سال ۱۳۷۸ سال تکرارنشدنیِ بهارِ مطبوعات بود و فضای سیاسی پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و در آستانۀ انتخابات مجلس ششم در بهمن همانسال، پرهیجان و مطبوعات پررونق بودند و «پیام آزادی» هر چند مثل «صبح امروز» یا «عصر آزادگان» یا «فتح» نبود که جای «خرداد» را گرفته بود اما اندکاندک سری بین سرها پیدا میکرد.
از بین همۀ تیترها و تصاویر خاطرهانگیز در آغاز آن دوره هنوز آن تیتر را پس از ۲۰ سال به خاطر دارم و از حافظه نقل میکنم چون هنوز اینترنت فراگیر نبود و از تلگرام و شبکههای اجتماعی هم خبری نبود و تازه چند هفته بعد خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) کار خود را به صورت آزمایشی شروع کرد. خبرگزاریهای ریز و درشت دیگر که جای خود دارد.
در آن فضا تأثیر و نقش مطبوعات چنان بود که در انتخابات مجلس ششم تأثیر محسوسی گذاشتند.
حالا چرا خاطرۀ آن تیتر را تازه میکنم؟ چون، آن که در پاریس از رییس جمهوری ایران استقبال کرد، ژاک شیراک بود؛ رییس جمهوری فرانسه در سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷ که پنج شنبه چهارم مهر ۱۳۹۸ درگذشت.
آن سفر، نخستین سفر یک رییس جمهوری ایران به فرانسه به حساب میآمد و به این اعتبار سید محمد خاتمی اولین رییس جمهوری ایران بود که به پاریس میرفت هر چند که از ۱۸ سال قبل از آن، اولین رییس جمهوری ایران نیز پس از برکناری در فرانسه زندگی میکرد؛ مثل ۱۳ سال قبل از ریاست جمهوری.
در استقبالهای رسمی، رییس جمهوری فرانسه بالای پلههای ورودی کاخ الیزه میایستد و بسیار به ندرت رخ میدهد که از پلهها پایین بیاید و از میهمان خود استقبال کند و میهمانان عالیرتبه چند پله را خود طی میکنند. اما در این فقره شیراک پایین آمد.
به تازگی هم البته امانوئل ماکرون رییس جمهوری کنونی فرانسه از سعد حریری نخستوزیر لبنان این گونه استقبال کرد و جای تعجب نداشت زیرا خانوادۀ حریری روابط نزدیکی با فرانسویها دارند و در واقع فرانسه، لبنان را در خاورمیانه سهم خود میداند . جالب این که همین آقای شیراک، یکچند در ملک متعلق به پدر سعد حریری (رفیق حریری نخستوزیر و تاجر مشهور و فقید لبنانی) زندگی میکرد.
استقبال گرم ژاک شیراک از رییس جمهوری ایران را هم میتوان به خاطر اشتهار آقای خاتمی به ایدههای فرهنگی و احترام یونسکو به او با نقلهای مثبت دکتر احسان نراقی دانست (میدانیم فرانسه دوست دارد با فرهنگ بیش از سیاست شناخته شود) و هم به این دلیل که میدانستند ایرانیها عزم آن دارند که در غیاب آمریکا پروژههای نفت و گاز و خودرو را به فرانسویها بسپارند و این اتفاق هم افتاد و پس از آن توتال در عسلویه سرمایهگذاری کرد و درآمد سرشار گازی که قطر به تنهایی از میدان مشترک آن برخوردار بود نصیب ایران هم شد و پژو هرچند پیشتر به ایران آمده بود اما از سال ۱۳۸۰ یکی از محبوبترین و پرکاربردترین خودروهای تاریخ خودروسازی در ایران (پژو ۲۰۶) تولید شد تا خرید خودرو با استانداردهای جهانی و قیمت مناسب برای طبقۀ متوسط از رؤیا به درآید.
همکاریهای اقتصادی با ایران، یک بازی بُرد – برد بود. هم برای ایران به سبب سرمایهگذاری در دو صنعت حیاتی نفت و گاز و خودرو و هم برای فرانسه به خاطر سودی که میبرد.
