انتصاب آقای سید محمد بطحایی وزیر سابق آموزش و پرورش به عنوان «معاون آموزشهای عمومی و مهارتی دانشگاه آزاد اسلامی» از این حیث که از یکی از سرمایههای مدیریتی پاسداری و جایی مشغول شده خبر خوبی است اما دست کم برای این نویسنده که به گواه نوشتههای قبلی در همین تارنما از علاقهمندان و مدافعان سیاستهای او بودهام از چند منظر اسباب حیرت شده است:
اول به این خاطر که هر چند دانشگاه آزاد نیز به حوزۀ کلی آموزش و فرهنگ تعلق دارد اما آموزش و پرورش داستانی جداست چون نسل را میسازد و متولی فرآیند رشد بچههای این مملکت است و اتفاقا یکی از جذابیتهای آقای بطحایی این بود که اصرار داشت آموزش و پرورش از موضوعی به عنوان ذیل دانشگاه جدا باشد به این معنی که بچهها را با دغدغۀ کنکور و دانشگاه بزرگ نکنیم. حالا اما نه تنها معاون دانشگاه آزاد شدهاند که بند سوم حکم انتصاب او در بیان ضرورت تعامل با آموزش و پرورش است.
دوم به این سبب که به نقل از وزیر سابق گفته شد علت استعفا انگیزۀ شرکت در انتخابات اسفندماه مجلس است. هر چند در همان روز نوشتم باورپذیر نیست که «نقد» وزارت را به خاطر «نسیه» وکالت رها کند و اگرچه معاونت دانشگاه آزاد مانع کاندیداتوری نیست اما باید دید همچنان سودای نمایندگی دارند یا نه؟
سومین دلیل حیرت این است که دانشگاه آزاد مجموعه ای دولتی نیست و حتی می توان گفت پس از درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی به لحاظ سیاسی جهت گیری های مقابل دولت دارد و این نکته به سادگی از روزنامۀ ارگان دانشگاه آزاد هویداست. این که عضو دولت روحانی به مجموعۀ رقیب او بپیوندد نکتۀ جالبی است و ناخواسته حمل بر این می شود که چون آقای رییس جمهور به وزیر سابق توجه کافی نشان نداده این تصمیم را گرفته است. روحیات و خُلقیات او البته مؤید این گزاره نیست ولی ناخواسته این احساس شکل می گیرد.
چهارم: اگر ایشان مدیر یک دبیرستان شده بود خبر جذاب تری بود.دکتر محمد علی مجتهدی ریاست دانشگاه صنعتی (شریف) را رها کرد و رییس دبیرستان البرز شد.
علینقی عالیخانی پس از سال ها وزارت اقتصاد رییس دانشگاه تهران شد. رییس یک مجموعه علمی یا آموزشی شدن یک بحث است و معاونت دانشگاه آزاد ولو بزرگ ترین دانشگاه غیر متمرکز غیر دولتی جهان باشد بحثی است دیگر و نشان می دهد کاراکتر فرد اداری است و این احتمال را قوت می بخشد که در آموزش و پرورش هم در واقع «رییس وزارتخانه» بوده نه وزیر و آن قدر با سمت های اداری اُخت شده که نتوانسته کار دیگری را تجربه کند. به تعبیری ترجیح داده رییس او «حسن روحانیِ رییس جمهوری» نباشد و « محمد مهدی طهرانچیِ رییس دانشگاه آزاد» باشد که دو سال هم از او کوچک تر است. (بطحایی متولد ۴۲ و طهرانچی متولد ۴۴ است).
پنجم: نام سید محمد بطحایی در وزارت آموزش و پرورش با مقابله با مافیای کمک آموزشی و تأکید بر شاداب سازی محیط های مدرسه و مهارت آموزی به جای تحمیل محفوظات گره خورده تا جایی که برخی او را قربانی فشار همان مافیا می دانند. باید دید آیا او اراده ای بر پی گیری آن بحث ها دارد یا نه یا موقعیت جدید چنین مجالی را اساسا به او نمی دهد.
از یک نظر اما حیرت ندارد. ما یک مجموعه مدیر داریم که از اینجا به آنجا می روند و می توان گفت برندۀ این ماجرا شخص رییس دانشگاه آزاد است که توانسته وزیر سابق را معاون خود کند و خود را همتای رییس جمهوری نشان دهد که یک چند رییس او بود.
پیش از این تنها وزیرانی مانند بیژن نامدار زنگنه می توانستند وزیران سابق را برای معاونت های خود در نظر بگیرند و اکنون رییس دانشگاه آزاد می تواند به این کار ببالد.
این امر البته مشروط به آن است که وزیران را همچنان واجد جایگاه ممتاز بدانیم حال آن که در دولت دوم روحانی دیدهایم هر وزیری که خارج شده جای او را نیروی قویتر نگرفته است و هنوز وزیر آموزش و پرورش هم نداریم.