آنقدر کوچه پس کوچههای جنوب شهر تهران را بالا و پایین کردم تا در نهایت میان آخرین ساختمانهای انتهایی یک کوچه، آدرس را پیدا کردم. جلوی در ایستادم و با خودم زمزمه کردم «برای چی به اینجا آمدم، حتماً اینجا هم یک مدرسه عادی مثل هزاران مدرسه دیگر است.» با این وجود تمام این افکار را پشت درگذاشتم و وارد حیاط بیش از حد جمع و جور مدرسه اتباع خارجی «فرهنگ» شدم.
محیط به قدری کوچک بود که نیاز به سر گرداندن نداشت و با یک نگاه تمام زیر و بم ساختمان به چشم میآمد. نه از فضایی برای قائم با شک بازی بچهها خبری بود و نه وسعتی برای دویدن دانش آموزان. تنها امکانات لاکچری موجود در حیاط آبخوری کوچکی بود که در گوشهای جای گرفته بود و آینهای که چندین دانشآموز برای دیدن سر و روی خود در آن، صف بسته بودند.
برای دیدن کلاسها هم نیاز به عبور کردن از محیطی که ایستاده بودم نبود، کافی بود سرم را بچرخانم تا همه جزئیات را ببینم. سرم را برگرداندم تا مطمئن شوم که از راهروهای طولانی و کلاسهای بزرگ دوران مدرسه خودم خبری نیست و اتفاقاً هیچ خبری هم از آنها نبود. سه کلاس متوسط و خیلی کوچک که حتی برای وارد شدن باید سر را خم میکردی تا سقف کوتاه اجازه ورود بدهد. پلههای کوتاه را طی کردم و وارد کلاس شدم. کلاسی کوچک با کودکانی که هرچند در فضایی کم اما با خنده در کنار یکدیگر نشسته بودند. دیوارهایش گچی و ساده بود اما نقاشیهای دیواری دانش آموزان به دیوارهای سفید کلاس روح داده بود.
تصور میکردم با رفتارهای خوبی از سوی دانش آموزان مواجه نشوم اما از قضا رفتارهای نه تنها خوب بلکه سرشار از مهربانی دانش آموزان افغانستانی متعجبم کرد. با استقبال گرمشان به اتاق مدیر مدرسه راهنمایی شدم. اتاقی در گوشه همان حیاط جمع و جور و دیوار به دیوار کلاس ۶ متری ابتداییها. وارد شدم و پس از سلام احوال پرسیهای روتین، سر درد و دل نادر موسوی مدیر مجتمع آموزشی فرهنگ باز شد. برایم از سالها تلاشش برای تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی و دور کردن آنها از هزاران معضل اجتماعی پیش رویشان گفت. از راضی کردن برخی خانوادهها برای رضایت به تحصیل فرزندشان و بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به پشت نیمکتهای مدرسه و هزاران ماجرای دیگر برایم توضیح داد.
مدرسهای با قریب به ۲۰ سال سابقه
پس از به صدا در آمدن زنگ مدرسه و آرام شدن بچهها، ماجرای تأسیس این مدرسه را با ته لهجه فارسی پشتو شرح داد و گفت: از سال ۷۹ تصمیم به تأسیس مدرسهای برای مهاجران و کودکان افغانستانی ساکن در ایران گرفتم. خودم هم از کودکی به ایران آمدم و در اینجا بزرگ شدهام. زمانی که بزرگتر شدم دغدغه کودکان هم وطنم که به دلایل گوناگون امکان تحصیل نداشتند، درگیرم کرده بود. کودکانی که به دلایلی همچون نداشتن تابعیت ایرانی، مشکلات مالی خانواده و بالا رفتن سنشان از تحصیل جا مانده بودند و در عین حال به ادامه تحصیل علاقه داشتند.
درباره تعداد دانش آموزان مدرسه سوال کرد. گفت: در طول ۱۹ سال گذشته که مدرسه فرهنگ تأسیس شده است، حدود ۱۰ الی ۱۲ هزار دانشآموز در اینجا تحصیل کرده، فارغالتحصیل شده و یا با دریافت تابعیت ایرانی به مدارس دولتی منتقل شدهاند. شمار دانش آموزانی که به طور سالانه در این مدرسه تحصیل میکنند نیز متغیر است و میانگین آنها ۶۰۰ نفر است. به عنوان مثال برخی از سالها بیش از هزار دانشآموز داشتیم اما برخی سالها نیز چند صد نفر محصل مدرسه فرهنگ بودند. در سال تحصیلی امسال نیز حدود ۱۶۰ دانشآموز در مدرسه فرهنگ در حال تحصیل هستند. کلاسهای درسی نیز از مقطع اول ابتدایی تا کلاس یازدهم دایر است.
