به گزارش جامعه ایرانی؛ سریال «ترور خاموش» که از شبکه یک پخش میشود، به حساس ترین قسمت های خودش رسیده است. سریالی که با محوریت موضوع مواد مخدر ساخته شده است و به آسیبهای اجتماعی آن میپردازد. به طور مثال، اشاره غیرمستقیم این سریال به ماجرای ازدواجسفید با واکنشهایی در شبکههای اجتماعی و رسانهها مواجه شد. در ادامه مطلب به بررسی روان شناختی اتفاقات مهم این سریال، شخصیتهای اصلیاش و درسهایی که میتوان از آن برای زندگی شخصیمان آموخت، می پردازیم.
آشناییزدایی از تصویرهای همیشگی
از مبارزه با کودک همسری گرفته تا پرداختن به موضوع نارکو مافیا یا نارکو تروریسم؛ این مجموعه حرفهای زیادی برای گفتن دارد. شخصیتهای داستان، از تصورهای همیشگیتان آشنایی زدایی میکنند. حالا باید با آن برداشتهای تکراری و قدیمی از معتادان خداحافظی کنید. این تصویر جدید میگوید قرار نیست معتادان، الزاماً از قشر ضعیف جامعه یا افراد کمهوشی باشند که با ظاهرشان، داد میزنند معتاد هستند! مصداق این آشنایی زدایی هم شیمی دان نخبهای به نام الهه است. دختری متمول و باهوش که هم مصرفکننده است و هم دستی در تولید موادمخدر دارد. همین آشنایی زدایی، تلنگر خوبی است تا بدانیم اعتیاد فقط مختص افراد فقیر نیست. حتی یک ثروتمند هم میتواند به دلایل مختلف، درگیر ماجرای دنبالهداری به نام اعتیاد شود. ترور خاموش، ما را با دانشآموزانی روبهرو میکند که دلشان میخواهد در کنکور قبول شوند و تمرکز بالایی داشته باشند. البته شاید بعضی موادمخدر، تمرکز فرد را در کوتاهمدت بالا ببرد اما عواقب و آسیب های بلند مدت استفاده از آن چشم گیر خواهد بود و در غیاب آن ماده، مغز و فرایندهای ذهنی، دچار اختلالاتی میشود که بخشی از آنها به دلیل عوارض مصرف و بخش دیگر مشکلات هم مربوط به اعتیادی است که ایجاد میشود.
مسئولیت کارآمد یا بیش مسئولیتی ناکارآمد؟
نیلوفر، مادر جوانی است که با بلعیدن مواد مخدر در نقش یک حامل مواد ظاهر میشود. او یک پسر کوچک بیمار دارد. درحالیکه شوهرش در زندان به سر میبرد، او تلاش میکند با کسب درآمدهای میلیونی، (از راه بلع مواد)، چکهای همسرش را پاس کند اما آیا او مسئول حل کردن مشکل شوهرش است یا دارد بیش مسئولیتی به خرج میدهد؟ نیلوفر به عنوان یک مادر، مسئول است تا کودکش را به شکل مؤثری بزرگ کند ولی او به خاطر عشق بیمارگونهاش، تلاش میکند تا جور شوهرش را بکشد. تشخیص دادن مسئولیتهای به جا، به ما کمک میکند تا هر بار سنگینی را به دوش نکشیم؛ طوری که به خاطر خستگی، دیگر نانداشته باشیم از پس مسئولیتهای اصلیمان برآییم. مشکلی که نیلوفر در بیشتر سکانسهای فیلم با آن درگیر میشود.
خانه هست اما خانواده نیست!
مسعود، مرد جاهطلبی است که یک جمله طلایی برای خودش دارد؛ «رقیب، خوب است». جاهطلبی، تیغ دولبهای است که هم میتواند ما را از وضعیت ملالآور کنونی نجات دهد و هم باعث شود سیریناپذیر شویم. رقابتطلبی، میتواند سالم یا ناسالم باشد. رقابتطلبی مسعود صبوحی در مسیر ناکارآمدی است که در نهایت به نابودی زندگی مصرفکنندگان مواد مخدر ختم میشود. این رئیس کارخانه، پدر یک خانواده نامنسجم است، بهطوریکه میتوان گفت «خانه هست، خوب هم هست، بزرگ هم هست، امکانات زیادی هم دارد اما خانوادهای وجود ندارد». کیفیت ارتباط زوج قصه (مسعود و لیلا) و فرزندان (که اتفاقاً خانه را هم ترک کردهاند)، نشان میدهد ما با یک خانواده آشفته یا گسسته مواجه ایم. لیلا (مادر خانواده)، زنی است که از زندگیاش راضی نیست اما تلاشی هم برای بهبود حال خودش انجام نمیدهد. به نظر میرسد او حتی با تمام گلایههایش، رفتار منفعلانهای (بهجای قاطعیت) در پیش گرفته است.
از بینش اندک تا آگاهی عمیق
نغمه را بهعنوان ساقی میشناسیم. شخصیتی که در خانواده و محلهای بزرگ شده که گرفتار مواد مخدر بودهاند. حالا او با حمید و فرزانه (دو مستندساز)، همراه میشود تا درباره خردهفروشی صحبت کند و مستندی در این باره ساخته شود تا شاید بتوان یک سری جوان را از دست این اتفاق خانهمان سوز نجات داد. «اعتیاد و مواد فروشی، بار نداره. همهاش چاهه»؛ جمله بهیادماندنی نغمه دراین سریال است. او درباره کاری که انجام میدهد، آگاهی دارد. میداند اعتیاد، بقیه آسیبهای اجتماعی را هم فرامیخواند و خبر دارد که این عرصه، صدمههای زیادی را به افراد وارد میکند؛ تا جایی که میگوید «فقط مصرف مواد نیست که اعتیاد داره، خودِ فروش مواد هم اعتیادآوره». با این حال، او هنوز تصمیمی برای ترک فروش مواد مخدر نگرفته است. لازم است نغمه، بینش عمیقتری درباره خودش پیدا و این بار از زاویه جدیدی به مشکلات و راهحلهایش فکر کند. خود او هم دچار اعتیاد به موادفروشی است. دامی که برای رهایی از آن، باید در سه حوزه نگرش، هیجان و رفتار، تغییراتی را ایجاد کند. همان کاری که فرزانه با وجود دو سال اعتیادش، انجام داد و با ترک مواد، سراغ مستندسازی دراینباره رفته است تا راه و چاه را نشان مخاطبها بدهد.
چرا باید سریال ترور خاموش را جدی بگیریم؟
سریال ترور خاموش را باید جدی بگیریم زیرا این مجموعه، فقط یک قصه معمایی و پلیسی نیست. این داستان اگرچه تلخ اما واقعی است و پیوند عمیقی با زندگی آدمها دارد. آدمهایی که هر کدامشان یا قربانی شدهاند یا دلشان میخواهد سلطان مواد مخدر باشند؛ ولو به قیمت نابود کردن زندگی دیگران.