جامعه ایرانی – محمد مراد بیات جامعهشناس گفت: برخی از مدیران با کمال تأسف در طول زمان، کرسی مدیریت را محلی برای خدمت ندانستند، راهگشای مسیر توسعه کشور تلقی نکردند؛ در واقع جایی برای تامین منافع شخصی خود تلقی کردند.
اخیراً به ابتکار فعالین شبکههای اجتماعی هشتگی به نام «فرزندت کجاست؟» برای شفافسازی و اعتمادسازی مسئولین حاکمیتی نسبت به مردم جامعه راه افتاده است. این کمپین پسازآن به راه افتاد که در روز استیضاح ربیعی وزیر کار و رفاه یکی از نمایندگان مجلس علیه مسعود پزشکیان به اظهارنظر پرداخت و گفت دختر این نماینده مجلس در پتروشیمی جم که وابسته به وزارت رفاه است، کار میکند.
مسعود پزشکیان در آن جلسه از عملکرد علی ربیعی دفاع کرده بود که مذاق برخی همکارانش خوش نیامد و آنها مدعی شدند که دختر نایبرئیس مجلس با رانت در پتروشیمی جم کار میکند.
البته هم علی ربیعی و هم مسعود پزشکیان این ادعا را رد کردند، اما این مسئله بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی یافت. این موارد بیاعتمادی عمومی را نسبت به حاکمیت بیشازپیش دامن زد و تبدیل به مطالبه روز جامعه شده است و اکنون مردم خواهان آن هستند تا بدانند فرزندان مسوولان کجا هستند، در ایران و همراه با مردم مشکلات اقتصادی را با پوست و گوشت خود لمس میکنند یا با زندگی در خارج از مرزها درکی از مشکلات کنونی مردم ندارد و یا اینکه به واسطه رانت پدران خود به مناصبی رسیدهاند و در حال ثروتاندوزی هستند؟
هر چند این درخواست با به راه افتادن موج مطالبه از مسوولان با هشتک #فرزندت_کجاست و پاسخگویی برخی از آنها نیز افکار عمومی را اقناع نکرد و یا حتی نسبت به صحت اظهارات مسوولان نیز تردیدهای جدی مطرح شد.
محمد مراد بیات جامعهشناس در گفتوگو با جامعه ایرانی ضمن تأیید عدم اعتماد جامعه نسبت به مسئولین کشور گفت: اولاً مهمترین عنصری که در یک جامعه میتواند موجب رشد و توسعه و پیشرفت آن باشد موضوع سرمایه اجتماعی است.
سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد فیمابین حاکمیت، مدیران و مردم
این جامعهشناس افزود: سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد بین آحاد جامعه و اعتماد فیمابین حاکمیت، مدیران و مردم. این سرمایه اجتماعی وقتی در واقع به حرف همدیگر اتکا کنند بزرگترین مشکلات را حل میکنند و همه بسترها را برای رشد و توسعه کشوری آماده میکنند؛ نمونه آن را ما در جنگ هشت ساله تحمیلی ایران و عراق مشاهده کردیم.
وی ادامه: در دوران دفاع مقدس ما امکانات اندکی داشتیم یا اصلاً امکاناتی برای جنگیدن نداشتیم. جهان یک جنگ تمام عیاری علیه ما راه انداخته بود. اما چون مردم شاهد این بودند که مدیران کشور خود جلودار و پیشقراول هستند و حرکت میکنند با جان و مال و همه وجودشان در جنگ حضور پیدا کردند و یک جنگ نابرابر را در واقع به یک افتخاری برای این سرزمین تبدیل کردند.
برخی از مدیران با کمال تأسف در طول زمان کرسی مدیریت را کرسی خدمت ندانستند
بیات دلایل عدم باورپذیری مردم نسبت به صحبتهای مسئولینی که داراییهای خود و فرزندانشان را اعلام میکنند برشمرد و گفت: این نکته اصلی است اما چرا الآن این بیاعتمادی وجود دارد دو عامل عمده دارد. یکی از عوامل عمده بر میگردد به رفتار مدیران در طول زمان، برخی از مدیران با کمال تأسف در طول زمان، کرسی مدیریت را محلی برای خدمت ندانستند، راهگشای مسیر توسعه کشور تلقی نکردند؛ در واقع جایی برای تامین منافع شخصی خود تلقی کردند.
این جامعه شناس ادامه داد: برخی از همین مدیران نتوانستند کشور را در راستای منافع ملی مدیریت کنند. درصورتیکه آنجا فرد حقوق میگیرد که منافع ملی و مصالح عمومی را مدنظر قرار دهد. وقتی خدشه به این اصل وارد شده طبیعی است که مردم حرف خیلی از مسئولین را باور نمیکنند و بعد آتشی که به بیشه و جنگل زده شود متأسفانه تر و خشک را با هم میسوزاند یعنی خیلی از مدیران راستگو و درست کردار هم که اسامی فرزندان خود و سمت کاری و حتی ثروت آنها را هم مطرح میکنند با تعدادی که مناصب مدیریتی را تبدیل به ملک تلق و منافع شخصی خود کردند، یکسان تلقی شده و مردم آن را نپذیرند که این یک دلیل میتواند باشد.
