جامعه ایرانی – سعید مدنی، جامعه شناس تاکید کرد: جماعت تازه به دوران رسیده یا به اصطلاح خرده بورژوازی تازه به دوران رسیده وقتی حساب پس اندازش بالا میرود تصور میکند به همین نسبت شخصیتاش هم ارتقا پیدا میکند یا قدرت و تسلطاش بر مردم هم افزایش پیدا میکند. به علاوه او به همین میزان که با پایین دستیها از موضع بالا برخورد میکند در برابر مقامات بالا دستی خودش از موضع پایین و پست و حقیر رفتار میکند.
چندی پیش ویدئویی از برخورد وزیر بهداشت و پیرمرد نانوای بجستانی پخش شد که واکنشهای مختلفی در فضای مجازی داشت. این ویدئو پیرمردی را نشان میداد که در بین جمعی که دور وزیر را گرفتهاند از هزینه بالای فیزیوتراپی همسرش گلایه میکند. اما پاسخهای وزیر مأیوسکننده بود؛ پاسخهایی که نهتنها در آنها نشانی از حل مشکل وجود نداشت، بلکه موجب تمسخر پیرمرد هم شد.بسیاری از کاربران در شبکههای اجتماعی و حتی دبیر انجمن فیزیوتراپی استان تهران از این رفتار وزیر بهداشت به شدت انتقاد کردند.
این برخورد نشان از رفتاری دارد که متاسفانه در مسئولین نظام نهادینه شده و آن رفتار ارباب – رعیتی است.رفتاری که آرمانهای انقلاب جمهوری اسلامی بر پایه از بین بردن آن شکل گرفت اما متاسفانه نه تنها این رفتار از بین رفته است بلکه شکاف بین مسئولین و مردم بیش از گذشته به چشم میخورد.
دکتر سعید مدنی پژوهشگر مسایل اجتماعی در گفتوگو با جامعه ایرانی رفتار زننده وزیر بهداشت را ماحصل مشکلات ساختاری میداند و معتقد است که « وزیر هیچ حرف حسابی و پاسخ منطقی دربرابر شهروند بیمار بجستانی ندارد که بزند». او تاکید میکند: «برخورداری از سمت و قدرت در ساختار کنونی مسئولیت مدیران را افزایش نمیدهد بلکه بر قدرت آنان میافزاید. از ساختاری صحبت میکنیم که در آن بین حقوق و مسئولیت عدم تعادل برخوردار است.»
رفتار ارباب رعیتی مسوولان خصایص فردی نیست ساختاری است
رفتار ارباب و رعیتی مسئولین از کجا نشات گرفته میشود؟ آیا این رفتار بدین معنی نیست که مسئولین از مردم فاصله گرفتند و اینکه کسر شأنشان میشود که در حیطه وظایف خود پاسخگوی ارباب رجوع باشند؟
در متن سئوال شما این تصور وجود دارد که رفتار غیر قابل قبول بالا به پایین یا ارباب – رعیتی مسئولان حاصل خصایص فردی آنان است. در حالی که به نظرم این مشکل ساختاری است و با تعریف نظام سلسله مراتبی از قدرت و مردم به عنوان گله ای که نیاز به چوپان دارد،مرتبط است.
چرا افراد به محض آنکه موقعیت شان را در نظام سلسله مراتبی از دست میدهند بلافاصله سرشار از تواضع میشوند، با عموم مردم همدلی میکنند و سعی میکنند در ظاهر نیز فاصله خودشان را با جامعه کاهش دهند؟ تا حالا فکر کردهاید چرا در حالی که برای ملاقات با یک مدیر دون پایه باید ساعتها پشت در اتاقش معطل میشدید بلافاصله پس از خلع از مقام، به هر درخواستی برای ملاقات پاسخ مثبت میدهد؟
برخورداری از سمت و قدرت در ساختار کنونی مسئولیت مدیران را افزایش نمیدهد بلکه بر قدرت آنان میافزاید. من بحث اخلاقی نمیکنم که نوع برخورد مدیران را بر پایه ویژگیهای فردی آنها تحلیل میکند بلکه از ساختاری صحبت میکنم که در آن بین حقوق و مسئولیت عدم تعادل برخوردار است.
اما تاکید بر وجود اشکالات ساختاری نافی تاثیر ویژگیها و خصایص فردی بر رفتار مدیران نیست. قطعا عاملیت فردی نیز در نوع برخورد موثر است. در اول انقلاب دوستی داشتم که معاون وزیر بود و از اصفهان به تهران آمده بود و به همین دلیل جایی برای سکونت نداشت. به او پیشنهاد کردند در یکی از خانههای مصادرهای ساکن شود اما او نپذیرفت و ترجیح داد در خوابگاه دانشگاه زندگی کند. آیا میتوان تصور کرد الان معاون وزیر که هیچ، یک مدیر دون پایه در خوابگاه ساکن شود؟
این رفتار ناشی از خصایص والای فردی دوست من بود که اتفاقا پزشک هم بود. اما حالا وزیری با افتخار اعلام میکند که دریک دوره ۲۰-۳۰ ساله صدها میلیارد تومان دارایی پیدا کرده است که بی تردید جای پای رانت در آن وجود دارد. خیلی دشوار است کسی که از هیچ به داراییهای میلیاردی رسیده رفتار و خصایصاش تغییر نکند.
