری و دروغ در حرفهایش دارد، چه کنم؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
متوجه سخت بودن این شرایط هستم براتون
اما مثل اینکه این مسئله بسیار ریشه ای هست در همسرتون.
اینکه میفرمایید خانوادگی این سبک از رفتار رو دارند میتونه ناشی از سبک تربیتیشون باشه که شاید از ابتدا و دورانهای کودکیشون آغوش باز برای انواع لحنها و محتوا طرف مقابل نداشتند و به دلیل این عدم پذیرش که ممکنه با قضاوت، سرزنش، نصیحت، جدی نگرفتن، مسخره شدن، شنیده نشدن و… همراه بوده و راهی در ذهن و پایه روانشون به جز اغراق و دستکاری محتوا براشون نمونده بوده و سعی میکنند کاملا ناهوشیارانه و ناخودآگاه برای جبران اون حس بد، از مایه طنز و… استفاده کنند.
بنابراین به شما پیشنهاد میشه که با یه حالت و لحن آرام و عادی بدون احساس مچ گرفتن و یا ثابت کردن حرف خودتون، بلکه محبت امیز معکوس جملهشون رو ازشون سوال کنید
برای مثال اگر میگن که امروز توو یه قرعه کشی برنده شدم، شما میتونید ازشون بپرسید که یعنی دوست داشتی که برنده بشی؟ مثلا با پولش چه کنی و…
یعنی شما بدون حرص خوردن به رووشون میآورید که ایشون با دلسرد نشدن همراهی شما در این مسیر این اطمینان رو از آغوش و پذیرش شما داشته باشند که میتوانند آزادانه اگر اغراق و یا دست میندازند، باز پیش شما بدون قضاوت و ناراحت شدنی، ارزش و جایگاه داشته باشند و سرکوب نشوند. چون این کار ایشون برای حفاظت افراطی از خودشون هست، بنابراین بگذارید ترس ها و یا آرزوهای سرکوب شدشون رو پیش شما بیرون بریزند.