جامعه ایرانی – مرجان زهرانی: پنج سال گذشت. پنج سال از آن روزی که مردم یکبار دیگر پای صندوقهای رأی حاضر شدند تا با «تدبیر و امید» رأی دهند؛ یک رأی اعتراضی؛ اعتراض به هشت سال سو مدیریت و ناکارآمدی. مردم خسته از دروغ، وعدههای پوچ، شعارهای توخالی، تنشآفرینیهای داخلی و خارجی با هزاران امید نام حسن روحانی را به صندوقهای رأی انداختند؛ به روحانی رأی دادند برای کشیدن ترمز سقوط کشور به دره؛ آنهم به دعوت اصلاحطلبان و چهرههای مؤثرشان و در شرایطی که برای تضمین به سرانجام رساندن نتیجه انتخابات در همان دور اول، انصراف خود برای حمایت از نامزد خود یعنی محمدرضا عارف به نفع روحانی را اعلام کردند. بر این اساس عملکرد روحانی و دولتش، خواسته یا ناخواسته پای اصلاحطلبان نیز نوشته میشود. از آن ۲۴ خرداد تا این ۲۴ خرداد شرایط بسیار تفاوت کرده است. پس از پنج سال، بسیاری از امیدهای آن روز، برای خیلی از رأیدهندگان جای خود را به ناامیدی داده است.
جریان رقیب دولت، که موتور تخریب را از فردای انتخابات روشن کردند با خروج آمریکا از برجام، برشدت تخریبها افزودند. از سویی برخی اتفاقات چند ماه گذشته فارغ از نقدهایی که به دولت وارد است، موج ناامیدی در میان بدنه حامی روحانی را بلندتر و وسیعتر کرده است. مصطفی معین وزیر علوم دولت اصلاحات در گفتوگو با جامعه ایرانی، افزایش انتظارات از دولت را منبعث از شعارهای رادیکال روحانی در دوره تبلیغات انتخاباتی میداند. او اگرچه نقدهای جدی به روحانی و عملکرد دولت او بهویژه وزرای ناامید دارد و بر تغییر هر چه سریعتر آنها تأکید میکند اما معتقد است که هرگز نباید از اصلاح و اصلاحات ناامید شد.
به نظر میرسد بدنه اجتماعی و پایگاه رأی آقای روحانی در کمتر از یک سال از تشکیل دولت دوم و در مقایسه با ۲۴ خرداد ۹۲ کمتر شده و بهنوعی مردم از ایشان و دولت وی ناامید شدهاند؟
تردید در صداقت مسئولان و وفای به عهد ایشان، انتظارات فوقالعاده ایجادشده که منبعث شده از شعارهای رادیکال رئیسجمهوری در دوره تبلیغات انتخاباتی است و برخی ناکارآمدیها و مشکلات اقتصادی از علل اصلی این اتفاق است.
هیچکسی در حال حاضر نمیتواند بگوید شرایط کشور گلوبلبل است. بحران اقتصادی در کنار آسیبهای رو به رشد اجتماعی، مشکلات سیاست خارجی و… منجر به نارضایتیهای عمومی شده است. مردم در شرایط فعلی گرفتار مشکلات جدی معیشتی هستند. بیکاری و رکود مستقیماً با روح و روان جامعه در ارتباط است. وقتی چرخ اقتصادی خانوادهها نچرخد و روزبهروز شرایط پیچیدهتر و آینده معماگونهتر شود طبیعی است که مردم دلسرد شوند. البته دلایل دیگری هم برای قرار گرفتن آقای روحانی در شرایط فعلی وجود دارد ازجمله اینکه مخالفان دولت همه توان و تلاش خود را برای زمین زدن ایشان و دولت به میدان آوردهاند و در مدت ۵ سال گذشته نشان دادهاند که از مواضع خود عقبنشینی نمیکنند. البته این بدان معنا نیست که ضعفها و خطاهای دولت نادیده گرفته شود.
به همین جهت فارغ از کارشکنی مخالفان و دستانداز سازیهای این جریان مقابل ماشین دولت، آقای روحانی باید به عهد خود و وعدههایی که به مردم دادهاند وفا کند. اگر رأی مردم حقالناس است، این حقالناس حکم میکند که دولت و شخص آقای روحانی از همه ظرفیت، پتانسیل، توانمندی و قدرت چانهزنی خود برای جلوگیری از وارد شدن آسیبهای بیشتر به زندگی مردم و کشور جلوگیری کند. در این میآنهم اگر با موانع سخت و غیرمنطقی مواجه شده آنها را با صراحت و نه با کنایه و گلایه به اطلاع مردم برساند.
