ارتباط با ما در

حسین کنعانی مقدم:

تاریخ مصرف اصلاح‌طلبی و اصولگرایی تمام شده است/ به انقلاب در انقلاب و تغییر قانون اساسی نیاز داریم

حسین کنعانی مقدم فعال سیاسی و از فرماندهان ارشد و اسبق سپاه پاسداران می گوید: تاریخ مصرف اصلاح طلبی و اصولگرایی تمام شده و اکنون دوره تحول گرایی است. بر این اساس نیاز به انقلاب در انقلاب داریم.

منتشر شده

جامعه ایرانی– حسین(شهرام) کنعانی مقدم سابقه زیادی در انقلاب دارد. قبل از انقلاب در گروه توحیدی عمل به مبارزه مسلحانه با رژیم مشغول شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم کارنامه پر و پیمانی دارد. عضویت در شورای عالی سپاه، قایم مقامی طرح و عملیات کل سپاه، فرماندهی قرارگاه فتح در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، قایم مقامی آموزش نظامی کل سپاه، فرماندهی عملیات مرصاد در محور اسلام آباد، رییس ستاد فرماندهی نصر، ریس هیات مدیره موسسه ملی نخبگان ایران و عضویت در کمیته سیاسی مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوابق ایشان است.
گفت و گو با کنعانی مقدم از صحبت درباره ۴۰ سالگی انقلاب شروع شد. او معتقد است از انقلاب در انقلاب غفلت شده و دچار ایستایی و سکون شده ایم. مقصر را نیز صاحبان دیدگاه هایی می داند که چون خود به قدرت رسیدند محافظه کاری پیشه و مسیر انقلاب را سد کردند.
از همه دل پری دارد از مهندس بازرگان گرفته تا افرادی که اکنون در قدرتند. می گوید قانون اساسی نیاز به تغییر دارد چون ملغمه ای از همه نظام های موجود است: نظام ولایی، پارلمانی، ریاستی یا حتی سلطنتی.
آنچه می خوانید مشروح گفت و گوی گروه پژوهش و تحلیل ایرنا با این فعال سیاسی است که هر چند همه او را اصولگرا می شناسند اما می گوید تاریخ مصرف اصلاح طلبی و اصولگرایی گذشته است و باید فکری دیگر کرد.

چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی می گذرد. به عنوان یکی از فرماندهان اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فعال سیاسی فعلی وضعیت را چطور می بینید؟
ما در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم. در این ۴ دهه آزمون و خطاهای بسیاری را داشته ایم. بحران ها و حوادث مهمی چون جنگ، کودتا، تورم و گرانی، بیکاری و از این دست را که البته گریبان بسیاری از انقلاب ها را می گیرد. ۲۲ بهمن امسال وارد دهه پنجم انقلاب اسلامی می شویم. وقت آن رسیده است که این سوال پاسخ دهیم که آیا ما توانسته ایم برای نسل جدید خود الگویی از یک نظام سیاسی قدرتمند و موفق را – با توجه به شعارهایی که در جریان انقلاب سرداده ایم ایجاد کنیم- که قادر به حل مشکلات جامعه باشد، یا اینکه هنوز دنبال این هستیم که فرصتی برای این کار فراهم شود!
این ۴۰ سال دوران عبرت آموزی است. کسانی که خود را متولی و متصدی و صاحب انقلاب می دانند و سهم مردم را کم کرده و سهم خودشان را افزایش داده، باید از این عبرت ها بهره بگیرند. آنها باید بدانند که صاحبان اصلی انقلاب مردم هستند.
مواردی که عرض می کنم برخی سوالاتی است که آنها باید پاسخ گویند. ما چه بودیم، چه شدیم و اکنون به کجا می رویم؟
در این ارتباط باید گفت انقلاب یک امر کمی نیست بلکه کیفی است. چند اصل باید از سوی ما پذیرفته شود. نخست این که انقلاب ما یک انقلاب ایستاتیکی نبود، بلکه انقلابی دینامیکی بود.
سال ۵۷ ما به نقطه ای رسیدیم که نظام سلطنتی را واژگون ساختیم و جمهوری اسلامی را مستقر کردیم. اما آیا ما فقط می خواستیم شاه سقوط کند یا قرار بود یک حرکت رو به جلو و توام با رشد و تعالی را دنبال کنیم؟
خاطرم هست ابتدای پیروزی انقلاب یک روز نزد مهندس بازرگان رفتم و نسبت به عملکرد دولت موقت اعتراض کردم. ایشان گفت: آقای کنعانی مقدم دیگر انقلاب پیروز شده است. شما بروید سر کلاس درستان در دانشگاه بنشینید- من آن موقع دانشجو بودم- و بگذارید ما کارها را جلو ببریم.
پاسخ دادم: آقای مهندس بازرگان از نظر ما انقلاب تازه شروع شده است. ما در ۲۲ بهمن مانعی به نام سلطنت را از سر راهمان برداشتیم اکنون باید به سمت تحقق آرمان های انقلاب برویم. تفکر ایستاتیکی نسبت به انقلاب؛ انحراف بزرگی است و من حرف شما درباره انقلاب را نمی پذیرم.
البته فقط هم مهندس بازرگان چنین نظری نداشت. خیلی های دیگر هم با ایشان هم عقیده بودند که انقلاب تمام شده است و باید رفت و کنار نشست. ولی نظر امام خمینی (ره) این نبود. وقتی لانه جاسوسی آمریکا تسخیر شد من جزو لایه بیرونی این حرکت بودم . با حاج احمدآقای خمینی در ارتباط بودم. هنگامی که امام به صراحت بیان کرد که این انقلاب( تسخیر لانه جاسوسی) خیلی بزرگتر از انقلاب بهمن ۵۷ است در واقع خط مشی انقلاب را نشان داد. یعنی امام معتقد به تئوری « انقلاب در انقلاب» بود و آن را راه تداوم انقلاب اول و حفظ اصول انقلاب می دانست.
اما خیلی ها وقتی انقلابی پیروز می شود چون خود به قدرت و مقام و امکانات می رسند دیگر مانع از هر گونه تغییر می شوند. آنها محافظه کار می شوند و حفظ وضعیت موجود را در اولویت کارهایشان قرار می دهند. به عبارتی نوعی ایستایی را در مسیر انقلاب ایجاد می کنند که مانع از رسیدن به آرمان هایی می شود که برای رسیدن به آنها انقلاب شده است.
امام این فکر اشتباه را شکست. به نظر می رسد نسل های آینده نیز باید این تئوری انقلاب در انقلاب امام را قبول کنند. ما هم نباید مانع انقلاب دوباره شویم. به زبان ساده بگویم که مردم ما انقلابی هستند و حرکت انقلابی شان دینامیکی بوده است. بنابراین بایستی هر جا که لازم باشد تا تغییری انجام شود موانع را از سر راه بردارند.
به نظر من انقلاب اسلامی این ظرفیت را دارد که فضا را طوری باز کند که گفتمان هایی چون اصلاح طلبی، دگراندیشی، نواندیشی نیز بتوانند در بستر همین انقلاب حرکت کنند و به آن رشد و تعالی که مدنظر است، برسند.
البته بسیاری معتقدند که انقلاب مجدد یعنی اینکه مردم دوباره به خیابان ها بریزند و کتک کاری و کشت و کشتار شود، اما من این را قبول ندارم. بلکه انقلاب در انقلاب به این معناست که باید رویکردها، روش ها و نوع نگاه حاکمان به حکومت تغییر کند.
حضرت علی(ع) در خطبه ای در نهج البلاغه تعریفی از انقلاب می دهد که مضمون آن این است: دیگی جوشان است. وقتی دیگی شروع به جوشیدن می کند هر چه داخل آن است با یکدیگر مخلوط می شود. این حرارت آتش و جوش خوردن آب دیگ باعث غربال محتویات می شود. یعنی محتویات بی ارزشی که ابتدا روی آب بودند و سعی داشتند بر مردم حاکم شوند بر اثر این گرما غربال می شوند و از بالای دیگ به کف آن منتقل می شوند. محتویات ارزشمندتر و سنگین تر بالا می آیند.
در دریا هم همین طور است. شما وقتی به دریا نگاه می کنید کف ها روی آب است و در و سنگ های گرانبها در زیر دریا پنهان شده اند. انقلاب اما قصد دارد نظام این دریا را برهم زند و کاری کند تا سنگ های قیمتی روی آب بیاید و از وجود آنها بهره برده شود. ولی ما در برخی از ساختارهایمان طی این ۴۰ سال بسیار کم شاهد وقوع چنین دگرگونی هایی بوده ایم. به عبارتی انقلاب ما انقلابی اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بود.
البته نتیجه همه انقلاب ها هم رشد و تعالی نیست. در بسیاری نقاط دنیا شورش و انقلاب شده و حاکمیت بدتری سر کار آمده است. خیلی از دیکتاتورهای دنیا با شورش و غوغا و انقلاب روی کار آمده اند. پس انقلاب دلیلی برای کسب نتیجه مثبت نیست. اما چون معمار انقلاب ما امام خمینی(ره) بود و ایشان اصولی را برای آن تدوین کرد می توان گفت اگر مبانی مدنظر ایشان را حفظ کنیم می توانیم دگرگونی هایی ایجاد کنیم.

