جامعه ایرانی– دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از زمان آمدن روی کار خود را متعهد به خروج از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) میدانست. این توافق نواقصی داشت اما هرگز مشخص نشد –و ترامپ اهمیتی نداد- که خروج یکجانبه از آنچه دستاوردی خواهد داشت.
به گزارش جامعه ایرانی به نقل از واشنگتنپست، این ایده که آمریکا میتواند ایران را برای مذاکرات مجدد درباره توافقی که هنوز مورد حمایت اروپائیان است، پای میز مذاکره بیاورد تخیلی است، بهخصوص با توجه به اینکه روسیه و چین به انجام تجارت با ایران ادامه خواهند داد.
فیلیپ گوردون و رابرت مولی مینویسند: «از دید ترامپ، تحریمها ابزارهای شبه جادویی و چندمنظوره هستند: آنها ایران را مجبور به بازگشت به میز مذاکره و پذیرش یک توافق هستهای بهتر، شامل محدودیت برنامه موشکی تهران و دسترسی نامحدود بازرسان میکنند. آنها ایران را قانع میکنند که به حمایت خود از نیروهای منطقهای مخالف آمریکا پایان دهند. و احتمالاً حتی مردم ایران را در مواجهه با اقتصاد ضعیف به سمت خیزش و کنار زدن جمهوری اسلامی میکند.»
اینها همیشه تفکراتی از نوع سرزمین عجایب بوده است. گوردن و مولی ادامه میدهند: «رویکرد دولت آمریکا ورای اینکه انگیزهای برای رفتار بهتر تهران نخواهد بود، چه رسد به اینکه باعث ایجاد یک رژیم جدید در این کشور شود، احتمالاً رفتار بدتر ایران را به دنبال خواهد داشت. دولت آمریکا با اعمال تحریمهای جامعی که تنها در صورتی لغو میشوند که ایران هر کاری آمریکا میخواهد را انجام دهد، احتمالاً فقط تضمین میکند که ایران هیچیک از کارهایی که ایالاتمتحده میخواهد را انجام ندهد.»
نتیجه خروج دولت ترامپ از برجام قابل پیشبینی بوده است: ایالاتمتحده در میان متحدان خود منزوی میشود و ایران مسلماً هیچ تصمیمی مبنی بر بازبینی برجام نمیگیرد.
علاوه بر این، در حوزه مسائل غیرهستهای –آزمایش موشکی، حقوق بشر، تحرکات منطقهای- که آمریکا میتوانست در عین ماندن در برجام به آنها رسیدگی کند، به هیچ سیاست منسجمی دست نیافته است.
مایکل ماکوفسکی، مدیر موسسه یهودی برای امور امنیت ملی آمریکا مینویسد: در ماه می، مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا ۱۲ درخواست از ایران داشت که به سه «نه» ختم میشد –برنامه هستهای نه، تحرک منطقهای نه، سرکوب داخلی نه- اما اهداف آمریکا در این زمینه را مطرح نکرد. پومپئو در ماه اوت گفت که سیاست آمریکا «تغییر رفتار رژیم ایران است» و در ماه اکتبر از ایران خواست که «مانند یک کشور عادی رفتار کند». شیوه دستیابی آمریکا به این هدف نیز بهاندازه سایر مسائل مطرح شده، مبهم بوده است. ترامپ در ماه می تصمیم گرفت که فعالیتهای تهاجمی ایران در منطقه را «متوقف» کند و پومپئو قصد بازدارندگی از تحرکات ایران را داشت. ترامپ در ماه سپتامبر در سازمان ملل از سران کشورهای جهان خواست که «رژیم ایران را به انزوا بکشانند.» تمامی این کلمات -«توقف»، «بازداشتن»، «انزوا» – به معنای پذیرش نفوذ فعلی ایران و مقاومت در برابر گسترش بیشتر آن است. مقامات دولت اوباما از همین کلمات باری اشاره به سیاست مهار استفاده میکردند.
حتی همین نقطه نظرات هم بسیار سخاوتمندانه مطرح میشوند. در واقع تصمیم به خروج از برجام پیشرفت در مسائل غیرهستهای را سختتر کرده است. بدون کمک متحدان آمریکا یا مشخص شدن مسیری دقیق از سوی رئیسجمهور، آمریکا سرگردان میشود. (دولت ترامپ بهصورت مکرر –اخیراً همین روز شنبه- آزمایش موشکی ایران را محکوم کرده اما هیچ کاری جز تحریمهای بیاثر برای متوقف کردن این روند انجام نداده است. برای مثال دولت آمریکا دو بار استفاده (ادعایی) رژیم مورد حمایت ایران در سوریه از تسلیحات شیمیایی را تلافی کرده، اما تأثیر چندانی روی موقعیت دولت بشار اسد نداشته است). ایالاتمتحده هیچ سیاستی درباره سوریه ندارد که مطرح کند و همین مسئله ایران (و روسیه) را در موقعیت برتر قرار داده است.
بدتر از همه اینکه، رئیسجمهور آمریکا و وزیر خارجهاش بجای تعریف یک سیاست منسجم در قبال ایران، تمام تخممرغهای خود را در سبد عربستان قرار دادهاند با این امید واهی که سعودیها به نیابت از ما مانع از فعالیتهای ایران میشوند. یک رژیم سرکش که در غرب (خارج از آمریکا) منفور است، نمیتواند چنین نقشی را ایفا کند. برعکس، نقش فاجعهبار آن در یمن به یکی دیگر از بحرانهای خاورمیانه تبدیل شده، نه راهحلی برای مشکل ایران. در حال حاضر پایان دادن به جنگ یمن اولویت مهمتری است تا دامن زدن به جنگ نیابتی علیه ایران.
آمریکا باید به نقطه اول بازگردد. اولویت نخست باید بازسازی اعتبار آمریکا و قدرتمند ماندن در خاورمیانه است. بهطور خلاصه، تنها امیدی که میتوانیم داشته باشیم این است که تا زمان انتخاب یک رئیسجمهور جدید در آمریکا با ظرفیت فکری، قضاوت و اراده برای ایجاد یک جبهه منسجم و متحد علیه ایران، «آسیب (بیشتری) وارد نشود.»