باید توجه داشت که فرصت دولتها برای بسامان کردن امور و برآورده کردن مطالبات مردم بسیار کوتاه است. از همین رو لازم است که ایشان طرحی نو دراندازند و با ترمیم کابینه و کمک گرفتن از نیروی فکری کشور، قدمهای بلندتر و محکمتری را برای تضمین آیندهای بهتر برای ایران و ایرانیان بردارند.
به نظر شما جدای از این مباحث چه دلایل دیگری موجب بروز این ناامیدی شده است؟
عدم استمرار گفتوگوی منظم، صریح و صمیمی رئیسجمهور و اعضای دولت با مردم علیرغم تذکرات و توصیههای شخصیتهای دلسوز کشور، اطلاعرسانی ضعیف و ناکارآمد نسبت به اقدامات و عملکردها و توضیح دقیق درباره موانع و سدهای پیش روی اهداف و برنامهها، عدم ارتباط و تعامل مؤثر دولت با نخبگان علمی و مدیریتی، دخالت نهادهای نظامی-امنیتی در عرصه اقتصادی و ماندگاری آنها در عرصههای صنعتی و تجاری، اجتماعی و فرهنگی، عدم شفافیت و دسترسیهای ویژه و خاص عدهای به پروژههای کلان کشور و درآمدزایی از آنها در کنار افزایش رو به رشد فساد سازمانیافته، دروغ، بداخلاقی، انعکاس صداهای متضاد از درون بدنه حاکمیتی به افکار عمومی، سدسازی در برابر برخی از علاقهمندیهای جامعه مانند دسترسی آزاد مردم به اطلاعات در کنار جنگ روانی رسانههای اپوزسیون باعث شده تا مردم نسبت به شرایط موجود دغدغههای جدیای داشته باشند و این احساس کمکم به وجود بیاید که دولت مستقر توانمندی حل مشکلات و برآورده کردن مطالبات آنان را ندارد.
شخص رئیسجمهور و کابینه در این ناامیدی چه سهم القدری دارند؟
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که انتخابات ۹۲ و ۹۶ بدون تردید با حمایت مؤثر اصلاحطلبان و هنرمندی سیاسی آقای روحانی در مناظرات انتخاباتی به نفع ایشان بهپایان رسید. از همین رو همانقدر که شعارهای جذاب و طرح مسائل و مطالبات مردم در جریان انتخابات از سوی ایشان برای افکار عمومی جذابیت داشت و منجر به افزایش رأی و امید مردم شد به همان میزان خاک خوردن مطالبات و روی زمین ماندن بار مردم منجر به آغاز موج ناامیدی از دولت شده است. البته همه مشکل همانطور که گفتم به شخص آقای روحانی بازنمیگردد. چراکه علیرغم رأی مردم به روحانی برای حلوفصل مشکلاتشان، دست دولت و رئیس دولت توانایی و اجازه باز کردن برخی قفلها را ندارد. موازی کاریهای موجود و مأموریتهای متضاد ساختاری باعث شده تا در بسیاری از حوزهها بهویژه در سیاست خارجی ، تدابیر دولت خنثی شود. آقای روحانی با برجام میخواست جلوی تکرار پروژه عراقیزه کردن ایران را بگیرد و با پیامی مثبت به خارج، تا طبیعی شدن شرایط و بازگشت به نقطه آرامش و جلب رضایت مردم، حداقل بحران هستهای به تعویق بیفتد، چراکه الآن زمان درگیری و تسویهحساب جناحی نیست.
ریزش نیروهای حامی روحانی چه تأثیری در پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان خواهد داشت؟
شاید در کوتاهمدت منجر به سرخوردگی و کاهش اعتماد به برخی افراد با وجهه اصلاحطلبی شود اما تفکر اصلاحطلبی در جامعه و بهویژه جوانان و نیروهای دموکراسی خواه ادامه خواهد یافت. البته نباید از این مسئله غفلت کرد که عملکردها و موضعگیری و رفتار سیاسی و اخلاقی اصلاحطلبان هم نقش مؤثری در ریزش و یا رویش این جریان اجتماعی دارد.