در فروردین ۸۴ هم البته رییس جمهوری ایران باز به فرانسه رفت و این بار هم ژاک شیراک استقبال کرد اما برخی از اتفاقات دوره پیش تکرار نشد که شاید به خاطر ناخرسندی اروپاییها از تصمیم ایران برای راهاندازی نیروگاه آبِ سنگین بود که با توافق سعدآباد سازگار نمیدانستند.
با این حال جالب این بود که بعدتر محمود احمدینژاد گفت «از مشاهدۀ نوع استقبال از رییس جمهور ایران در پاریس غصه خوردم». انگار خاتمی تنها سال ۸۴ به پاریس رفته و آن که سال ۷۸ رفته بود دیگری بود و انگار نه انگار که دستاورد سفر اول سرمایه گذاریهای کلان اقتصادی بود و درآمد عسلویه که به کار او و دولت او و وعدههای او اتفاقاً بیشتر آمد.
محمود احمدینژاد حرفهای بیربط زیادی بر زبان آورده که غالبا از سر ناآگاهی است ولی این یکی و درباره سَلَف خود را بیشتر به حساب بی صداقتی او گذاشتند چون اگر منظور، سفر خاتمی در آبان ۷۸ بود که تماماً احترام بود و حتی پروتکل رسمی در پذیرایی را که جام شراب در آن حذف شدنی نیست کنار گذاشتند و به جای آن با قهوه پذیرایی شد.
ایرانیها توانستند موضوع را با اشاره به روحانی بودن رییس جمهوری ایران بقبولانند. این راهکار اما در سفر آقای روحانی که او نیز روحانی است، کارگر نیفتاد و شام به صبحانۀ کاری تغییر و در واقع تقلیل یافت.
با این همه و با تلخکامی باید گفت ژاک شیراک برای ایرانیها یادآور حمایتهای تسلیحاتی از صدام حسین در جنگ با ایران هم هست البته در دوران نخستوزیری او انجام شد. با این حال تا مقطعی از او به عنوان یکی از دوستان صدام حسین در اروپا یاد میشد. در زمان جنگ البته چنان که گفته شد شیراک، نخستوزیر بود نه رییس جمهوری؛ اما هنگام حملۀ آمریکا به عراق رییس جمهور بود و به گفتۀ صادق خرازی سفیر وقت ایران در فرانسه، پیشاپیش به ایران اطلاع داد که حملۀ آمریکا به عراق قطعی است. ایرانیها مراقب باشند که هدف بعدی نباشند.
شیراک در خاطرات خود دربارۀ صدام حسین نوشته است: «در سفر به عراق با من مثل یک دوست رفتار کرد و روحش خالی از شوخ طبعی نبود. البته سالها بعد که از جنون سرکوبگری این دیکتاتور اطلاع یافتم تماسهای شخصیام را با او قطع کردم.»
در جای دیگر هم مینویسد: «این موضوع باعث نمیشود از سرنوشتی که صدام حسین پیدا کرد شوکه نشوم. با اعدام او که شبانه صورت گرفت با همان بربریتی مواجه شد که متهم به آن بود.»
فرانسه هم نخستوزیر دارد و هم رییس جمهوری که مستقیما انتخاب میشود و همین گاه اسباب اختلاف هم شده و با برگزاری انتخابات زودرس مشکل را حل میکنند. نظام فرانسه اما ریاستی است و پارلمانی نیست ( رییس اجرایی نخستوزیر نیست).
ژاک شیراک در این ساختار هم نخستوزیر شد و هم به ریاست «جمهوری» رسید. «جمهوری» در فرانسه چنان قرص و محکم است که به جای کشور از اصطلاح «جمهوری» استفاده میشود و فرانسهرفته های ما هم گاه از اصطلاح «جمهوری» به جای کشور استفاده میکنند.
او در عین حال، سالیان متمادی شهردار پاریس بود و دو بار در رقابت با فرانسوا میتران شکست خورد اما از کاندیداتوری ریاست جمهوری دست نکشید.
