ارتباط با ما در

تشریح بزرگ‌ترین برنامه کنترل جمعیت تاریخ ایران

نرخ باروری در مناطق روستایی ایران تنها در طی یک نسل از ۱.۸ فرزند به ازا هر زن به ۱.۲کاهش یافته که در مقایسه با کشورهای اروپایی که این کاهش را در فرزند آوری در طول۳۰۰ طی کرده‌اند بی‌نظیر است.

منتشر شده

یکی از دلایل اصرار بر تغییر سیاست‌های جمعیتی، خطر پیری و کاهش جمعیت کشور در سال‌های آینده است که خود، نتیجه سیاست‌های جمعیتی سه دهه گذشته است. فهم درست سیاست‌های قبلی، راه را برای اتخاذ سیاست‌های اثرگذار جدید هموار خواهد کرد، سیاست‌هایی که لازم است با پرهیز از اغراق، به طور واقع‌بینانه بازخوانی شده و در مورد آن‌ها قضاوت داشت. به همین منظور، به مرور گزارش اخیر پاتریشیا دِرِر پژوهشگر دانشگاه گوتنبرگ سوئد در مورد سیاست‌های جمعیتی گذشته ایران و میزان اثر آن بر رشد جمعیت، پرداخته ایم.

در این گزارش که برای بنیاد چالش‌های جهانی سوئد و ذیل پروژه ازدیاد جمعیت با عنوان «معجزه ایرانی: مؤثرترین برنامه کنترل جمعیت تاریخ» منتشر شده، آمده است: ایران برای کاهش الگوی باروری خود در یک زمان بسیار کوتاه و بدون اعمالِ خشونت از سوی حاکمیت بی‌نظیر است. نرخ باروری کل از رقم تقریبی ۶ فرزند به ازای هر زن در آغاز این برنامه بسیار قویِ کنترل جمعیت در سال ۱۹۸۸ به سطح جایگزینی جمعیت در سال ۲۰۰۰ کاهش یافت و سپس به زیر این سطح تنزل کرد و تا کنون باقی مانده است. این شاخص در مناطق روستایی، تنها در طی یک نسل از ۱.۸ فرزند به ۱.۲ کاهش یافته که در مقایسه با کشورهای اروپایی که چنین کاهشی را در فرزندآوری در طول ۳۰۰ سال طی کرده‌اند بی‌نظیر است.

یک ناظر بیرونی خارجی با گرایش‌های ضد افزایش جمعیت نیز تاریخچه سیاست‌های جمعیتی و گذار باروری در ایران را به سه دوره تقسیم کرده و این گزارش را این چنین تفسیر کرده است:

اولین دوره در سال ۱۹۶۷ با شروع برنامه تنظیم خانواده به عنوان بخشی از برنامه توسعه دولت آغاز شد و با انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ به پایان رسید. دوره دوم از سوی رهبران طرفدار جمعیت زیاد با کاهش حمایت از برنامه تنظیم خانواده آغاز و تا پایان جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸) ادامه داشت. دوره سوم، از سال ۱۹۸۸ به بعد، شامل سیاست‌های کنترل جمعیت و برنامه‌های تنظیم خانواده بود که به طور چشمگیری گسترش یافت. این مؤثرترین دوره سیاست‌های جمعیتی ایران است که تا اوایل سال ۲۰۱۰ ادامه یافت.

دوره اول سیاست‌های جمعیتی؛ تلاش برای نرخ رشد ۱ درصد

در مورد دوره اول باید گفت، اولین نشانه‌ای که باعث شد این برداشت شود که ایران با یک مشکل جمعیتی مواجه می‌شود، سرشماری سال ۱۹۵۶ بود که خبر از رشد سریع جمعیت می‌داد. به این ترتیب دولت یک کمیته جمعیت تشکیل داد. با این حال، آنچه که دولت را به اقدامات واقعی تکان داد، سرشماری بعدی در سال ۱۹۶۷ بود که نشان دهنده رشد جمعیت چشمگیر ۳ درصد در سال بود. چشم‌انداز دو برابر شدن جمعیت تا ۱۰۰ میلیون در ۲۳ سال آینده و پیامدهای پیش بینی نشده اقتصادی و اجتماعی آن، منجر به آغاز سیاست‌های کاهش باروری و برنامه ملی تنظیم خانواده شد.