از کمبودها و مشکلاتشان سوال میکنم و میخواهم از چگونگی تدریس در این فضای کوچک برایم توضیح دهد، با کمی مکث ادامه داد: بزرگترین مشکل ما فضای کوچک مدرسه آن هم با توجه به تعداد دانش آموزان است. فشردگی کلاسها نیز معضل دیگری است و برخی کلاسها ۶ متری و دو کلاس ۱۲ متری است. شمار دانش آموزان در کلاسهای درس نیز از ۲ نفر تا بیست و چند نفر متغیر است. به دلیل فضای کم، مدرسه در دو شیفت صبح و عصر دایر است و برخی کلاسها با بیش از ۲۰ دانشآموز در یک کلاس ۶ متری که تنها یک فضای باریک برای عبور دارد، برگزار میشود.
موسوی بیان کرد: به دلیل کوچک بودن فضا کلاسها به صورت مختلط برگزار میشود، حدود ۶۰ درصد دانش آموزان را هم دختران و ۴۰ درصد را پسران تشکیل میدهند. برای تهیه مکانی بزرگتر تلاش کردهایم اما به دلیل مشکلات مالی موفق نشدهایم. برای جلوگیری از شلوغی نیز زنگهای تفریح را سانس بندی کردهایم و هر کلاس در زمان مشخصی زنگ تفریح دارد چراکه امکان حضور همه دانش آموزان در حیاط به طور همزمان نیست.
وی درباره منابع مالی و حامیان مدرسه نیز گفت: آموزش و پرورش تنها قادر به صدور مجوز برای ما بود و به دلیل اینکه مدرسه ما مختص اتباع خارجی است، از همان ابتدا اعلام کردند که هیچ بودجهای به ما تعلق نخواهد گرفت. تمام هزینههای مدرسه از قبیل حقوق کارکنان، هزینههای جاری مدرسه و حمایت مالی از دانش آموزان بی بضاعت توسط کمکهای خانواده دانش آموزان و کمک خیرین تأمین میشود. متأسفانه از لحاظ مالی در فشار زیادی قرار داریم و هر سال به دلیل کمبود منابع مالی امکان تعطیلی مدرسه وجود دارد. بر اساس برآوردهایی که انجام دادهایم، هزینههای یک سال تحصیلی مدرسه حدود ۳۰۰ میلیون تومان میشود و حدود یک پنجم این مبلغ از سوی خانوادهها و باقی توسط چندین خیر ایرانی تأمین میشود. تعدادی مؤسسه خیریه نیز گاهی با اعطای اقلام مصرفی ازجمله لوازم تحریر، پوشاک و غیره با ما همکاری میکنند. اما به طور کلی تأمین هزینهها و اجاره مدرسه به سختی انجام میشود و هر ساله ادامه فعالیت این مرکز نامعلوم است.
یک چهارم دانش آموزان مدرسه مادرانشان سرپرست خانواده است
مدیر مجتمع آموزشی فرهنگ درباره وضعیت خانوادگی و اقتصادی دانش آموزان نیز توضیح داد: متأسفانه وضعیت مالی اغلب دانش آموزان نامطلوب است. حدود ۴۰ نفر از دانش آموزان مادر سرپرست خانوار است. بسیاری از دانش آموزان نیز کودکان کار بوده یا پدران آنها از وضعیت شغلی مناسبی برخوردار نیستند. فلسفه تأسیس این مدرسه تحصیل رایگان بوده به همین منظور دانش آموزان بی بضاعت بدون هیچ هزینهای در اینجا تحصیل میکنند. بسیاری از خانوادهها به دلیل مشکلات مالی مانع ادامه تحصیل فرزندان خود میشدند اما مجموعه ما با اصرار و با هزینه خود، این دانش آموزان را به تحصیل باز میگرداند.
