سالهای پایانی قرن ۱۹ ایدهای مطرح شد که در آن از مقابله با «یهودستیزی» سخن گفته میشد. این ایده که نخستین بار توسط تئودور هرتسل روزنامه نگار اتریشی – مجارستانی منتشر شد، سالها بعد به عنوان پایهی فکری گردآوری یهودیان سراسر جهان به کار گرفته شد.
هرتسل این ایده را از ماجرای آلفرد دریفوس افسر یهودی ارتش فرانسه الهام گرفته بود که گفته میشد به اتهام خیانت از کار در ارتش برکنار شده بود. یک سال پس از هرتزل، در سال ۱۸۹۷ «احد هائان» فاز سیاسی مقابله با «یهودستیزی» را با عنوان صهیونیسم را راه انداخت.
در طرح سیاسی «احد هائان» که مکمل طرح فکری «هرتزل» بود، فلسطین به عنوان سرزمین موعود یهودیان مطرح شد تا بدین ترتیب فاز اجرایی و عملیاتی طرح، شکل جدیتری به خود بگیرد. در آن زمان انگلستان وارد ماجرا شد و پیشنهادی مطرح کرد که بر پایه آن «سازمان مهاجرت» تاسیس شد؛ وظیفه ابتدایی این سازمان کوچ دادن یهودیان سراسر جهان به سمت فلسطین بود.
هرچند تا پیش از آن سالها یهودیان نیز مانند پیروان هر مذهب دیگر زندگی میکردند، اما با آن ایده، این قوم به عنوان مظلومان جهان معرفی شدند. با این حال چیزی به اندازه پنجاه سال زمان میخواست تا ایده قوام یابد؛ در این مدت دو جنگ جهانی اول و دوم اتفاق افتاد و فشار «متحدین» بر یهودیان و وقایعی همچون اردوگاه آشویتس باعث شد ایده سرزمین مستقل یهودیان بیش از گذشته تقویت شود.
به گزارش رویداد۲۴ در میانه جنگ جهانی اول [یکسال مانده به پایان جنگ] بیانیهای توسط آرتورجیمز بالفور خطاب به والتر روتشیلد یکی از یهودیان عضو مجلس عوام بریتانیا نوشته شد که در آن از «موضع مثبت» انگلستان برای «ایجاد خانه ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین» سخن گفته شد. این بیانیه که به نام «بالفور» مشهور شد، سرآغاز زمان تلاش بین المللی برای تاسیس فلسطین محسوب میشود.
سه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۸ نخستین فاز جدی و عملیاتی مستقیم انجام شد؛ در آن سال جنگی میان اعراب و اسرائیل درگرفت؛ اسرائیلیها آن را «جنگ استقلال» و فلسطینیها آن را «یوم النکبت» نامیده اند. این جنگ در حقیقت آغاز دشمنی جدی اعراب و اسرائیل بود. در جریان جنگ اعراب و اسرائیل، دولت اسرائیل به عنوان دولتی مستقل تشکیل شد و بقیهٔ سرزمینهای بریتانیا در منطقه فلسطین بین مصر و بخشی از شمال اردن تقسیم شد. یهودیان این سرزمینها را ارض موعود میخواندند.
هنگامی که پای بریتانیا به صورت غیرمستقیم از منطقه مورد مناقشه کنده شد، موضوع اشغال فلسطین به سازمان ملل ارجاع شد. در سال ۱۹۷۵ سازمان ملل قطعنامهای به نام برابری صهیونیسم تصویب کرد و در پی آن منطقهای که محل زندگی فلسطینیان بود، به دو بخش یهودینشین و غیریهودی تقسیم شد.
نکته عجیب اینکه با اینکه جمعیت غیریهودی بیش از یهودی نشین بود، سرزمین کوچکتری به غیر یهودیان اختصاص یافت. طبیعی بود این تقسیم بندی مورد قبول کشورهای عربی نبود؛ با این حال دولت اسرائیل تشکیل شد و جنگهایی هم شکل گرفت.
این تقسیم هرچند مورد پذیرش اعراب نبود٬، اما یهودیان آن را پذیرفتند و در آن سرزمین ماندند تا اینچنین دولت اسرائیل تشکیل شود و جنگهایی هم برای تشکیل دولت اسرائیل به وجود آید و در پی آن حتی برخی کشورهای همسایه سرزمینهایشان را از دست بدهند؛ آن زمان مصر صحرای سینا را از دست داد و سوریه بلندیهای جولان را. پس از این ماجرا مصر در دوره در پی آن انور سادات رئیس جمهور مصر با مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل قرارداد کمپ دیوید را امضا کردند و بر سر تقسیم اراضی توافق کردند. انور سادات مدتی بعد توسط خالد اسلامبولی ترور شد.