درحالیکه فدراسیون بین‌المللی تنظیم خانواده (IPPF) برنامه‌های پیشگیری از بارداری را از طریق تجاری‌سازی وسایل پیشگیری از بارداری در اوایل دهه ۵۰ میلادی آغاز کرده بود، تازه در اوایل دهه ۱۹۶۰ تلاش می‌شد وسایل پیشگیری در دسترس خانواده‌ها در جهان قرار بگیرد و با سیاست‌های تصمیم‌سازی سعی بر رواج استفاده از آن بود.

دولت وقت در اولین سیاست کنترلی جمعیت بر آن شد تا ظرف مدت ۲۰ سال نرخ رشد سالانه جمعیت را به رقم بسیار پایینِ ۱ درصد تنزل دهد. در این دوره، تنظیم خانواده در مسیر ترویج قانونی خود، هدف بهبود وضعیت زنان را با سیاست‌هایی نظیر افزایش حداقل سن ازدواج (از ۹ سال به ۱۵ سال برای زنان و ۱۸ سال برای مردان) ذیل قانون حمایت از خانواده (۱۹۶۷) پیش گرفت.

برای افزایش موفقیت، برنامه دولت شامل یک کمپین رسانه‌ای وسیع برای ترویج تنظیم خانواده بود. با وجود بودجه سخاوتمندانه (بیش از ۸۰۰ میلیون دلار)، میزان شیوع استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری در میان زوج‌های متأهل در سال ۱۹۷۷ تنها ۳۷ درصد بود که در بین روستاییان ۲۰ درصد و در مناطق شهری ۵۴ درصد باقی ماند. در پایان این دوره‌ی سیاستی نرخ باروری کل، هرچند که به طور مداوم کاهش یافت، اما در ارقام بیش از ۶ فرزند برای هر زن تداوم یافت.

دوره دوم سیاست‌های جمعیتی؛ ارتش بیست میلیونی

در مرحله دوم، پس از انقلاب اسلامی برنامه کنترل جمعیت به عنوان یک اولویت متوقف شد. دولت جدید که درواقع ناتالیست (خواهان جمعیت زیاد) بود آن را «غربی» نامید. طی جنگ هشت ساله با عراق، داشتن جمعیت زیاد به عنوان یک مزیت محسوب می‌شد و رشد جمعیت به یک مسئله تبلیغاتی بزرگ تبدیل شد به‌طوری‌که از زنان برای ساخت «ارتش بیست میلیونی» کمک می‌خواست.

قانون حمایت از خانواده ۱۹۷۵، درست بعد از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ لغو شد، و سازمان کنترل جمعیت و تنظیم خانواده منحل شد. حداقل سن قانونی ازدواج دختران به ۹ سال (سن بلوغ شرعی) کاهش پیدا کرد، ولی برنامه‌های تنظیم خانواده تداوم یافت. هر دو بخش دولتی و خصوصی همچنان با هدف ارائه مراقبت‌های بهداشتی اولیه، خدمات تنظیم خانواده را ذیل برنامه بهداشت خانواده و مدارس وزارت بهداشت ادامه دادند، اما اکثر مناطق روستایی این خدمات را دریافت نمی‌کرد.

دوره سوم سیاست‌های جمعیتی؛ معجزه ایرانی

سومین مرحله که می‌توان آن را به یک قصه واقعی تشبیه کرد، پس از آتش بس با عراق در سال ۱۹۸۸ آغاز شد. در این سال در سمینار جمعیت و توسعه در مشهد، جمعیت شناسان و دیگر کارشناسان که چندین نفر از آنان در دانشگاه‌های غربی در موضوع «کنترل جمعیت» در دهه ۱۹۷۰ آموزش دیده بودند گرد هم آمدند و به طور جدی خواستار اجرای سیاست کنترل جمعیت ملی با هدف کاهش باروری شدند.

در نتیجه، اجرای سیاست‌های کنترل جمعیت به عنوان اولویت اصلی کشور اعلام شد و یک سال بعد برنامه ملی تنظیم خانواده با سه هدف اصلی راه اندازی شد که این سه هدف شامل تشویق محدوده ۳-۴ سال فاصله‌گذاری برای فرزندآوری، ممانعت از بارداری در میان زنان زیر ۱۸ سال و بالاتر از ۳۵ سال و محدودکردن خانواده به داشتن سه فرزند، تشویق برای دو فرزند یا کمتر بود.