پروپاگاندای مخالفین نظام و ایران باعث بیاعتمادی بیشتر مردم و مسئولین شد
وی افزود: دلیل دیگر آن بر میگردد به پروپاگاندای که مخالفین نظام و ایران در دنیا راه انداختند. در واقع یکی از موضوعات اصلی قابل تأمل که باعث شده این انقلاب و نظام ظرف چهل سال گذشته با وجود همه مشکلات و نابسامانیها همچنان محکم به جلو حرکت کند، پیوند عمیق بین مردم و حاکمیت بوده است.
این جامعه شناس ادامه داد: نقاط ضعف مدیران ما را با بلندگوها و بوقهای رسانهای چند برابر بلندتر کردهاند و الآن مردم را به این بیاعتمادی کشاندند چون آنها میدانند که اگر این پیوست بین مردم و مدیران و حاکمیت از بین رود، دیگر مانعی برای رسیدن به مقاصد و منافعشان وجود نخواهد داشت و این دومین دلیلی است که میتوانیم در رابطه با موضوعات اخیر ذکر کنیم.
بیات ادامه داد: نکته حائز اهمیت این است که باید کسانی که منافع شخصی خود را ارجحیت بر منافع ملی و مصالح عمومی میدهند؛ به رسمیت نشناسیم. هر کس میخواهد باشد و آنهایی که منافع خود را ذیل منافع ملی جستجو میکنند رفتار درستی است.
این جامعهشناس گفت: در بخش دولتی و حاکمیتی شخصی که کرسی مدیریت را میگیرد کسبوکار در آن معنی ندارد و در واقع باید به تسهیل و رتق و فتق امور بپردازند؛ آنجا گردنهای که منافع خود را سربزنگاه بگیرند نیست و باید افکار عمومی با این گونه مدیران تعارف را کنار گذاشته و برخورد کند.
بیات با تأکید بر عدم اقبال عمومی به سخنان مسئولین گفت: زمانی که افکار عمومی حرف مدیران را قبول نکنند، فرصتی است برای جامعه درست اندیش ما که به سمت مدیرانی که در واقع رفتار شایستهای داشتند بروند و از مدیرانی که با آبروی بلندمدت این سرزمین و زحمات و خونها و مرارتهایی که ریخته و کشیده شده بازی کردند به خاطر چندرغاز منافع شخصی خود تبری جویند.
مسئولی که از مدیریت زندگی خود عاجز است؛ توان مدیریت جامعه را ندارد
وی ضمن تأیید این نکته که مسئولی که از مدیریت زندگی خود عاجز است توان مدیریت جامعه را ندارد، گفت: مردم انتظار رفتارهای اغراقآمیز یا حتی زاهدانه از مسئولین ندارند یعنی مردم انتظار عدالت دارند اگر فرزند یک مدیر انسان نخبه و پر تلاش است طبیعی به نظر میرسد که حق چنین فردی مدیریت باشد. اما اگر نخبگی خود را به خاطر اینکه چون فرزند فلان وزیر یا مدیر است به دست آورده باشد مردم اینجا ناراحت میشوند.
بیات ادامه داد: باید با این نوع ادبیات که گیرم پدر تو بود فاضل/از فضل پدر تو را چه حاصل؟ با مردم صحبت کنیم و این پرسشها باید مطرح شود که شما کجا هستید؟ چه آموختهاید؟ چه چیز را میشناسید؟ دانش چیست تجربت برای مدیریتهایی که پذیرفتی چیست؟
چون دختر یا پسر فلان وزیر هستی دلیل نمیشود که از مردم برتر باشید
وی اضافه کرد: چون دختر یا پسر فلان وزیر هستی دلیل نمیشود که از مردم برتر باشید در چهل سال پیش با موضوع ارثی و میراثی به نام سلطنت مبارزه کردیم امروز بعضی مسئولین میخواهند این موضوع را بازتولید کنند و صحبتهایی مانند ژن خوب در مقطعی از سر غرورهای کاذب به میان آوردند که دال بر بازگشت به گذشته و نظام ارباب و رعیتی است.
بیات در پایان از فوران آتشفشان خشم مردمی سخن به میان آورد و گفت: بر همگان روشن است جامعه نسبت به تبعیض و فسادها حساس شده است و از طرف دیگر مخالفین این آب و خاک برای گسست پیوند مردم و مسوولان فعال شدند و تمامی این موارد در نهایت به وقوع آتشفشان زود هنگام از دل این دو گسل منجر خواهد شد و بهزودی شاهد فوران آتش خشم مردم نسبت به مسوولان خواهیم بود.