در آن دوره فلسطین به عنوان نماد مبارزه با سرمایه داری نیز شناخته میشد؛ برخی از انقلابهای کمونیستی در کشورهای مختلف صورت گرفته بود و بسیاری از گروههای چریکی، آموزشهای مبارزه را در فلسطین طی میکردند، به همین دلیل فارغ از نگاه مذهبی به موضوع اشغال سرزمین مسلمانان، گروههای غیرمذهبی نیز همواره از فلسطین دفاع کرده اند و این فاجعه برایشان دغدغه بوده است. چهرههایی همچون محمود درویش بسیار از سوی مخالفان امپریالیسم ستوده شده اند.
در هنگامه مسائل منطقه و تقسیم اراضی، مذاکرات اسلو شکل گرفت؛ مذاکراتی که ایده مرکزی آن «خاک در ازای صلح» بود که بر پایه آن از محدوده ۴۹ درصدی سرزمین ها، فقط ۳ درصد به دولت خودگردان داده شود؛ این سرزمینها شامل کرانههای باختری و نوار غزه میشد.
در دوره نخست وزیری اریل شارون بخشی از نوار غزه تخلیه و در اختیار دولت خودگردان محمود عباس و حماس قرار گرفت؛ این تقسیم بندی چندان به نفع فلسطین نشد چرا چهار شرط «جمعیت، دولت، سرزمین و حاکمیت» هیچگاه برای فلسطین به رسمیت شناخته نشد و به استناد عدم کفایت همین چهار مولفه، فلسطین آن زمان تنها به عنوان عضو ناظر سازمان ملل پذیرفته شد؛ کشوری که حق رای نداشت!
تا سالهای بعد نیز اتحاد فلسطین و اسرائیل ادامه پیدا کرد؛ در دوره اوباما با وجود طرح صلح در خاورمیانه، شهرکسازیها همچنان ادامه یافت. یکی از مهمترین رخدادها در فلسطین، وقوع جنگهای ۸ روزه بود؛ جنگی که یکی از دهها جنگ اسرائیل بود. در دوره محمود عباس، تلاش شد از موضوع حقوق بین الملل در کنار مبارزه نظامی استفاده شود. هرچند این موضوع اسرائیل را تحت فشار قرار داد، اما آنها به راهکاری عجیب برای خروج از فشار دست زدند؛ ایجاد درگیری نظامی! اسرائیل بهانه پرتاب موشک از نوار غزه، جنگی را آغاز کرد که بر پایه آن بتواند دو خواسته را پیش ببرد؛ مظلوم نمایی و ارائه تصویری از اسرائیل که به خاطر موشک پرانی ناچار به جنگ شده است. در حقیقت ایده اسرائیل این بود که جای ظالم و مظلوم را تغییر دهد و بگوید جنگهای ۸ روزه نه حمله به فلسطین که تلاشی برای دفاع از سرزمین خود بوده است. نکته مهم دیگر اینکه جنگهای ۸ روزه به مانوری مجانی برای امتحان گنبد آهنین تبدیل شده بود.
به گزارش رویداد۲۴ در اسرائیل سه قوم تاثیرگذار «میزراچی» «سافاراتی» و «اشکنازی» زندگی میکنند؛ قوم «اشکنازی» تنها قومی است که تلاش میکند مدارای بیشتری با فلسطین انجام شود. آنها سعی کرده اند در کتاب درسی کودکان اسرائیل نسبت به فلسطینیها موضع بد گرفته نشود تا در نسل بعد این رفتارها به همزیستی منجر شود. طبیعی است که در مناسبات سرمایه داری، راهکارهای این چنینی چندان تاثیرگذار نخواهد بود؛ چه آنکه دو قوم «سافاراتی» و به ویژه «میزراچی» با اقدرت بسیار در مقابل آنها ایستاده اند.
در میان احزاب سیاسی نیز حزب مرتص از نتانیاهو حمایت نکرد. همچنین نهضت «پست صهیونیسم» در مقابله با اندیشههای نتانیاهو، این ایده را پیش میبرد که باید سرزمینهای اشغالی به فلسطینینان مسترد شود. با اینهمه این احزاب و جریانها در مقابل احزابی همچون «کادیما» و «لیکود» دست پایین را دارند.
در دوره ترامپ نیز شرایط به شکل سختی برای فلسطین رقم خورده است؛ بیت المقدس که اسرائیلیها آن را اورشلیم مینامند، به عنوان پایتخت معرفی شد و آمریکا نیز از آن حمایت کرد؛ برخی کشورهای راستگرا همچون برزیل دوره بولسارونو نیز آن را به رسمیت شناخت. در دورههای مختلف قراردادهای نظامی کلانی با کشورهای دیگر بسته میشد؛ این قراردادها تا حدی بود که حتی نلسون ماندلای صلح طلب در آفریقای جنونی با اسرائیل قرارداد بسته بود تا برای آنها اسلحه بسازد! این قراردادها با کشورهای دیگر هم بسته شده است؛ شاید نمونه چنین اتفاقهایی بود که همواره فلسطین به عنوان نمادی در مقابل امپریالیسم و سرمایهداری شناخته شده است.