جماعت تازه به دوران رسیده یا به اصطلاح خرده بورژوازی تازه به دوران رسیده وقتی حساب پس اندازش بالا میرود تصور میکند به همین نسبت شخصیتاش هم ارتقا پیدا میکند یا قدرت و تسلط اش بر مردم هم افزایش پیدا میکند. به علاوه او به همین میزان که با پایین دستیها از موضع بالا برخورد میکند در برابر مقامات بالا دستی خودش از موضع پایین و پست و حقیر رفتار میکند.
بنابراین آنچه در این روابط منحط از دست میرود و زیر فشار ساختار باز تولید کننده قدرت نابرابر خرد میشود انسانیت انسانها و شأن و منزلت آنها است. جالب این است که این جماعت رانتخوار تازه به دوران رسیده تلاش میکند همین موقعیت و قدرت و مقام را به خانواده و اطرافیان هم تسری دهد .مثلا تصور میکند چون صاحب وزارت و وکالت شده فرزندان بی استعدادش هم باید رتبه اول را در کلاس و مدرسه و دانشگاه و بورد تخصصی و امثال آن داشته باشند.
این چرخه فساد، رانت و نابرابری همه ویژگیهای انسانی آنها را نابود میکند و تبختر و غرور و منش اربابی را به شکل مسخره و کاریکاتوروار در آنها پرورش میدهد. اینها مدیران تراز نوین نظام و حاصل ساختار معیوب آن هستند.
سیاستها و برنامهها منافع محرومان را نقض میکند
مگر قرار نبود انقلاب ایران، انقلاب مستضعفین باشد؟ متاسفانه شاهد این هستیم که عملا مستضعفین مضحکه دست مسئولین شدند؛ چرا بعد از گذشت ۴۰ سال از عمر انقلاب شاهد این قبیل اتفاقات هستیم؟
از دوران جنگ که بگذریم، پس از پایان جنگ به تدریج تبیین ایدئولوژیک دیگری در نظام مطرح و در میان جمع کثیری از مدیران ارشد ترویج شد که در تعارض با گفتمان عدالت در انقلاب بود. بنابراین نمیتوان این شکاف بین منافع عمومی و به ویژه فرودستان و سیاستها و برنامههای نظام را منحصر به امروز کرد.
این شکاف بیش از سی سال فرصت داشته تا عمیق و عمیقتر شود. دولت آقای خاتمی تلاش کرد تا از تعمیق این شکاف بکاهد و بر خلاف جریان آب شنا کند اما همه میدانیم که نه تنها دولت ایشان بلکه خود ایشان هم تحمل نشد. اتفاقا مهمتر از برخورد ظاهری مسئولان که برخی مواقع ژست و ظاهری مردمی و دفاع از محرومان به خود میگیرند، سیاستها و برنامههای آشکار و پنهان منافع محرومان را نقض میکند.
برای مثال میدانیم که علت بخش قابل توجهی از وضعیت اقتصادی موجود که بر سر محرومان آوار شده و ساعت به ساعت آنها را بیشتر در فقر فرو میبرد سیاست خارجی است. در همین چند روز اتفاقاتی که در مجمع عمومی سازمان ملل رخ داده موجب شده تا ارزش پول ملی دست کم ۱۵ تا ۲۰ درصد کاهش پیدا کند.
کاهش ارزش پول ملی، قدرت خرید فقرا و طبقه متوسط را کاهش داده و افراد با دستمزد ثابت را فقیر و فقیرتر میکند. پس چرا اصرار بر ادامه این سیاست خارجی است؟ مگر همه مسئولان امر حنجره پاره نمیکنند که حامی فقرا هستند پس چرا به این سیاستهای جاه طلبانه و ضد منافع ملی ادامه میدهند؟
در مثال دیگر فساد ساختاری و نظام رانتی را میتوان مورد توجه قرار داد. چه کسی نمیداند که فساد ساختاری بیش از هر گروهی زندگی محرومان و طبقه متوسط را تهدید میکند و آنها را فقیرتر میکند؟ پس آنها که مدعی حمایت از محرومان هستند چرا مانع از پیوستن ایران به توافقنامهها و کنوانسیونهای مبارزه با فساد میشوند؟ شواهد در این زمینه زیاد است.