پس از رفت و آمد چندین نفر از کادر مدرسه، وی درباره پرسشی در خصوص کارکنان و معلمان مدرسه نیز بیان کرد: شمار معلمان و پرسنل مدرسه حدود ۱۳ نفر است و همگی نیز از اتباع افغانستانی هستند. این افراد با حقوق بسیار کم به اینجا آمده و تدریس میکنند. تعدادی از داوطلبان ایرانی نیز یک روز در هفته برای تدریس به دانش آموزان به این مرکز میآیند و بدون دریافت هیچ گونه وجهی تدریس میکنند. اغلب آنها نیز دانشجویان دانشگاههایی همچون دانشگاه شهید بهشتی و تهران هستند. به عنوان امسال در پایه یازدهم تنها دو دانشآموز دختر داریم که خیرین ایرانی به آنها تدریس میکنند در واقع اگر این افراد نبودند، این دو نفر نیز قادر به ادامه تحصیل نبودند.
مدیر مدرسه فرهنگ درباره موفقیتهای دانش آموزان این مدرسه نیز بیان کرد: خوشبختانه در طول این سالها با وجود امکانات کم مدرسه، دانش آموزان به مقاطع بالای تحصیلی دست یافتهاند. اغلب معلمانی که در حال حاضر در مدرسه تدریس میکنند در گذشته دانشآموز همین جا بوده و حال با مدارک لیسانس، فوق لیسانس و حتی دکترا به عنوان معلم در اینجا فعالیت دارند. بسیاری از دانش آموزان دیگر هم پس از تحصیل در این مدرسه و رفع مشکل تابعیت آنها، به مدارس دولتی رفته و در حال حاضر به تحصیلات تکمیلی رسیدهاند. خوشبختانه به دلیل مجوز داشتن مدرسه از آموزش و پرورش و مورد تأیید بودن کارنامههای دانش آموزان، امکان ادامه تحصیل دانش آموزان در مدارس عادی ایران وجود دارد. برنامه درسی و تقویم آموزشی ما نیز طبق دروس آموزش و پرورش ایران است و دانش آموزان اینجا نیز همان کتب دیگر مدارس را میخوانند.
مدیر مجتمع آموزشی فرهنگ در پایان از همکاری و تلاش داوطلبان ایرانی تشکر کرد و گفت: ارتباط دانش آموزان افغانستانی با ایرانیان بسیار خوب است و با کمک آنها قادر به برگزاری دورههای آموزشی مختلف برای دانش آموزان شدهایم. در همین راستا کارگاههای آموزش مسائل بهداشتی، کارگاههای کتابخوانی، آسیبهای اجتماعی، نقاشی، مجسمه سازی، نقاشی و جشنهای مختلف برای دانش آموزان برگزار میشود.
اهمیت فراهم کردن امکان تحصیل دانش آموزان افغانستانی
موضوع تحصیل دانش آموزان و کودکان افغانستانی ساکن ایران از دو منظر حائز اهمیت است. در صورتی که این افراد در آینده نیز در ایران اقامت داشته باشند، لازم است برای رشد فردی، تبدیل آنها به فرد مؤثری برای جامعه و استفاده از تواناییهای این افراد، به مسئله تحصیلات آنها به صورت جدی توجه شود. به علاوه دانش آموزان فعلی افغانستانی که در ایران سکونت دارند، احتمالاً در سالهای آینده بخشی از قشر جوان و نوجوان کشور را تشکیل خواهند داد و به منظور عدم ابتلای آنها به آسیبهای اجتماعی، اشتغال آنها به تحصیل ضروری است.
از سوی دیگر با توجه به اینکه در دنیای امروز تحصیلات و سواد آموزی به عنوان ابتداییترین نیاز و حق هر انسانی محسوب میشود، حتی اگر این گروه از افراد افغانستانی در آینده تابعیت و اقامت ایران را کسب نکنند و خاک کشورمان را ترک کنند، با نگاه آمیخته با احساس بشر دوستانه و برابری همه انسانها، فراهم کردن شرایط تحصیل برای این افراد امری بدیهی است.
با توجه به اهمیت تحصیل این افراد نیز هدف از این گزارش حل مشکلات تحصیلی دانش آموزان افغانستانی ساکن در کشور و تحقق اهداف ذکر شده است.