اصول مد نظر امام(ره) از نظر جنابعالی چه بود؟
ایشان اعتقاد به این داشت که نظام حاکم بر دنیا ظالمانه است و این مستضعفین هستند که باید بر جهان حاکم باشند. معتقد بود صاحبان اصلی انقلاب مردم هستند نه مسوولین. ایشان مردم سالاری دینی را تعریف کرد. مبارزه با استکبار و استعمار و استبداد را هم برای مردم تشریح کرد.
این مبانی اگر مد نظر قرار گیرد می توان انقلاب در انقلاب را تحقق بخشید و بعد دینامیک انقلاب را زنده کرد. در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مباحث این است که آیا عبرت هایی که ما در این ۴ دهه در دفاع مقدس، مبارزه با آمریکا و رژیم صهیونیستی و مقاومت کسب کرده ایم را طوری تبیین کرده ایم که بتواند تبدیل به تئوری و نظریه شود تا نسل آینده بتواند از آن استفاده کند و دیگر دچار آزمون و خطا نشود؟
به نظر ارزشمندترین کاری که نخبگان و اندیشمندان و همین طور حاکمان ما که اکنون متصدی امور هستند تبیین و تدوین چنین نظریاتی است. چون نسل جدید نسلی پرسش گر و مقایسه گر است و به صراحت می پرسد اکنون که در چهلمین سال پیروزی انقلاب هستیم دستاوردمان چه بوده است؟ این نسل بسیاری از کشورهایی را که انقلابی هم در آنها رخ نداده است به ما نشان می دهد و خیلی از حرف هایی که ما در ایران درباره اقتصاد و سیاست می زنیم را به رخ ما می کشد و می گوید چرا این شعارها در این کشورها محقق شده است ولی در کشور ما که انقلاب کردیم چنین نشده است.
البته باور دارم در انقلاب اسلامی توانستیم یک سری از ارزش ها را احیا و حفظ کنیم و برای نسل جدید به ارث بگذاریم اما توقع نسل جدید ما از انقلاب این نیست. نسل جدید می پرسد این همه هزینه برای انقلاب کردیم و جانباز و شهید دادیم چه عبرت هایی آموختیم و چه کرده ایم؟