کاربرد الفاظ رکیک در سیاست و اجتماع و در بین مسئولان عادی شده است
در ویدئویی که چندین روز پیش از برخورد وزیر بهداشت و پیرمرد نانوای بجستانی که تقاضای فیزیوتراپ برای شهر خود کرده بود؛ پخش شد نکتهای بیشتر از همه پررنگ بود آن این است که وقتی وزیر بهداشت پیرمرد نانوا را مسخره میکند و حرفهای سخیف به زبان میآورد؛ شاهد همراهی و خندههای همراهان وزیر بهداشت هستیم. رفتار مجیزگویانه اطرافیان مسئولین تا چه اندازه بر برخورد مسئولین تاثیرگذار است؟
این فرهنگ منحط مجیزگویی و گنده پروری است که موجب میشود اطرافیان وزیر با خنده حرفهای مبتذل و تحقیر آمیز او را تایید کنند. داستان بادمجان است و خواست شاه. من مطمئن هستم وزیر هم در جمع مدیران بالاتر از خود رفتار شنیع مشابهی دارد و به همین دلیل انتظار دارد اطرافیان و پایین دستهای او نیز چنین کنند.
متاسفانه این رفتارها ساختاری شده است. کاربرد الفاظ رکیک در سیاست و اجتماع و در بین مسئولان عادی شده است. این خرده فرهنگ رسمی است که ادبیات مبتذل و لمپنیسم را تبلیغ و ترویج میکند. از این جهت لمپنیسم را برای توصیف این فرهنگ به کار میبرم تا نشان دهم دچار فقر فرهنگی و بازیچه دست بازیگران مختلف سیاسی است.
از درون این فرهنگ بناپارتیسم زاییده خواهد شد.یعنی فرصتطلبی و عوامگرایی و پوپولیسم بورژوازی غارتگر که برای کسب قدرت تلاش میکند. لمپنیسم یک خرده فرهنگ است با ادعا و آرمانهای ایدئولوژیک که نمیتوان آن را نادیده گرفت. این لمپنیسم الیگارشیک است، زیرا در ظاهر خود را متدین و متعهد به آئین مرسوم نشان میدهد، اما در نهایت از منافع الیگارشی دفاع میکند.
وزیر بهداشت و دولت آقای روحانی مردم و نمایندگان مجلس را فریب دادند
در مورد انتظار و توقع شهروندان بجستانی سوالی که مطرح میشود این است که این درخواست مردم از وزیر بهداشت در راستای طرح تحول نظام سلامت مبنی بر برقراری عدالت بهداشتی مطرح شد؛ طرحی که بودجه عظیمی را به خود اختصاص داد و اکنون مشخص شده عملا دستاوردی نداشته است؛ چه عاملی باعث میشود وزیر بهداشتی که مدافع این طرح است و بودجههای هنگفتی را صرف طرح تحول نظام سلامت کرده با غرور در بین مردم ظاهر شود و آنان را مضحکه میکند؟
فاجعه حاصل از اجرای طرح تحول نظام سلامت همین الان نمودار شده است. در واقع وزیر هیچ حرف حسابی و پاسخ منطقی دربرابر شهروند بیمار بجستانی ندارد که بزند. زیرا باید اعلام کند با وجود صرف منابع جدی که برای طرح تحول نظام سلامت هزینه کرده هیچ دستاورد دائمی و قابل توجهی ندارد که از آن دفاع کند.
وزیربهداشت و دولت آقای روحانی به دنبال کسب آرا در دور دوم انتخابات دست پاچه و بدون مطالعه قبلی و برنامهریزی و بدون کمترین تلاش برای اصلاح ساختار مثل دولت احمدی نژاد منابع ملی را در چاه ویل ساختار معیوب نظام سلامت ریختند و به این ترتیب هم مردم و هم نمایندگان آنها را در مجلس فریب دادند.
اگر دولت و وزارت بهداشت این منابع را صرف اصلاح ساختار نظام سلامت کرده بود الان با این گرفتاری بیماران و خانوادههایشان روبرو نبودیم. اما چنین کاری مستلزم اولا اراده دولتها بود و پرهیز از بازسازی نظام ناکارآمد، ثانیا اصلاح باید بیشتر ساختاری و مدیریتی بود و نه اقتصادی و ثالثا اصلاحات مبتنی باید بر تحقیقات و اصلاحات مبتنی بر شواهد برنامه ریزی میشد.
متاسفانه دولت تمایلی به انجام ارزشیابیهای مستقل و غیر تبلیغاتی نداشته و ندارد وگرنه با بررسی مسیری که منابع تخصیص داده شده طی کردهاند میشد فساد حاصل از آن را نشان داد.متاسفانه دولت و وزارت بهداشت با اجرای این طرح هزینه های سلامت را به میزان سرسام آوری افزایش دادند، منابع ملی را هدر دادند و وضع موجود سلامت را به مراتب تهدید آمیزتر کردند.