باید توجه داشته باشد که سیاست امری نسبی است و بر همین اساس معتقدم اصلاحطلبان همچنان باید از دولت آقای روحانی حمایت کنند اما حمایتی همراه با نقادی، به این معنا که حمایتها و انتقادها، سطح آگاهی و توانمندی تحلیلی مردم را نسبت به شرایط و اوضاعواحوال کشور بالا ببرد. از سوی دیگر دولت و شخص رئیسجمهور نقدهای اصلاحطلبان را هدیه اصلاحطلبان به خود بداند چراکه حتی اگر این نقدها، تندوتیز و تلخ هم باشند با نیت خیرخواهی و کمک به توانمندی دولت است.
آیا عملکرد دولت بهپای اصلاحطلبان نوشته میشود؟
افکار عمومی اصلاحطلبان را چندان در شکست و پیروزی روحانی سهیم نمیداند.
چرا؟
به این دلیل که نیروهای اصیل اصلاحطلب در دولت روحانی و ردههای حساس مدیریتی کشور منصوب نشدهاند و حضوری ندارند.
اما آقای جهانگیری در مقام معاون اول حضور دارد.
چقدر از اختیارات کابینه در اختیار معاون اول است؟ اما انصاف نیست اگر نگویم که نمرات خوب دولت آقای روحانی ماحصل حضور آقای جهانگیری در دولت است. اگر ایشان نبودند معلوم نبود کابینه آقای روحانی چه وضعیتی داشت.
آقای دکتر رابطه ناامیدی با رخداد وقایعی مانند آنچه در دیماه سال گذشته رخ داد و یا اعتراضاتی که اخیراً در کازرون شاهدش بودیم چیست؟ به نظر شما امکان تکرار این وقایع وجود دارد؟
نابرابری و احساس فقر و ستم و تبعیض میتواند زمینهساز ناامیدی باشد و افزایش ناامیدی در جامعه توالی فاسدی دارد. وقتی شما آینده روشنی برای خودتان و خانوادهتان متصور نباشید، ذهنتان بحران سازی میکند. کوچکترین حادثه یا اتفاقی شمارا سریعاً به نقطهجوش میرساند. متأسفانه هم ضعف نهادهای اجرایی و هم تلنبار شدن مطالبات مردم باعث شده تا آستانه تحمل جامعه کم شود. همچنین دخالتهای بیمورد و یا اظهارنظرهای غیر کارشناسی در سطوح مختلف در حال تشدید این وضعیت است. دخالت نهادها و قوای دیگر در کار دولت، مثلاً دخالت یک نماینده مجلس در تقسیمبندی شهری میتواند بحرانآفرین شود و بهسرعت گسترش یابد. بنابراین معتقدم تا وقتی ذهن جامعه نسبت به اتفاقات و رخدادهای سیاسی و مدیریتی کشور بیاعتماد و بدبین است و مدیریت بحران هم وجود ندارد، امکان تکرار این حوادث وجود خواهد داشت.
رئیسجمهور تلاش میکند که سرمایهگذاران خارجی را برای سرمایهگذاری در ایران مجاب کند تا قفل رکود با دوپینگ سرمایههای جدید شکسته شود، اما همزمان با این پروژه ملی آنقدر صداهای ضدونقیض از ایران به جهان رسید که آن اتفاقی که آقای روحانی به دنبال آن بود محقق نشد. از سوی دیگر با تغییر دولت امریکا و سرعت گرفتن درگیریهای منطقهای بهویژه در سوریه، دولت آقای روحانی عملاً کنترل اوضاع را از دست داد. البته نکته دیگری هم وجود دارد، اینکه برخی از وزرای دولت گویا بیش از مردم منفعل و ناامیدند. اعتراض رئیسجمهور دراینارتباط و تقسیمبندی کابینه به وزرای امیدوار و ناامید نشاندهنده آن است که آقای روحانی برای عبور از بحران فعلی در ابتدا باید فکری به حال ناامیدان کابینه خود داشته باشد. چراکه وقتی مدیر ارشدی در کشور خودش مأیوس باشد با چه انگیزه، توان و برنامهای میتواند گره از کار فروبسته مردم باز کند؟ از همین رو در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که امیدواری و ناامیدی مردم رابطه مستقیمی با رفتار رئیسجمهور و عملکرد تیم دولت دارد. مردم اگر متوجه شوند که این دولت از همه توان خود برای رفعورجوع نیازها و مطالبات آنان استفاده میکند، حتی اگر به نتیجه فوری هم منجر نشود باز اعتماد خود به دولت و آقای روحانی را از دست نخواهد داد. اما اگر این احساس در مردم به وجود بیاید که این دولت انگیزه قوی و یا راهبردی برای رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی آنان ندارد، حتی اگر اقدامات خوبی هم انجامشده باشد باز بیاعتمادی و ناامیدی سیر تکوینی خود را طی میکند. درنتیجه همهچیز به آگاهی و حس و ذهن مردم وابسته است.