مرادتان از این انقلاب در انقلاب چیست؟
توجه داشته باشید که نسلی انقلابی است که بتواند انقلاب کند. در این راستا قانون اساسی هم می تواند تغییر کند. مقام معظم رهبری هم در کرمانشاه مطرح کردند که می توان رفت و در اتاق های فکر نشست و بحث کرد که نظام ما باید ریاستی باشد یا پارلمانی؟
بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلاب می توان چنین کارهایی را کرد. چندی پیش با آقای علی لاریجانی رییس مجلس جلسه ای داشتم. به ایشان گفتم: «وقتی به قانون اساسی فعلی مان نگاه می کنیم هم رسوبات حکومت سلطنتی در آن هست، هم رسوبات نظام پارلمانی، هم رسوبات نظام ریاستی، هم رسوبات نظام حزبی و هم رسوبات نظام ولایی. در حالی که این پنج تا با یکدیگر در تناقض هستند. تازه ما می آییم و ادعا می کنیم حکومت مان جمهوری است. در این قانون اساسی هم مشروطه وجود دارد، هم مشروعه، هم نظام سلطنتی. یعنی خیلی از اختیاراتی که نظام سلطنتی داشته است در ساختار فعلی همچنان باقی است. برخی قدرت ها را در اختیار حاکمیت قرار دادیم مانند نظام سلطنتی. وقتی این همه تناقض در نوع حکومتمان داریم و نتوانسته ایم آنها را حل کنیم هر قانونی که در سطوح پایین تر وضع می کنیم دچار تناقض و ناکارآمدی می شود. بحث «اندرکنش» قوانین مساله بسیار مهمی است. پیشنهادم این است اداره ای در مجلس برای بررسی اندرکنش قوانین تاسیس شود. مثلا اکنون قانون احزاب را به مجلس برده ایم، اما نمی دانیم اندرکنش این قانون با قانون جرم سیاسی چیست؟»

درباره اندرکنش قوانین توضیح می دهید؟
تاثیری که وضع یک قانون در سایر قوانین می گذارد را اندرکنش قوانین می گویند. ما در ایران عادت کرده ایم قوانین را به صورت منفرد ببینیم. برای نمونه وقتی قانون احزاب را وضع می کنیم این ممکن است با قانون جرم سیاسی اندرکنش داشته باشد. قانون جرم سیاسی و قانون احزاب ممکن است با قانون انتخابات اندرکنش داشته باشد. همه این قوانین هم با قوانین نظام پارلمانی یا نظام حزبی یا نظام ریاستی اندرکنش داشته باشند.
چون به این مساله حیاتی بی توجهیم این همه قانون وضع می کنیم ولی کار راه نمی افتد. برای همین در انتخابات شعار آزادی می دهیم اما قانون جرم سیاسی مانع از تحقق آن آزادی ها می شود. این یعنی نظام قانون گذاری ما مشکل دارد. در این زمینه نیاز به دگرگونی داریم. این همان انقلاب در انقلابی است که گفتم.

پاسخ آقای لاریجانی به شما چه بود؟
ایشان گفت این مشکل وجود دارد ولی نمی توان به خاطر آن کار را متوقف کرد.

