روسپی گری یا تن فروش به افرادی گفته میشود که از راه ارتباط جنسی با جنس مخالف اقدام به کسب درآمد میکنند. اما این تعریف کمی متفاوت شده چراکه همجنس گرایی و تن فروشی خاموش هم به جمع تعاریف روسپی گری اضافه شده است. دیگر زمان حکومت «زال ممد» در دوره رضا شاه نیست تا دخترکان خیابانی تهران را در محلی گرد هم جمع کرده و به خوشگذرانها ارائه دهد. «شهر نو» هم نداریم! لاله زار هم سالهای سال است لاله زار قدیم نیست…
ملکه اعتضادی، پری آژدان قزی، پری بلنده، سیمین بی ام و، اشرف چهارچشم، پری سیاه، شهلا آبادانی، ناهید و بسیاری از زنان روسپی تهران فراموش شده اند. اما متاسفانه تن فروشی یا همان روسپی گری همچنان بازارش در پایتخت داغ داغ است فقط کمی روش تبلیغات و قیمتها متفاوت شده با این فرق که مسئولان این آسیب اجتماعی را تابو میدانند و بعنوان خط قرمز به هیچ عنوان به آن ورود نمیکنند. حتی وزیرکشور هم در ارائه گزارش آسیبهای اجتماعی به مجلس حرفی از روسپیها نزد. انقدر در این باره حرفی زده نشد و پرونده آنها را بسته اعلام کردند که نه تنها به شمار زنان روسپی اضافه شد بلکه مردان هم وارد این بازار داغ شدند و شروع به خود فروشی کردند! شاید خنده دار به نظر برسد که به مرد میانه قامت چهارشانه که ریش و سبیل و صدای بم مردانه دارد نسبت روسپی یا خودفروش داد، اما این دقیقا واقعیت جامعه ماست!
سالها قبل فیلمی به نام «نقاب» در ایران مشهور شد و یکی از کاراکترهای این فیلم، پسر جوانی بود که با زنی میانسال ازدواج کرد و از امکانات زندگی او بهره میبرد. پسری که هر وقت قصد عرض اندام داشت، توسط زن تحقیر میشد و سکوت میکرد و عاقبت از یک جایی به بعد به سیم آخر زد. این شاید حکایت این روزهای بسیاری از مردان ایرانی باشد که اززنان خدمات میگیرند و سکوت میکنند. شاید حتی با یکی از این زنان ازدواج کنند و در دل آرزوی مرگ او را داشته باشند. شوخی نیست، میشود مثل سایر مسائل از آن دستمایه خنده بسازیم، اما مردان تنفروش این روزها کم نیستند، فقط در سایه نام «مرد» و پشت نگاه زنانه به این آسیب پنهان ماندهاند.
شاید واقعیترین شوخی که این روزها در میان پسران جوان رواج دارد همان جمله معروف «یه پیر زن پولدار سراغ نداری؟» باشد! جملهای که بارها آن را شنیده ایم، اما به راحتی از آن گذشته ایم در حد یک شوخی به آن نگاه کرده ایم، اما این جدی تریم مشکل اجتماعی زیر پوست شهر است! جدی بودن آن را میتوان از صحبت با یک پسر جوان در یافت.
محمد ۲۸ ساله است و کارشناسی ارشد نرم افراز دارد. وقتی پای رابطه با زنان مسن پولدار به میان میآید با خنده میگوید: «چه اشکال داره؟ مگه دخترا با یه پیر مرد ازدواج نمیکنن واسه پولش؟ همین که ما میخوایم با یه پولدار ازدواج کنیم یا رابطه داشته باشیم بد میشه؟ اصلا چرا فکر میکنی رابطه داشتن با زنان مسن بده؟ بد اینه که هیچ اطمینانی از آینده زندگیت نداری، حالا اگه بتونی با خانمی ارتباط داشته باشی که آینده زندگیتو بسازه چه بدی داره؟»
متاسفانه مثل سایر آسیبهای اجتماعی اولین چیزی که در ابتدای برخورد با مسئله خود فروشی مردان با آن رو به رو میشویم فقرو بیکاری است! این که جوان سر گردان در جامعه، با ترس به آینده خود مینگرد و نداشتن پدر پولدار و شغل پول ساز را در حمایت یک زن مسن به بهای برآورده کردن نیاز آن زن میبیند؛ یعنی فرق نمیکند که تن فروش زن باشد یا مرد! پول که نباشد، سایه فقر که گسترده شود و شکمها که خالی باشد هر کس میتواند تن به خود فروشی دهد!
