بخشی از این مصاحبه را میخوانید:
به نظر شما در واقعیت «استیضاح» به چه ابزاری تبدیل شده است؟
استیضاح ابزاری است برای اصلاح عملکرد دولت؛ یعنی باید اجزای دولت را که وزارتخانهها هستند، اصلاح کند. روح استیضاح – یعنی دلیل اصلی دادن این اختیار به مجلس – از این قرار است که گاهی وزرا و حتی رئیسجمهور برخلاف برنامهها و مصالح عمل میکنند یا دچار ضعف میشوند و نمیتوانند برنامهها را اجرا کنند و از این ناحیه به کشور خسارت وارد میشود. فرض کنید آموزشوپرورش نتواند وظایف خود را بهخوبی انجام دهد یا برنامه مناسبی نداشته باشد. یا فرض کنید وزیری دچار نوعی فساد شود که ماندگاری او باعث خسارت به جامعه شود. روح استیضاح بر این اساس سامان گرفته است.
وکالت یعنی نماینده از سوی مردم وکالت دارد آنچه را که مردم میخواهند، دنبال کند. ضمیر اما گاهی عوض میشود. ضمیر «مردم» به ضمیر «من» تغییر میکند. اصل «استیضاح» را از پارلمانهای اروپایی گرفتهایم و روح آن بهمنظور تداوم دموکراسی است؛ نوعی نظارت عامه بر عملکرد افرادی که دولت را در اختیار میگیرند، یعنی نظارت نمایندگان عامه مردم بر منافع آنها. حالا وقتی این بحث دچار کژکارکردی میشود، اولا منافع عامه تبدیل میشود به منافع استیضاحکننده؛ یعنی شما اگر به حوزه انتخابیه خود آن نماینده بروید و از مردم و نخبگان آنجا بپرسید به نظر شما آیا این وزیر باید استیضاح شود یا کنار برود، نظرات کاملا متفاوت است.
معمولا آنچیزی که بهعنوان دلیل استیضاح مطرح میشود، یعنی دلیل مکتوب و قرائتشده، با دلیل اصلیای که آن را سبب شده، متفاوت است. درباره خود من قطعا این صادق بود و من به این تفاوت واقف بودم؛ آنچه گفتهشده با دلیل اصلی متفاوت بود. در خیلی از موارد این طور است. نمیگویم در همه موارد که خدای نکرده آن عده از نمایندگان را که بهدرستی و پاکی به تشخیص خودشان عمل میکنند، خدشهدار نکنم.
ببینید گاهی اوقات شخصی استیضاحی را امضا میکند اما چندوقت بعد به نفع همان وزیر سخنرانی میکند! مگر در این مدت چه چیزی تغییر کرده است. یکی از محورهای استیضاح من، سهم تعاون بود. از نمایندهای که این موضوع را مطرح کرده بود، پرسیدم GDP ایران چقدر است، اصلا نمیدانست. اصلا مفهوم GDP و اندازه اقتصاد کشور را نمیدانست، خب این چه سؤالی است که «چرا سهم تعاون بزرگ نشده است؟» با چه معیاری این سؤال مطرح شده است. یا از من میپرسیدند چرا بیکاری زیاد است! بیکاری دهها علت دارد. کدام علت به وزارتخانه ما برمیگشت؟ ایراد به کدام سیاست بود؟ سیاست تولید؟ سیاست پولی مالی؟ با آن نماینده که صحبت میکردیم، معلوم شد مسئله چیز دیگری است.
البته حالت مثبتتر این کژکارکرد این بود که نمایندهای در ناحیه خودش درمانگاه میخواست و به این دلیل پای استیضاح را امضا کرده بود. تازه اینها خوب هستند و من به اینها احترام میگذارم. اینها درخواستی درباره منطقه خودشان دارند البته که این هم کژکارکرد استیضاح است هرچند با نیت خوب. تعداد دیگری از افراد هستند که میخواهند در انتخاب هیئترئیسهها نقش داشته باشند اما وقتی آن چیزی را که میخواهند، به دست نمیآورند، دست به استیضاح میبرند.
مدیران زیرمجموعهها نیز گاهی درگیر این میشوند که نمایندگان امضاها را پس بگیرند، من این موضوع را منع کرده بودم و این واقعا مصیبتی است! علتها، آن علتی نیست که نوشته میشوند. افراد منافع و خواستههایی دارند اما ایدئولوژی {با روکش دیگری} آن را مینویسند. این استیضاح را از کارکرد و سلامت انداخته است.
یعنی شما منطق حاکم بر روابط دولت و مجلس را به نوعی میدانید که وزرا را به سمت تعاملهای ناصواب با نمایندگان سوق داده و وزرا نیز به آن تن میدهند؟
اگر از لفظ «تندادن» استفاده نکنید، بهتر است. شرایطی شکل میگیرد که در آن چنین کژکارکردهایی بهوجود میآید.