 درباره همین قانون احزاب الان چه اشکالی از نظر اندرکنش قوانین وجود دارد؟
به طور خاص معلوم نیست آیا این قانونی که ما نوشته ایم برای نظام ریاستی است یا برای نظام ولایی. اگر برای نظام ولایی است که اگر همین الان از خیلی ها در این باره بپرسیم امکان دارد بگویند اصلا حزب به درد نمی خورد.
همچنین عده ای دم انتخابات به اسم حزب فلان و بهمان وارد می شوند اما وقتی رییس جمهور می شوند می گویند اصلا حزب چیست؟ من متعلق به هیچ حزبی نیستم.
آقای لاریجانی در بحثی که با ایشان داشتم عبارت جالبی را به کار برد و گفت:« گویی نوعی نجاست در کار حزبی وجود دارد که اشخاص از تعلق به احزاب برائت می جویند.»
اگر انقلاب دوم که از انقلاب اول نیز بزرگتر بود تسخیرلانه جاسوسی بود این دگرگونی که گفتم از انقلاب دوم نیز عظیم تر است. تسخیر لانه جاسوسی مبارزه و نوعی اعتراض به نظام سلطه و اصلاحاتی همراه با خشونت بود. الان هم قوه مجریه، هم مقننه و هم قضاییه چرا در مسیر ایجاد این دگرگونی حرکت نمی کنند؟ دلیلش این است که تفکر انقلابی ندارند.
من بحثی را قبلا راجع به انقلاب مطرح کردم. گفتم هر انقلاب هفت مرحله را پشت سر می گذارد. یکی از آن مراحل پیرایش است. به این معنی که پس از مدتی از وقوع هر انقلاب؛ ضوابطی به آن آویزان می شود که انقلاب را کند می کند. ما تصورات بی خودی را به انقلاب بسته ایم. حرف هایی که امام خمینی(ره) اصلا بیان نکرده است را به ایشان نسبت می دهیم و می گوییم امام درباره نظارت و انتخابات این طور و آن طور گفت.
اگر این تفکرات، ضوابط و خرافاتی که ما به اسم انقلاب به این حرکت مردمی نسبت داده ایم، زدوده نشود؛ اگر مقبولیت انقلاب را برای نسل جوان بالا نبریم، اگر تجربه خود را به جوانان انتقال ندهیم مطمئن باشید نسل جوان از انقلاب فراری می شود. آیا ما این را می خواهیم؟ خیر. ما دنبال این هستیم که انقلاب تداوم و استمرار پیدا کند.
رویش و ریزش ضرورت هر انقلابی است. مقام معظم رهبری فرمودند باید دفع حداقلی و جذب حداکثری داشته باشیم. اما همین الان بسیاری از مطبوعات و رسانه های ما دنبال این هستند که همه را ضد انقلاب و مخالف نظام، آمریکایی، صیهونیستی و ضد ولایت فقیه قلمداد کنند. این مطبوعات و رسانه هایی که گفتم تبدیل به کارخانه تولید ضدانقلاب شده اند.
باید به این سمت برویم که روز به روز رویش این انقلاب بیشتر شود نه ریزش آن. درخت انقلاب باید تنومندتر شود. طبیعی است هر انقلابی ریزش هم دارد. بسیاری کشش همراهی با یک انقلاب را ندارند و وسط راه می برند. یا حتی منحرف می شوند. طبعا باید سره را از ناسره جدا کرد. مانند درختی که به هرس نیاز دارد اما این هرس کردن درباره شاخه های درخت انقلاب است نه اینکه به بهانه هرس اصل درخت انقلاب را ریشه کن کنیم.
نزدیک هر انتخابات که می شویم به جان هم می افتیم و مدام از درخت انقلاب می کاهیم. توجه نداریم که حذف نیروهای انقلاب از انقلاب چه قدر خطرناک است. نسل جدید می پرسد چه شد که شما بعد از ۴۰ سال همه رییس جمهورهای خود را خائن می دانید؟ بنی صدر را که گفتید خائن بود و هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد و غیره را به همین ترتیب. یعنی انقلاب شما بعد از ۴۰ سال نتوانست رییس جمهوری با آرمان هایی که مدنظر انقلاب بود عرضه کند؟
نسل جدید می گوید اگر رای رای ما است ما می خواهیم این رییس جمهورمان باشد. اما شما می گویید خیر باید نامزدها از این فیلتر عبور کنند و مثلا یکی از این پنج نفری که ما می گوییم انتخاب شود. آیا این دیگر مفهوم مردم سالاری می دهد؟
این ها چیزهایی است که به اسم تفسیر از قانون اساسی، تفسیر از نظرات امام و تفسیر از بیانات مقام معظم رهبری به تدریج به این انقلاب آویزان و آن را زشت کرده ایم. کارآمدی آن را هم از بین برده ایم.
نسل تازه می گوید ما کارآمدی را می خواهیم.

این عبرت هایی که در ابتدای مصاحبه اشاره کردید دیگر چه مواردی را در برمی گیرد؟
یکی ارائه الگویی مشخص برای یک دولت چابک و قدرتمندی است که بتواند بحران های اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی را با موفقیت پشت سر بگذارد. باید بگوییم کدام دولت مدنظرمان است دولت آقای روحانی، احمدی نژاد یا بنی صدر؟ بالاخره ما باید یکی از آنها را به نسل جدید ارائه کنیم.
اگر ما می خواهیم انقلاب پابرجا و نسل تازه مان انقلابی بماند راهی جز دگرگونی و انقلاب مستمر نداریم. باید به نسل جدی اجازه دهیم تا انقلاب کنند. نسلی که انقلاب نکند انقلابی نخواهد بود. یا محافظه کار می شود یا منحرف.

