جامعه ایرانی– جای تعجب ندارد که رهبران ایران هیچ تمایلی برای واکنش به پیشنهاد مذاکره دونالد ترامپ ندارند. درباره چه باید مذاکره کنند، به خصوص که هیچ دیپلماسی کاری عادی بین ایران و آمریکا برقرار نیست؟
به گزارش جامعه ایرانی به نقل از نشنال اینترست، اعتبار ترامپ نزد ایرانیان پس از کنار گذاشتن یک توافقنامه بینالمللی بینظیر که دو کشور طی سالهای اخیر به امضا رسانده بودند، به صفر رسیده است. مقامات ایرانی هیچ دلیلی برای نقشآفرینی در نمایشی که طی آن یک ایران ملتمس به کمپین فشار ترامپ پاسخ میدهد، ندارند.
توییت حروف بزرگ ترامپ درباره ایران طی هفته گذشته را به سختی میتوان واکنشی طبیعی به اظهارات و اقدامات اخیر ایران دانست. حسن روحانی، رئیسجمهور ایران در همان روز انتشار توییت معروف، طی سخنرانی تاکید کرد که «آمریکا باید بداند صلح با ایران مادر همه صلحها، و جنگ با ایران مادر همه جنگها است» و به ترامپ توصیه کرد که «بازی کردن با دم شیر مایه پشیمانی او خواهد شد». بنابراین روحانی تاکید کرد که خواهان صلح با آمریکا است و حرکت به سمت جنگ ایده بدی خواهد بود. این گونه موضعگیریها معمولا منجر به ضربه سهمگین متقابل نمیشود.
اگر این روزها مقامات ایرانی تا اندازهای کجخلق و دمدمی به نظر میرسند، اصلا جای تعجب ندارد. ترامپ در واکنش به تعهد تایید شده بینالمللی ایران به توافقی که طی آن جمهوری اسلامی برخی از سختگیرانهترین محدودیتها و بازرسیهای سرزده در تاریخ کنترل تسلیحات هستهای را پذیرفته بود، درمورد تعهدات آمریکا تحت همین توافق را دبه کرد تا قسم به دشمنی با ایران بخورد، به جنگ اقتصادی با آن دامن بزند و به وضوح برای بیثبات کردن این کشور تلاش کند.
ترامپ استاد فرمان دادن و منحرف کردن توجه رسانهها و افکار عمومی است. این حملات آتشین به سوی ایران باعث شد تیتر رسانهها از یک هفته ناامیدکننده پس از نشست هلسینکی با روسیه منحرف شود. آن هفته با اخبار مربوط به مداخله روسیه در انتخابات آمریکا ادامه پیدا کرد.
تهدید ترامپ به «پیامدهایی که تنها معدودی در تاریخ رنجش را تجربه کردهاند» تهدید قبلی وی علیه کرهشمالی درباره «آتش و خشمی که جهان تاکنون نظیرش را ندیده» را به ذهنها متبادر کرد. این مقایسه باعث شد تاکتیک آشنای ترامپ قوت بگیرد که نخست بحرانی را که به زعم وی ناشی از آشوبی است که اسلافش برای او به جای گذاشتهاند، به راه میاندازد و بعد نشستی را برگزار میکند، چیزی را امضا میکند و مدعی میشود که به یک پیشرفت شگفتآور دست یافته است. تنش فعلی با ایران که باعث شده آمریکا به عنوان طرفی شناخته شود که در توافق هستهای دبه کرد، قطعا ساخته و پرداخته دولت ترامپ است. اما شباهتها با پرونده کرهشمالی همینجا به پایان میرسد.
یکی از تفاوتهای مهم میان دو پرونده، موقعیت منطقهای ایران و کرهشمالی است. همسایگان کرهشمالی از مذاکره و آشتی آن با آمریکا استقبال کردند اما رقبای اصلی منطقهای ایران هیچ آشتی میان تهران و واشنگتن را تاب نمیآورند. برای اسرائیل، عربستان و امارات تداوم دشمنی ایران و آمریکا تقویتکننده روابط مطلوب آنها با ایالاتمتحده، منزویکننده یک دشمن منطقهای مهم و منحرفکننده توجهات از ضعف و آسیبهایی از آنها است که باید مورد توجه بینالمللی قرار گیرد.
مسئله اینجا است که مداخلههای دولت آمریکا و جنگ اقتصادی که مدعی به راه انداختنش است، احتمال تغییر رژیم در ایران (که مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا امیدش را در سر میپروراند) را افزایش که نمیدهد که هیچ، کاهش هم میدهد. تحریمها فرصت مطرح کردن این بحث را فراهم کرده که کمبودهای اقتصادی ایران ناشی از اقدامات آمریکا است تا سوءمدیریت دولت. این تحریمها بیش از آنکه به رژیم ضربه بزند، مردم عادی را هدف قرار داده است. علاوه بر این، اقدام دولت آمریکا در ممنوعیت سفر ایرانیان به این کشور را به سختی میتوان منبع معتبر ایجاد انگیزه دانست.
بهترین پیامدی –و اصلا هم خوب نیست- که میتوان از مسیر حرکت فعلی دولت در قبال ایران به آن امید داشت، تنش بیپایان، دشمنی بیشتر شهروندان ایران نسبت به آمریکا و خطر رفتن به سوی جنگ است. اگر طرفهای دیگر توافق هستهای نتوانند برجام را حفظ کنند، و اگر تداوم تهدیدهای ترامپ ارزش بازدارندگی هستهای را در اذهان مقامات ایران احیا کند، یک بحران هستهای جدید هم به آشوب فعلی اضافه خواهد شد.