از نوروز سال گذشته تاکنون در کنار اکران فیلمهای بلند یک باکس کوچک و محدود اکران برای فیلمهای کوتاه هم در نظر گرفته شده و آرزوی فیلمسازان فیلم کوتاه مبنی بر نمایش آثارشان را محقق کرده است.
اکران «بهاریه» عنوان بستهای از فیلمهای کوتاه است که از اسفندماه سال گذشته در سینماهای «هنر و تجربه» به نمایش گذاشته شده است.
در این بسته فیلمهای «زونا» به کارگردانی طوفان نهان قدرتی، «مانیکور» ساخته آرمان فیاض، «خوابگردها» ساخته پویا نبی، «بدو رستم بدو» ساخته حسین ملایمی و «سیندرلا» به کارگردانی مهدی آقاجانی گنجانده شده است که اتفاقاً اغلب آنها دارای جوایز متعدد بینالمللی هستند.
در بخش نخست گفتگو با کارگردانهای اکران بهاریه، آنها هر چند عنوان کردند که اکران فیلمهای کوتاه یک اتفاق مبارک و خوب برای فعالان این عرصه است اما از نحوه تبلیغ و اطلاعرسانی درباره اکران آثارشان گلهمند بودند و میگفتند این نمایشها اکثراً در ساعات بد و در سینماهای محدود صورت میگیرد به طوری که آنچنان که باید فیلمهایمان دیده نمیشود.
در بخش دوم و پایانی این گفتگو به بررسی برخی از وجوه داستانی و روایی در این فیلمهای کوتاه پرداختهایم.
* آقای فیاض هرچند «مانیکور» میخواهد یک خرافه و یک تعصب بیجا را به تصویر بکشد اما قصهای که این خرافه را نقد میکند ممکن است با ذائقه همه قشرها تطابق نداشته باشد، به این مساله فکر کردهاید؟
آرمان فیاض: بله و البته در محافل مختلف دیدهام که برخی تندروها هم خیلی فیلم را دوست داشتهاند. در نظر داشته باشیم که کشور ما دوجنسهها را به رسمیت شناخته و برایشان این امکان را فراهم کرده است که بتوانند تحت معالجه قرار بگیرند و عمل کنند، در واقع در کشور ما این موضوع بهعنوان یک بیماری شناخته میشود و قابل درمان است در حالی که در بسیاری از کشورهای اروپایی این اجازه وجود ندارد و این باعث شده است خیلیها نسبت به فیلم من برخورد تندی نداشته باشند به طوری که تندروها و افراد مذهبی به من میگفتند تو در «مانیکور» مسألهای را مطرح کردی که مساله ما هم هست.
فیاض: باید یکی پیدا شود و این خط قرمزها را بیان کند، این تابوها را بشکند و درباره جهل صحبت کند. باید از یک جایی این موضوع شروع شود. فکر میکنم خط قرمز به معنای اشتباه در ذهن ما شکل گرفته و آنچه که ما دست به آن میزنیم همان خودسانسوری است
ضمن اینکه بحث من در این فیلم درباره تعصبی است که ریشه در خرافات دارد و من به آن خرافه نقد داشتم. آن ۲ نفری که در فیلم من هستند شرایط خاصی دارند برای مثال مرد قصه گرایش به خانم دیگری دارد که اتفاقاً سالم است بنابراین این موضوع نشان میدهد که ممکن است آن خانم دوجنسه و آن مرد شاید برای زندگی به روستا نرفتهاند، شاید از جامعه قبلی خود که آن خانم را نپذیرفته است، فرار کردهاند. در هر صورت حرف ما این بود که این مساله حل شود.
* به تصویر کشیدن چنین داستان ملتهبی پا گذاشتن روی خط قرمزها نبود؟
فیاض: نه به هر حال باید یکی پیدا شود و این خط قرمزها را بیان کند، این تابوها را بشکند و درباره جهل صحبت کند. باید از یک جایی این موضوع شروع شود. فکر میکنم خط قرمز به معنای اشتباه در ذهن ما شکل گرفته و آنچه که ما دست به آن میزنیم همان خودسانسوری است.