روش های این انقلاب در انقلاب چیست؟
اصول این انقلاب مشخص است. حضرت امام خمینی این معماری را انجام دادند و مقام معظم رهبری مبانی و ریل گذاری اش را مشخص کردند. این ها همه روشن است.
مثلا اگر ما می گوییم مبارزه با فساد فقط حرف نمی شود. این نیاز به یک انقلاب اداری در کشور دارد. اما وقتی می خواهیم این انقلاب اداری را انجام دهیم می رویم سراغ آدم های محافظه کار، تکنوکرات، سکولاری که اصلا اعتقادی به انقلاب ندارند. به این افراد می گوییم شما مدیر شوید و انقلاب ایجاد کنید.
انقلاب روش های جهادی می خواهد، آدم های انقلابی و نترس می خواهد. افرادی نیاز دارد که تحول گرا باشند نه محافظه کار. این تحول گرایی خودش نوعی انقلاب است ولی بر اساس روش هایی که کمترین هزینه و بیشترین منفعت را داشته باشد. در دانشگاه هاروراد دوره هایی درباره روش های تحول وجود دارد. من رفتم و دوره اش را دیدم. یکی از مباحثش تغییر انگاره های بازدارنده است. ما از ۴۰ سال پیش چندهزار پرونده باز داریم و هنوز هم آنها را نبسته ایم. هر مسوول جدیدی هم که می آید فکر این است که به این پرونده ها رسیدگی کند.
در مبحث تغییر انگاره ها گفته می شود شما انگاره های ذهنی ات را تغییر بده بسیاری از این پرونده ها و مشغله های ذهنی ات بسته می شود و نهایت دو الی سه پرونده باقی می ماند. ما از اول انقلاب هنوز پرونده سلطنت طلب ها را نبسته ایم. پرونده منافقین هنوز باز است. پرونده ملی گراها همین طور. پرونده آمریکا، پرونده اسرائیل، پرونده فلان و بهمان.
همین جور که جلو می آمدیم پرونده درست کرده ایم. الان انباشتی از این پرونده های مفتوح داریم. در حالی که بسیاری از این انگاره هایی که منجر به ایجاد این پرونده ها شده ممکن است غلط باشد. یا اینکه اصلا بسیاری از دلایل سببی وجود این پرونده ها خود به خود از بین رفته است. خیلی از این پرونده ها دیگر نیاز عصر کنونی و نسل امروز نیست. هر مسوولی هم که سر کار می آید برای هر یک از این پرونده ها تیم و کارگروه باز می کند و مشغول این ها می شود و مسائل اصلی کشور مغفول می ماند. مثلا بحث آب امروز یک موضوع ضروری و اصلی است. محیط زیست همین طور. ایجاد اشتغال، اقتصاد دانش بنیان که از همگی دارد عفلت می شود.
چندی پیش مصاحبه ای راجع به این افرادی که مفاسد اقتصادی داشتند انجام دادم. آن جا گفتم تعجب می کنم می گویند اموالی که این افراد داشتند اموال بادآورده بوده است. سوال من این است کدام مسوول و مدیری این اموال را به باد داد که این ها رفتند و آن را از باد گرفتند؟! ما عادت کرده ایم با معلول مبارزه کنیم و می رویم این ها را اعدام می کنیم. آن علت اصلی که مثلا در بانک مرکزی یا وزارتی اقتصادی بوده و اموال بیت المال را با تصمیم غلط یا به خاطر مسائلی دیگر نتوانسته حفظ کند، کاری نداریم و با او برخورد نمی کنیم.
باید ابتدا با آن علت اصلی برخورد کنیم. تا زمانی که کاری به علت ها نداشته باشیم معلول ها همین طور تکرار می شوند. تجربه نشان داده است هر وقت سراغ برخورد با معلول ها رفته ایم علت ها را به فراموشی سپرده ایم. این طور علت ها حاشیه امنیت بیشتری هم برای خود حس می کنند. چرا که می بینند هزاران میلیارد تومان خوردند و بردند و فقط چند میلیاردش را مجبور شدند پس دهند. دیگران هم جری تر می شوند.