برای دستیابی به این اهداف نیز ۴ فعالیت اصلی انجام شد که عبارتند از؛ برنامه‌های آموزشی از طریق مدارس، دانشگاه‌ها و رسانه‌های ارتباط جمعی در مورد موضوعات جمعیتی و تنظیم خانواده، افزایش دسترسی به داروهای ضد بارداری رایگان، ارائه روش‌های مختلف باکیفیت برای تنظیم خانواده و مشاوره در مورد اندازه خانواده به زوج‌ها و تحقیق و پژوهش در مورد جنبه‌های مختلف خدمات تنظیم خانواده و سیاست جمعیتی.

از سوی دیگر برای تقویت یک محیط اجرایی- حمایتی، سمینارها به منظور متقاعد کردن رهبران مذهبی و دیگران رهبران برای تأیید برنامه‌ی تازه‌راه‌اندازی‌شده برگزار شد. شورای نگهبان قانون اساسی اعلام کرد که موانعی از جانب اصول و قوانین اسلامی برای روش‌های تنظیم خانواده و عقیم سازی وجود ندارد، که این به حذف شک و تردید در مورد پذیرش مذهبی روش‌های پیشگیری از بارداری کمک کرد.

دستاورد مهم قانون کنترل جمعیت و تنظیم خانواده در سال ۱۹۹۳ آن بود که اکثر مزیت‌های اقتصادی را برای خانواده‌های بزرگ حذف کرد. به عنوان مثال، مزایای تأمین‌اجتماعی تنها برای سه فرزند اول هر زوج فراهم شد. این قانون همچنین به اهدافی مانند کاهش مرگ و میر نوزادان، ارتقا تحصیلات و اشتغال زنان و گسترش خدمات اجتماعی و مزایای بازنشستگی به همه والدین توجه ویژه‌ای داشت تا آنها انگیزه نداشته باشند فرزندان بسیاری را به عنوان منبع اقتصادی و آرامش دوران پیری در نظر بگیرند. آموزش کنترل جمعیت به بخشی از برنامه درسی در تمام سطوح آموزشی تبدیل شد. حتی دانشجویان دانشگاه مجبور بودند دوره‌ای برای کنترل جمعیت و تنظیم خانواده بگذرانند.

از زمان تأسیس جداگانه اداره‌کل جمعیت و تنظیم خانواده در وزارت بهداشت، خدمات تنظیم خانواده از طریق خانه‌های بهداشت روستایی به دورترین روستاهای کشور ارائه شد. به این ترتیب خانه‌های بهداشت و کلینیک‌های سیار، در مجموع ۱۵ هزار واحد، ستون فقرات نظام مراقبت بهداشتی اولیه در ایران را تشکیل داد که ۹۵٪ جمعیت را پوشش می‌داد. این خانه‌های بهداشت مردم‌پایه که به راحتی قابل دسترسی، کم هزینه یا حتی رایگان بود با همکاری هزاران نفر از داوطلبان آموزش دیده که پیوسته با مراجعه‌کنندگان خود در تماس بودند، نقش مهمی را در تنظیم خانواده و دیگر خدمات بهداشتی ایفا کرد.

برنامه تنظیم خانواده جدید چگونه موفق بود؟

سطح و سرعت کاهش باروری فراتر از انتظارات بود؛ به طوری‌که از آن به عنوان «انقلابی دیگر» یاد شد. اولین هدف رسمی برنامه کنترل جمعیت، کاهش الگوی باروری سالانه از رقم بیش از ۶ فرزند در هر زن در سال ۱۹۸۰ به ۴ فرزند تا سال ۲۰۱۱ بود. تا سال ۲۰۰۰، الگوی باروری به حد بسیار بیشتری از هدف قانون یعنی دو فرزند در هر زن رسید. استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری بیشترین تأثیر را بر کاهش باروری داشت و به طور مستقیم ۶۱ درصد از این کاهش شدید را تشکیل می‌دهد.

بیش از ۷۰٪ از زنان متأهل از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده کردند که خانواده‌های ایرانی را در میان بیشترین مصرف‌کنندگان پیشگیری از بارداری در کشورهای در حال توسعه قرار داد. با افزایش معنی دار میزان شیوع پیشگیری از بارداری، نرخ رشد جمعیت سالیانه ایران از ۴ درصد در سال ۱۹۸۵ به ۱.۱ درصد در سال ۲۰۰۵، تقریباً جایی که تا امروز باقی مانده است، سقوط کرده است.