ساسان ابراهیمی، روانشناس و آسیب شناس اجتماعی رابطه با این آسیب اجتماعی میگوید: «تصویر زنی جوان در کنار مردی میانسال تصویر قشنگی نیست، اما متاسفانه دیگر حیرت آور نیست. مردی جوان در کنار زنی میانسال، اما نگاهها را به خود خیره میکند و برای مردان این نگاهها عذابدهنده است. برای بسیاری از زنان اهمیتی ندارد به لحاظ مالی به مردی وابسته باشند، اما مردان به واسطه تصویری که فرهنگ اکثر جوامع به عنوان تامین کننده زندگی به ذهن آنها تزریق کرده و به واسطه غریزه مردانه، این موضوع پذیرفتنی نیست. البته در حال حاضر پذیرفتنی نیست! شاید در آینده به این شکل نباشد، در حال حاضر مردان با خود میگویند که بقیه میفهمند که من برای پول او را همراهی میکنم. نگاه افراد برای مردان تن فروش، سنگینتر است، اما باید دید کار جامعه به کجا رسیده که برخی از مردان با رضایت و بدون ناراحتی از مخدوش شدن تصویر مردانهشان، تن به این کار میدهند؟ در این جامعه مردان میدانند که اگر پول نداشته باشند، جایگاهی نخواهند داشت.»
به گفته این جامعه شناس، برخی از مردان به واسطه تمایلات خاصتر، به همراهی زنانی که بزرگسال هستند، گرایش دارند، اما آن دسته از مردان که چنین گرایشی ندارند، خواستار طی کردن راه صد ساله در یک شب هستند؛ چراکه تصور میکنند روزهای جوانیشان در گذر است، بیآنکه به جایی رسیده باشند یا قرار باشد که به جایی برسند. شاید حتی قصد ازدواج نداشته باشند، اما امکانات و رفاه و وضعیت مالی مناسب میخواهند. با این مزایا برای خود شخصیت میخرند. آنها مقصر نیستند، حتی نگاه بهترین خانوادهها نیز در حال حاضر به مردانی که وضعیت مالی خوبی دارند، بهتر است.
ابراهیمی میگوید: «جامعه ما به جامعهای کمالگرا تبدیل شده با این تفاوت که مردم هر آنچه را که ندارند، از بقیه انتظار دارند. یکی از دلایلی که باعث میشود روابط مردان با زنان مسنتر از خودبه چشم نیاید، این است که مردان نسبت به زنان افسردگی کمتری را در این موضوع تجربه خواهند کرد. زنان ترس از رها شدن دارند، به واسطه توان بدنی ضعیف، قدرت مقابله با مردان را ندارند و قرار گرفتن در سراشیبی ۳۰ تا ۴۰ سالگی، به ترس آنها دامن خواهد زد. مردان، اما از ۴۰ سال به بعد تازه خواهان بیشتری خواهند داشت. نگاههای جنسیتی برای آنها حکم صادر نمیکند و حتی به مردی که از جانب زنی یا زنانی مورد حمایت مالی قرار دارد، واژه تن فروش نسبت داده نمیشود.»
او افزود: «در واقع میتوان گفت مردی که خدمات جنسی ارائه میدهد، مثل زنان افسرده نمیشود، خود را تحقیر شده نمییابد و حتی موقع صحبت، نشانی از خستگی و تحقیر شدگی در آنها دیده نمیشود. زنان تحقیر میشوند و گاه حتی توان دریافت پول خود را ندارند هر چند که در این میان تحقیر شدن مردان از این کار را هم نمیتوان منکر شد، اما آنها وضعیتی بهتر از زنان دارند. در این میان تنها میتوان گفت که هدف است که وسیله را توجیه میکند!»
فرق نمیکند که زن باشی یا مرد! وقتی از تن برای کسب در آمد استفاده کردی واژه تن فروشی را کنار اسم خود یدک خواهی کشید! اما این روزها فشار اقتصادی و بیکاری به قدری زیاد شده که دیگر کمتر پسرجوانی را نمیبینید که به دنبال کار بگردد، دور آگهیهای روزنامه خط بکشد و حرص بخورد از بیکاری! آنها چند وقتی است که راه جدیدی را برای کسب در آمد انتخاب کرده اند و هدف مشخصی دارند! هدفی که این طور که معلوم است وسیله را برای آنها توجیه کرده است.