به گزارش جامعه ایرانی؛ طی روزهای اخیر، مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا و برایان هوک نماینده ویژه ایالات متحده در امور ایران هر دو از همراهی اتحادیه اروپا با واشنگتن در خصوص انعقاد توافق جدید با ایران خبر دادهاند. در جریان ملاقاتها و مذاکراتی که در نیویورک میان مقامات اروپایی با ترامپ صورت گرفت نیز امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه و بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس نیز حمایت خود را در خصوص «عبور از برجام» و رسیدن به یک «توافق جدید» اعلام کردند. از دید مقامات آمریکایی و اروپایی، توافق جدید باید دربرگیرنده دغدغه های منطقه ای، موشکی و هسته ای آنها باشد. به علاوه آنکه باید در توافق جدید، مکانیسمی برای دائمی کردن محدودیتهای در نظر گرفته شده برای ایران کرد.
این به معنای بازگشت اتحادیه اروپا و آمریکا به سال ۲۰۱۷ میلادی است. زمانی که دونالد ترامپ به صورت رسمی در راس معادلات سیاسی و اجرایی ایالات متحده قرار گرفت، مذاکرات مستمری را با مقامات سه کشور اروپایی( آلمان، انگلیس و فرانسه) در خصوص «تغییر توافق هستهای» آغاز کرد. در آن زمان نیز آنها از «توافق مکمل» یا «اصلاح برجام» سخن میگفتند، این در حالی بود که مقامات غربی به خوبی نسبت به «مغایرت موارد اصلاحی با اصل توافقنامه» آگاه بودند. هم اکنون، مقامات آمریکایی و اروپایی در صدد احیای مذاکرات سال۲۰۱۷(به صورت آَشکار) هستند زیرا در حوزه دیپلماسی پنهان، چنین مذاکراتی اساسا قطع نشده است.
بنابراین، در تحلیل رفتار مشترک آمریکا و اروپا، باید بازگشت به سال ۲۰۱۷ را به مثابه یک نقطه آَشکارساز در نظر بگیریم. سال ۲۰۱۷ میلادی، نقطه آشکارساز پیوستگی راهبردی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران محسوب می شود. در آن زمان،ترزا می نخست وزیر سابق انگلیس و امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه نقش محوری و پررنگی در تعریف این نقشه مشترک ایفا کردند. برجام دفرمه شده، حفظ تعهدات هسته ای ایران ، خروج آمریکا از برجام، مهار قدرت موشکی ایران، متزلزلکردن قدرت منطقهای ایران اجزا و قطعات کلان این پازل را تشکیل میدهند. تاکتیکهای مقطعی و اخم و لبخندهای مقامات اروپایی و تاخیر هدفمند سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه در راه اندازی ساز و کار مالی ویژه(اینستکس) نیز اجزای کوچک این پازل را تشکیل می دهند.بنابراین، ما با منظومه پیچیده ای رو به رو هستیم که بر اساس یک نگرش سیستمی ساخته شده و در ذیل آن نیز میان ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی، نوعی تقسیم وظیفه پنهان ( و در مواردی آشکار) صورت گرفته است.
تمرکز اتحادیه اروپا بر روی عبور از برجام و انعقاد توافق جدید سبب شده است تا تروییکای اروپایی دیگر رغبتی نسبت به انجام تعهدات قطره چکانی و حداقلی خود نیز در قبال توافق هسته ای نداشته باشند. یکی از این موارد،”اینستکس” است. در خصوص اینستکس همچنان با ابهامات فراوانی رو به رو هستیم؛ از جمله اینکه قرار بود اینستکس کانالی در راستای جبران بدعهدی آمریکا ذیل برجام توسط کل اتحادیه اروپا باشد، این درحالی است که در حال حاضر با تقسیم کار تروئیکای اروپایی یعنی سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس مواجه هستیم.ضمن آنکه سطح بندی و مرحله بندی کردن اینستکس نیز اساسا کارآیی آن را به صورت کامل از بین برده است.
اکنون اتحادیه اروپا نه تنها از یک سو این ساز و کار را پیچیده نشان داده، بلکه از سوی دیگر دست به تغییرات ساختاری در آن زده است. یعنی آنها نه تنها تعهدات خود را کاهش داده اند بلکه مطالباتی را نیز از ایران دارند. تمامی این موارد نشان میدهد که اروپا یک بازی هدفمند را آغاز کرده که در قبال ارائه یک ساز و کار مبهم که وضعیت حقوقی آن هم اصلا روشن نیست قصد دارد تا امتیازات تازهای را افزون بر تعهدات برجامی از ایران دریافت کند.تاکیدات مکرر امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه در خصوص لزوم برگزاری مذاکرات موشکی با ایران ، نشان دهنده همین حقیقت است. فراتر از آن، چنانچه اشاره شد ظرفیت اینستکس بسیار محدود است. ۸۰ درصد اقتصاد اروپا در دست بخش خصوصی و ۲۰ درصد آن در بخش دولتی است. با این حال اتحادیه اروپا قصد ندارد همان ۲۰ درصد ظرفیت اقتصادی دولتی خود را نیز در ساختار اینتسکس به گردش در آورد. اگر در کل بخواهیم در نظر بگیریم از ۱۰۰ درصد اقتصاد اروپا کمتر از یک درصد از توان اقتصادی اروپا در مجرای اینستکس تعریف میشود.از این رو اینستکس» عملا تامین نیازهای نفتی، بانکی، اعتباری و خواستههایی که ما به صورت برحق از طرف اروپایی داریم را انجام نمیدهد و آن را به مشکل روبرو میسازد.
در هر حال، شواهد موجود نشان می دهد که مقامات اروپایی دیگر تمرکزی بر روی ساختار اینستکس و عملیاتی کردن آن ( با هدف تامین واقعی نیازهای ایران ) ندارند و بر روی گزینه پیشنهادی کاخ سفید، یعنی انعقاد توافق جدید با ایران متمرکز شده اند. بدون شک اصرار بر کاهش تعهدات برجامی ایران و عدم پذیرش توافق محدود کننده جدید، موضوعاتی هستند که می تواند این پازل راهبردی – تاکتیکی مشترک آمریکا و اروپا را در هم فرو بریزد.