شهردارانی که چند بار نامزد انتخابات ریاست جمهوری میشوند و شکست، آنان را ناامید نمیکند گاه به «ژاک شیراک» استناد میکنند و شاید اگر نوبت بعد در ایران آقای قالیباف برای چهارمین بار نامزد ریاست جمهوری شود و مطالب مرتبط با ژاک شیراک را خوانده باشد به این موضوع اشاره کند.
همان گونه که شهردار پاریس پس از دو بار ناکامی عقب ننشست شهردار سابق تهران هم میتواند بعد از سه بار ناکامی (دو بار شکست و یک نوبت انصراف تحمیلی) اسب خود را برای نوبت چهارم هم زین کند. در این حالت البته می توان یادآور شد آقای شیراک، حزب تشکیل داد و در قامت حزب وارد صحنه شد.
ژاک شیراک در ۱۹۹۵ (۱۳۷۴ خورشیدی) در دو مرحله پیروز شد و در ۲۰۰۲ هم باز کار به مرحلۀ دوم کشید و بیمِ به قدرت رسیدن تندرویی چون «ژان ماری لوپن» برخی منتقدان را هم پشت سر شیراک قرار داد.
او سیاستمداری خوشسیما و بذلهگو بود و یک نماد کامل فرانسوی به حساب میآمد. از انگلیسیها خوشش نمیآمد و ابراز میکرد و از آمریکاییها هم اما این یکی را زیاد ابراز نمیکرد. سابقۀ طولانی شهرداری پاریس وجه فرهنگی و اجتماعی او را از سیاست پُررنگتر کرده بود و همین در طول ۱۲ سال ریاست جمهوری او به یاریاش آمد.
به خاطر میزبانی جام جهانی فوتبال در ۱۹۹۸ و قهرمانی فرانسه در آن نیز نزد افکار عمومی در جهان شهرت و محبوبیت بیشتری کسب کرد.
جملات جالبی از مطایبهها و شوخیهای نیمه جدی او نقل شده مثل این که دربارۀ انگلیسیها میگفت: چطور می شود به ملتی اعتماد کرد که بلد نیستند غذا بپزند و شاید تنها فنلاندیها برتر از آنها در غذا پختن باشند!
فرانسوی ها به تنوع و مزه غذا بسیار اهمیت میدهند و زبانزدند و ژاک شیراک مثل شمالیهای خود ما دربارۀ غذا زیاد حرف میزد و نظر میداد.
از شوخیهای مشهور او که زیاد نقل میشود و حتی ضربالمثل شده این است که وقتی بازیکنان تیم ملی فوتبال فرانسه بعد از قهرمانی و فتح جام و کسب یک افتخار درخشان برای فرانسه به کاخ الیزه رفتند تا در ضیافت رییس جمهوری شرکت کنند با یکایک بازیکنان و خصوصاً زینالدین زیدان بسیار گرم گرفت. با زیدان هم به خاطر نقش استثنایی در پیروزی و هم این که حس میشد بعد از بازی فینال مثل بقیه او را تحویل نگرفته است.
اما وقتی نوبت به «امانوئل پُتی» رسید با لحن جدی گفت: «از تو یکی اما خوشم نمیآید»!
بازیکن با شگفتی پرسید: چرا آقای رییس جمهور؟ ژاک شیراک پاسخ داد: «چون زنم زیاد از تو تعریف میکند!»
با توجه به حساسیت جامعه ما نسبت به نوع زیستِ مالی سیاستمداران مشهور بخش پایانی یادداشت «مهرداد فرهمند» را نقل میکنم:
«وقتی از کاخ الیزه رفت، یک پژو ۲۰۵ قرمز رنگ مدل ۱۹۸۴ داشت (درنظر داشته باشیم در سال ۲۰۰۷ رفت). تا زمانی که خانهای در پاریس دستوپا کند هم در آپارتمان رفیق حریری نخستوزیر مقتول لبنان زندگی میکرد».
منبع: عصرایران