دوجنسه بودن بیماری جسمی خدادادی است به طوری که حتی اسلام هم در این مورد مشکلی ندارد نکته دیگر این است که ما در این فیلم اصلاً رابطه آن مرد و آن خانم دوجنسه را موشکافی نمیکنیم و تنها میبینیم که این ۲ نفر به روستایی پناه بردهاند، خود را زن و شوهر معرفی کردهاند و دیگر نمیدانیم چه زندگیای دارند. درواقع بر عهده تماشاگر است که درباره زندگی آنها دست به تصور بزند چون مساله فیلم مواجهه با یک جهل و یک تعصب غلط است.
* در فیلم شما یک خانم هم دیده میشود که شاهد مصائب این ۲ کاراکتر است اما کارکرد او مشخص نمیشود حتی این تصور را به وجود میآورد که روح آن خانم دوجنسه است در حالی که یک دیالوگ بسیار کوچک دارد. چرا آن کاراکتر را در فیلم گنجاندید؟
فیاض: من فکر کردم از نظر داستانی، آن خانم علت خودکشی خانم دوجنسه بودهاست به این صورت که فرض میکنیم این دو کاراکتر خانم و مرد قصه به دنبال راهی بودهاند که با یکدیگر زندگی کنند اما بعد از مدتی مرد تمایل واقعی خود را یافته، یک زن دیگر در زندگی او پیدا و شاید همین موضوع باعث خودکشی این زن دوجنسه شده است.
درواقع میتواند یکی از علتهای خودکشی زن در داستان باشد. ضمن اینکه به این هم خیلی فکر میکنم که کلاً وقتی قرار است قصهای را روایت کنیم و برای آن نیاز به یک بدمن داریم نباید تمام جغرافیا را بد جلوه بدهیم از همین رو هرکسی به فراخور حال خود با سوژه برخورد میکند. بنابراین یک برداشت دیگر میتواند این باشد که آن خانم کسی بوده است که احتمالاً ماجرا را میدانسته و نگران آنها و حداقل نگران مرد بوده است.
* آقای نبی شما فیلمی ساختهاید که بیشتر به فرم تکیه دارد تا روایت قصه. نمیترسیدید مخاطب با «خوابگردها» ارتباط برقرار نکند؟
پویا نبی: حدود سه سال پیش کتابی به نام «تفسیر خواب» خواندم که بخشی از آن نظریه جالبی داشت و این موضوع را بررسی میکرد که آنچه در زندگی حال خودمان تجربه میکنیم چقدر در خواب ریشه دارد. حتی کارگردانهای خیلی قدر با همین نظریه، بازی و با همین فرضیه کار کردهاند از همین رو مباحثی مطرح شده در آن کتاب برایم جالب بود تا اینکه دوستی به نام پوریا شجاعی طرحی در همین راستا برایم آورد و به این فکر کردم که میشود فیلمنامهای را ساخت که کمی رگههای فرمی بیشتری دارد.
واقعیت این است که اصلاً ابایی ندارم بگوییم «خواب گردها» بیشتر از اینکه داستان داشته باشد فرم و تکنیکال دارد. اصلاً از همان ابتدا این موضوع برایم مهم بود. چیزی که برایم خیلی مهم بود این بود که فیلمی بسازم که به معنای واقعی سینما باشد. از سوی دیگر من فکر میکنم مخاطبان فیلم کوتاه ماجرا را خاص تر نگاه میکنند و به فیلمهایی مثل «خوابگردها» نمیگویند «بد نبود» اینجور فیلمها صفر و صدی هستند یعنی مخاطبان یا آن را دوست دارند یا ندارند و حد وسطی ندارد. این فیلم با هر دیدگاه دیگری هم ساخته میشد دوباره همین قضاوت درباره آن میشد ضمن اینکه خیلی منتظر نبودم که بخش زیادی از آدمها با آن درگیر شوند.
* آقای ملایمی به نظر میرسد ایده ساخت «بدو رستم بدو» را از یکی از آثار سروش رضایی گرفتهاید. اینطور نیست؟
حسین ملایمی: راستش خودم هم فکر میکردم چنین تصوری ایجاد شود ولی این کار به عنوان پایان نامه دوره فوق لیسانس من در سال ۸۷ ثبت شده است در حالی که سروش رضایی سال ۸۸ تازه شروع به ساخت آثارش کرد. من سند و مدرک ثبت شده برای «بدو رستم بدو» دارم.