به طور چشمگیری در کنار اهداف اصلی (از قبیل افزایش استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری)، این برنامه از رویکرد وسیع در شکل‌گیری سیاست‌های جمعیت مناسب، از جمله بهبود کلی شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی استفاده کرد. دولتمردان بر افزایش درآمد و سطح زندگی در گروه‌های کم درآمد تمرکز کردند، افزایش نیروی کار زن و مشارکت و آموزش و ارتقا سیستم مراقبت بهداشتی از دیگر دستاوردها بود.

یکی دیگر از مهمترین استراتژی‌های جدید کنترل جمعیت، افزایش مشارکت مردان در تنظیم خانواده بود. دست‌اندرکاران همان آموزشی را که در مدارس و دانشگاه‌ها و جلسات مشاوره قبل از ازدواج ارائه می‌دادند، با توجه به مسئولیت استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری برای مردان و زنان، و روش‌های پیشگیری مردانه را بسیار ارتقا دادند.

تغییر سیاست‌های جمعیتی!؟

متأسفانه (به تعبیر نویسنده)، پس از دو دهه برنامه‌های مؤثر کنترل جمعیت، در سال ۲۰۱۰ این سیاست‌ها به پایان رسید. همزمان با هشدار پیری سریع جمعیت ایران، و سقوط الگوی باروری به زیر حداقل جایگزینی جمعیت، رهبر انقلاب ایران، از مادران خواست فرزندآوری کنند و فرزندان بیشتری داشته باشند. وزیر بهداشت ایران هم گفت: «بودجه برنامه کنترل جمعیت به طور کامل حذف شده است و چنین پروژه‌ای به آن شکلی که قبلاً بود در وزارت بهداشت وجود ندارد».

امروزه دسترسی گسترده و رایگان به خدمات تنظیم خانواده به حد زیادی کم شده و کمپین عمومی کنترل جمعیت به سرعت در حال تغییر است. پیام قدیمی «دو فرزند کافیست» با بیلبوردهایی در سراسر کشور که حاوی شعار «با یک گل بهار نمی‌شود» و «بچه های بیشتر، زندگی شادتر» جایگزین شده است. با این حال، به نظر می‌رسد که با سابقه طولانی تنظیم خانواده و زوج‌هایی که قبلاً تحت آموزش قرار گرفته‌اند، به آسانی متقاعد نشوند که اندازه خانواده خود را بزرگ کنند و حداقل این هدف به راحتی یا در آینده نزدیک میسر نخواهد شد.

پس از گذشت ۶ سال از فرمان رهبر انقلاب برای تغییر سیاست‌های جمعیتی کشور، هرچند برخی سیاست‌های کنترلی متوقف شده است، اما مادران ایرانی برای فرزندآوری هنوز با «نظام تحقیری مراقبت از مادری وزارت بهداشت»، «بی‌حمایتی»، «هزینه‌های سنگین مراقبت‌های پیش، حین و پس‌از بارداری» مواجه هستند. زوج‌های مبتلا به نازایی از سوی نهادهای سلامت کشور به عنوان بیمار مورد پذیرش نیستند و حمایتی دریافت نمی‌کنند و سن ازدواج جوانان ایرانی هر روز بالاتر رفته و فرصت فرزندآوری آنان کاسته می‌شود. آنچه که بیش از همه محنت‌زاست، اتفاق روزهای اخیر در جراید زرد است که دانسته یا نادانسته، تصمیم مجلس برای حمایت از ازدواج زودهنگام را به سخره می‌گیرند، در حالی افزایش سن ازدواج، اولین سیاست کنترل جمعیت ایران در زمان پهلوی دوم بوده، اما اکنون برای کاهش سن ازدواج، آن‌هم برای ازدواج زنان زیر ۲۰ سال، مجلس تحت آماج فشارها و هیجانات روشنفکرمآبانه از سر جهل است. هیجاناتی که ما را تا کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» جلال می‌برد و رویدادهای غلط گذشته را در انتظار تکرار قرار می‌دهد.

جهت ثبت دیدگاه کلیک کنید

دیدگاه ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ادامه مطالعه

 

از دست ندهید

Copyright © 2018 JamehIrani. تمامی حقوق این پایگاه مطابق قانون متعلق به جامعه ایرانی است. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.