بسیاری در این مملکت دارای امضای طلایی هستند. یعنی وقتی امضا می کنند بودجه کشور جابجا می شود. قوانین را هم می توانند زیر پا بگذارند. هیچ کس هم نمی تواند به آنها حرفی بزند. اما چرا اقتصاد ما باید این چنین باشد؟
ما به جای اینکه بیاییم این معضلات را حل کنیم بر اساس همان انگاره های ذهنی غلط دنبال این هستیم که پرونده های باز سه چهار دهه پیش رسیدگی کنیم. تحول اداری نیاز به تحول در اندیشه و نگرش و استراتژی ما دارد. این خودش یک انقلاب است. انقلابی که ممکن است زد و خوردش از انقلاب اول و دوم کمتر باشد اما نیاز جامعه است. اگر تفکر انقلابی ادامه داشته باشد دیگر مردم صاحبان انقلاب تلقی می شوند و از حضور آنها در صحنه ها همواره استقبال می شود.
انقلاب یا تحول دیگری که ما باید به وجود آوریم مربوط به وحدت و انسجام ملی است و عفو عمومی.
همین الان ما ۱۵ میلیون پرونده قضایی مفتوح داریم و جالب است که به آن افتخار هم می کنیم! اگر هر پرونده به طور متوسط یک شاکی و یک متشاکی داشته باشد ۳۰ میلیون نفر در کشور با یکدیگر اختلاف و درگیری دارند. این یعنی ۳۰ میلیون وکیل لازم داریم. به عبارتی تقریبا تمام خانواده های ایرانی درگیر یک پرونده قضایی هستند. چقدر به این خانواده ها از این بابت فشار وارد می شود؟! یکی در زندان است، دیگری تحت تعقیب و فراری است، دیگری ممنوع الخروج است آن یکی ممنوع الورود است و دیگر ممنوعیت ها .
کار ما شده بحران درست کردن برای مملکت. کشور نیاز به انقلابی در سیستم قضایی دارد. تا کی می خواهیم برای افراد پرونده سازی کنیم؟! در بحث علم و فناوری همین طور. در بحث کشاورزی و صنعت هم نیاز به انقلاب در انقلاب داریم.
به نظر من تاریخ مصرف اصلاح طلبی تمام شده است. تاریخ مصرف اصولگرایی هم همین طور. الان دوره تحول گرایی است. تحول گرایی است که حقیقت گراست و نگاهش به مسائل جناحی نیست. تحول گرایی می گوید به هر انسانی فارغ از اینکه جناحش چیست باید میدان داد تا بیاید و کار کند. تحول گرا دنبال این نیست که وقتی به قدرت می رسد افرادی را از جناح خود وارد صحنه کند.
تحول گرایی در قوه قضاییه به این معناست که باید همه آدمها فضای کار و حضور در این قوه را پیدا کنند. مطمئن باشید دیگر نمی توان این کشور را به صورت جناحی اداره کرد.
روزی در مجمع جلسه ای با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتم. به ایشان همین موضوع را عرض کردم که جناب هاشمی دیگر دوره مدیریت جناحی کشور گذشته است و اگر کسی چنین تصوری داشته باشد سخت اشتباه می کند. ایشان هم پذیرفت و گفت: «این را قبول دارم. همه باید بیایند و دست به دست هم دهند والا یک جناح به تنهایی کاری برای این کشور نمی تواند بکند».
متاسفانه الان هر فردی به قدرت می رسد دنبال محکوم کردن نفر قبل خود و زدن توی سر او است. نفر قبل هم دنبال چوب لای چرخ گذاشتن کار شخصی است که تازه سر کار آمده است. این دوقطبی شدن نظام بسیار وحشتناک و خطرناک است. برای پایان دادن به آن راهی جز انقلاب در انقلاب نداریم.