نمیخواهم به کسی تهمت بزنم ولی خواهر سروش رضایی در دانشگاه ما درس میخواند. نکته دیگر این است که من از سر بی تجربگی در سال ۸۹ مصاحبهای با سایت انیمک کردم و درباره کلیت داستان توضیحاتی و یکی دو سال بعد اثر سروش رضایی بیرون آمد.
باز هم میگویم که من نمیخواهم کسی را متهم کنم چون کلیت این داستان میتواند به ذهن هرکسی برسد؛ یعنی یک شخصیت مشهور از قدیم به زمان ما بیاید منتها صحبت درباره جزئیات است که اگر خیلی به هم شبیه باشند مطمئناً یکی از روی دست فرد دیگری خوانده است اما این ۲ اثر در جزئیات بسیار متفاوت هستند. ضمن اینکه من هیچگاه این همه زمان، هزینه، فشار و … نمیگذارم تا از کاری دیگر تقلید کنم. آن زمانی که فیلم سروش رضایی بیرون آمد پیش تولید کار من تقریباً تمام شده بود ولی به دلیل پروژههای دیگر مجبور بودم «بدو رستم بدو» را کنار بگذارم و بعد از چند سال به سراغش بروم البته حدس میزدم که این حرفها دربارهاش گفته شود ولی چارهای نبود.
* نکته دیگر این است که این انیمیشن جوایز زیادی گرفته است در حالی که مسائلی که در آن مطرح میشود بیشتر به کشور ما مربوط میشود یعنی این بروکراسی اداری بیشتر شامل حال کشور خودمان است.
ملایمی: من به دلیل مشکل سربازی نمیتوانستم از کشور خارج بشوم اما نماینده فیلم در چند فستیوال حضور داشته و عنوان میکند خارجیها خیلی خوب از این اثر استقبال و با آن ارتباط برقرار میکنند ضمن اینکه فهمیدم خارجیها بیش از آنکه ما فکر کنیم، متوجه آثار ما میشوند.
این فیلم در کشورهایی که به لحاظ بوروکراتیک به ما شباهت بیشتری داشتند، بیشتر درک شده است برای مثال در شرق اروپا، اروپای جنوبی، فرانسه، آمریکای جنوبی، هند و … بازخورد بهتری داشته است ولی در شمال اروپا اصلاً متوجه یک سری از مسائل فیلم نمیشدند. وقتی فیلمهایشان را هم نگاه کنید متوجه میشوید که انگار اصلاً دغدغه خاصی در آثارشان ندارند برای مثال ما شانس بسیار بالایی برای برنده شدن در جشنواره ورشو داشتیم چون باید تنها با ۴ فیلم انیمیشن رقابت میکردیم و اگر برنده میشدیم فیلممان به اسکار میرفت اما یکی از داوران این فستیوال از سوئد بود و به فیلم ما رأی نداد اگر فیلمهای آن داور را نگاه کنید متوجه میشوید که در آثارش هیچ دغدغهای را مطرح نمیکند برای مثال بزرگترین دغدغهای که در فیلمش دارد این است که سیستم بازنشستگی در شهر استکهلم به برخی کمتر توجه میکند.
* البته این موضوع ناشی از سطح رفاه هر کشوری است.
ملایمی: دقیقاً. هرچند مشکلات زیادی داریم ولی این موارد باعث شده است برای ساخت فیلم سوژههای زیادی داشته باشیم.
* گویا ابتدا شعرهای انیمیشن را به انگلیسی ترجمه کرده بودید.
ملایمی: بله. من ابتدا هزینه زیادی کردم و یک مترجم شعرها را به شعر انگلیسی و شعر فرانسوی درآورد که شاید این کار اشتباه بود اما آن کسی که این کار را میکرد بسیار توانمند بود اما بعدها فهمیدم که مخاطب متوجه میشود که دیالوگهای «بدو رستم بدو» شعر است و نیازی نیست همان شعرها به صورت شعر به انگلیسی و فرانسوی ترجمه شود و بهتر است معنی آنها را زیرنویس کنیم. در نهایت هم خودم دست به ترجمه زدم و نتیجه بهتری هم گرفتیم.
* آقای نهان قدرتی شما در فیلم «زونا» به خیانت و تسلسل آن پرداختهاید که اتفاقاً کلیشهای هم نیست، چرا این موضوع را انتخاب کردید؟
طوفان نهان قدرتی: وقتی میخواستم این فیلم را بسازم متوجه شدم قصههای مشابه زیادی وجود دارد ضمن اینکه من این فیلم را از روی یک پرونده واقعی ساختم. یعنی وقایعی که ما در این فیلم نشان دادیم پیش از این در شهر قم رخ داده بود البته این موضوع در تمام شهرها وجود دارد. من فکر میکنم هر اتفاقی که تکرار میشود به همان تعداد میشود دربارهاش فیلم ساخت و از وجوه مختلف به آن پرداخت.
نهان قدرتی: دلم میخواست فیلم خودم را بسازم، احساس میکردم فیلمساز مستقلی که با پول خودش فیلم میسازد اجازه دارد برای افکار خودش تصمیم بگیرد و قطعاً فیلمش مخاطب خود را نیز خواهد داشت
در حین تحقیق برای ساخت این فیلم متوجه شدم این خیانت چقدر دنیای متنوع و روشهای مختلفی دارد ولی وقتی وارد چارچوب خانواده میشود تبدیل به مساله میشود. فیلم «زونا» میتواند تبلور هابیل و قابیل مدرن باشد چراکه آدمها با وجههای مختلف رو به روی هم قرار میگیرند در این فیلم هم میخواهیم ببینیم ۲ کاراکتر با ۲ گناه مشابه و ۲ موقعیت تقریباً مساوی چه برخوردی با هم خواهند داشت از همین رو سعی کردم ماجرا را زیاد در لایههای مختلف بررسی نکنم و قصه صادق، قابل فهم و بی رودربایستی را مطرح کنم. ضمن اینکه اصلاً نمیخواستم نگران این باشم که اگر این موضوع را مطرح کنم چه اتفاقی برای فیلم رخ میدهد.
دلم میخواست فیلم خودم را بسازم، احساس میکردم فیلمساز مستقلی که با پول خودش فیلم میسازد اجازه دارد برای افکار خودش تصمیم بگیرد و قطعاً فیلمش مخاطب خود را نیز خواهد داشت. البته فیلم به گذشت هم توجه میکند درواقع میخواهد بگوید وقتی ما آدمها خودمان آغشته به اشتباهی هستیم نباید درباره زندگی دیگران تصمیم بگیریم و قضاوت کنیم، اجازه نداریم درباره کسی که در موقعیت ماست به واسطه اینکه به او سلطه داریم، تصمیم بگیریم از همین رو سعی کردم نگاهی به گذشت حتی در بدترین شرایط داشته باشم.
* البته به وجوه فنی فیلم هم به خوبی توجه کرده بودید.
نهان قدرتی: دل میخواست فیلمم مصداق واقعی سینمای کوتاه باشد ضمن اینکه تلاش میکردم از چهارچوب فیلم کوتاه خارج نشوم. در عین حال هم دوست داشتم «زونا» دریچه کوچکی برای نشان دادن سینما به معنای واقعی کلمه باشد.
* آقای آقاجانی هرچند «سیندرلا» المانهای سینمای عامه پسند را دارد اما گویا شما بیشتر در پی این بودید که به محتوا تکیه داشته باشید.
مهدی آقاجانی: بله. اصولاً تصور غالب این است که استفاده از موسیقی پاپ در فیلمی به معنای این است که آن فیلم «در پیت» و سطحی است. هرچند خودم درگیر محتوا بودم ولی بستر یک مراسم عروسی را برای فیلم انتخاب کردم چون دوست داشتم از متریال عامهپسند استفاده کنم اما در نهایت محتوایی را ارائه بدهم که خودم دوست دارم. در «سیندرلا» یکی از دغدغههایم حرکت در این مسیر بود اینکه ببینم چقدر میتوانم مخاطب عام و خاص را کنار هم بگذارم.