کسی که رییس قوه قضاییه می شود باید عدد بدهد. مثلا بگوید من طی دو سال آینده تعداد پرونده های قضایی را از ۱۵ میلیون به دو میلیون کاهش خواهم داد. باید عدد و رقم بدهد. شعار دادن فایده ای ندارد. آن که می خواهد رییس جمهور شود باید با عدد به مردم بگوید اگر رییس جمهور شوم تورم را به این درصد می رسانم. اشتغال را فلان درصد افزایش می دهم. یعنی معیار کمی و عددی بدهد تا بتوان عملکردش را سنجید. چنین اشخاص انقلابی و تحول گرا می توانند نسل جدید ما را به صحنه بیاورند.
نسل اولی که انقلاب کرد الان خیلی مسن است یا از دنیا رفته است. بعد از آن نسل دوم انقلاب آمد که مدافع انقلاب بود و حرکت انقلاب را تبدیل به نهادهای انقلابی کرد. دفاع مقدس و بحران های دهه ۶۰ را که پشت سر گذاشتیم نسلی سرکار آمد که فکر سازندگی و آبادانی خرابی های ناشی از جنگ را داشت. بعد نسلی آمد که اصلاح گر بود و نگاهی جدید به روش ها داشت. سپس گفتمان مهرورزی به قدرت رسید. الان هم گفتمان اعتدال و امید سرکار است. هر کدام از این ها بر نسل های مختلف کشور تاثیر گذاشته اند. الان در چهل سالگی انقلاب باید به فکر نسل جدید بود. باید مدل ها و الگوهایی ارائه کرد که مصون از خطا و هزینه دادن باشد. البته مقام معظم رهبری بحث الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت را مطرح کردند که دارد روی آن کار می شود که بتواند یک کتابچه راهنما برای نسل جدید باشد.
ما باید به این سوال خیلی مهم پاسخ دهیم که ۴۰ سال آینده را چطور می خواهیم طی کنیم؟ شاید نسل های جدید چندان تمایلی به طی کردن راه پدران خود نداشته باشند. تحولات و تکنولوژی و ارتباطات آن قدر سریع پیش رفته و می رود که این نسل به صراحت به ما می گوید خیلی از مسائلی را که شما برای ما می گویید ما نمی پذیریم.
رسانه ها در این میان نقش چشمگیری دارند و باید راهی کم هزینه اما پردستاورد را پیشش پای نسل جدید بگذارند تا انقلابی گری تداوم یابد و کشور از رکود خارج شود. این راه باید طوری باشد که نسل جدید بتواند به سرعت به اهداف خود برسد. اگر چنین نشود نمی توان ادعا کرد نسل آینده نسلی انقلابی خواهد بود.
اگر چنین کنیم این انقلاب می تواند سال های سال خودجوش و پرتوان حرکت کند. ما مدیون خون شهدا هستیم. کسانی شهید شدند تا انقلاب پیش رود. آیا شهدا هرگز تصور می کردند روزی فلان مسوول در این نظام اختلاس کند؟! یا فلان مدیر خیانت و جنایت کند؟! هرگز این عزیزان چنین تصوری نمی کردند. برادرم و سه برادر همسرم در دفاع مقدس شهید شده اند. مطمئنم که اصلا رسیدن چنین روزهایی به مخلیه شان هم خطور نمی کرد. این ها فقط برای ارزش های اسلامی از جان خود گذشتند. پس حفظ ارزش های انقلاب و تداوم آن یک وظیفه انقلابی است. متاسفانه آنقدر بد عمل شده است که امروز اگر کسی بکوید من یک آدم انقلابی هستم جامعه به او به دید یک آدم متحجر نگاه می کند.
اما با این تعاریفی که از انقلاب در انقلاب دادم اگر کسی بگوید من یک انقلابی تحول گرا هستم از این تهمت ها بری خواهد بود.

 

از دست ندهید

Copyright © 2018 JamehIrani. تمامی حقوق این پایگاه مطابق قانون متعلق به جامعه ایرانی است. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.