* فکر میکنید دریافت مخاطب از فیلمتان چیست؟
آقاجانی: خیلی وقتها در جشنوارههای مختلف افرادی حضور پیدا میکنند که از صنف فیلمسازان هستند، با گاردی به تماشای فیلمها مینشینند و مدام فیلمها را با هم مقایسه میکنند ولی وقتی یک اثر به صورت مستقل دیده شود متوجه میشوی که مخاطب با دغدغههای تو ارتباط برقرار کرده است. از همین رو باید عنوان کنم برخی از مخاطبان میگویند ما مجموعه از تضادها را در فیلم تو دیدیم، مثلاً تقابل نسلها، تظاهر به خوشحالی و… بنابراین این برایم جذاب است که مخاطبان این موضوع را به من میگویند چون یکی از دغدغههایم همین تضادهایی بود که در جامعه وجود دارد، تضاد طبقاتی و نسل و …
نهانقدرتی: یادمان نرود که بخشی زیادی از این سلبریتی ها از طریق فیلمهای کوتاه به سینما معرفی شدند و بسیاری از آنها مدیون سینمای کوتاه هستند به همین دلیل به نظرم این حمایت باید به صورت بالقوه در آنها باشد
* در پایان اگر نکتهای دارید، بفرمائید.
نهان قدرتی: برخی از ما میپرسند سلبریتی ها از گروههای قبل اکران فیلم کوتاه حمایت کرده بودند اما چرا از اکران بهاریه حمایت نکردهاند؟ باید بگویم من علاقه ندارم کسی را ترغیب و موجاب کنم که از ما حمایت کند چرا که همان هنرمندان هم به نوعی مخاطبان ما هستند.
به نظرم هنرمندان در حوزههای مختلف باید یاد بگیرند که از همکاران خود حمایت کنند، یادمان نرود که بخشی زیادی از این سلبریتی ها از طریق فیلمهای کوتاه به سینما معرفی شدند و بسیاری از آنها مدیون سینمای کوتاه هستند به همین دلیل به نظرم این حمایت باید به صورت بالقوه در آنها باشد و خودشان خودجوش این کار را انجام دهند. جذاب نیست که ما به هنرمندان بگوییم از ما حمایت کنید و آنها دست به این کار بزنند. این حمایت به شکل مالی نیست که ما با افراد مذاکره کنیم تا به دست بیاوریم با همه این اوصاف جامعه فیلم کوتاه خیلی از ما حمایت کرد که دوست دارم هنرمندان سینمای بلند هم یاد بگیرند و در مدلهای خود حمایت کنند.
نبی: برخلاف اینکه فیلم کوتاه افتخارات زیادی را به ارمغان آورده است ولی هیچ موقع رسانههای رسمی آنچنان که باید به آن نپرداختهاند. فیلم کوتاه باید بیش از این در سبد رسانهها قرار بگیرد چون بسیار مدیوم جدی است و افرادی که در این عرصه کار میکنند بسیار جدی به این مقوله نگاه میکنند اگر این امر صورت بگیرد، عیار برخی از رسانههایی که خودشان را متولی فیلم کوتاه میدانند، نیز مشخص میشود.
ملایمی: درخواستم از فیلمسازان این است که هم خودشان به تماشای فیلمهای کوتاه بنشینند هم دیگران را ترغیب به این کار کنند چراکه ممکن است نوبت آنها هم برسد و فیلم آنها هم اکران شود. ما در ابتدای راه اکران هستیم و اگر این روند ادامه پیدا کند کسی که فیلم خوب میسازد میتواند به درآمد خوبی برسد و ساخت فیلم کوتاه دیگر یک کار دلی و رفاقتی نباشد.
آقاجانی: من احساس میکنم تماشای فیلمها در حال تبدیل شدن به یک حرکت لاکچری است اما در این میان مخاطبان کم کم روشهای مختلفی را برای تماشای فیلمها انتخاب میکنند و فیلم کوتاه رشد و پرورش بیشتری پیدا میکند. آینده میتواند برای فیلم کوتاه و زمانهای کمتر باشد بنابراین باید بیشتر قدر این حوزه را بدانیم.