آیا صرفاً عملکرد دولت و آقای روحانی در این ناامیدی دخیل بوده است؟
واقعیت ماجرا این است که امید مردم با دو اتفاق که بهمثابه حرکت همزمان دو لبه قیچی است هدف گرفتهشده، لبه اول برخی ناکارآمدیها و عملکردهای ضعیف دولت است و لبه دوم این قیچی در دستان مخالفان دولت است. تبلیغات منفی و ضد ملی مخالفان دولت که مدام در کشور پمپاژ ناامیدی میکنند بیتردید نقش قابلتوجهی در ناامید کردن مردم دارد. اتاق فکر این جریان گمان میکنند با پمپاژ ناامیدی و بالا نگهداشتن سطح مطالبات اقتصادی و معیشتی مردم از دولت و مطالبه گریهای تصنعی، رئیسجمهور و کابینه را تضعیف و درنهایت زمین خواهند زد. آنها فکر میکنند که زمین خوردن روحانی، سیادت سیاسی را به آنها بازخواهد گرداند درحالیکه حوادث دیماه سال گذشته نشان داد که فروپاشی دولت روحانی، دسترنج خوبی برای هیچیک از گفتمانهای سیاسی و غیرسیاسی کشور نخواهد داشت. از همین رو روحانی ضعیف و دولت ناکارآمد، نه اصولگرایان را به قدرت میرساند و نه کاندیدای نظامی را. پادزهر این راهبرد مخالفان دولت البته در جیب آقای روحانی است، چراکه بیشترین اتکای مخالفان دولت بر ضعفهای مدیریتی و عملکردی دولت بوده است. از همین رو اگر دولت و رئیسجمهور بتوانند نقاط ضعف خود را به نقاط قوت تبدیل کنند و بهرهگیری بهتری از فرصتهای گرایش اصلاحطلبانه ملت بکنند، مخالفان خلع سلاح خواهند شد. خلع سلاح مخالفان دولت هم معنایی جز ازکارافتادن توپخانه ناامید سازی و پشیمان سازی مردم ندارد.
آیا اصلاً ناامیدی در این شرایط درست است یا آنکه هنوز فرصتی برای قضاوت درباره عملکرد دولت و اصلاح امور وجود دارد؟ آیا دولت هنوز برای رسیدن به اهداف اعلامشده زمان دارد؟
هرگز نباید از اصلاح و اصلاحات ناامید شد. با توجه به شرایط فعلی فرصتی هم برای ناامیدی نیست! معتقدم ناامیدی مردم، سرخوردگی مدیران کشور را به همراه خواهد داشت و بالعکس. شما فکر کنید اگر در کشور هم مدیران و مسئولان ناامید باشند و هم اینکه مردم امیدی به اصلاح شرایط نداشته باشند، به نظر شما چه اتفاقی را باید تصور کرد؟ آن چیزی که همه مقامات کشور باید به آن توجه داشته باشند تلاش برای جلوگیری از ناامیدی جوانان و جامعه است. ناامیدی مردم یعنی زمینه بروز بحرانهای اجتماعی و امنیتی. امنیت ملی و حتی حاکمیت ملی ایجاب میکند که ظرفیت و پتانسیل همه نیروها و جریانهای ملی کشور به میدان بیایند. اگرچه فرمان ماشین دولت در اختیار آقای روحانی و تیم ایشان است اما چه کسی است که نداند بلند کردن بارهای بر زمینمانده و مطالبات خاک خورده مردم فقط منحصر به این دولت نیست. تأمین نیازهای مردم و کشور اتحاد و انسجام ملی را میطلبد. این انسجام هم فقط گفتاری و شعاری نیست. ضروری است که قوه عاقله دولت و نهادهای قدرت در سیاستها و راهبردهای خود بر پایه تحلیل دقیق و علمی شرایط کشور، در رویکردها و عملکرد خود تجدیدنظر کنند. از سوی دیگر ضرورت دارد که دخالتها و کارشکنیهای که در برنامههای دولت میشود کنترل و مدیریت شود. امروز برای مردم فرقی ندارد که اصلاحطلب باری از دوششان برمیدارد یا اصولگرا یا اعتدالی. برای مردم مهم این است که حکومت اعم از دولت و همه نهادهای قدرت برای بهزیستی زندگی آنان با مشکلات بجنگند. بازنگری و تجدیدنظر در رفتارها و رویکردها از سوی اتاق فکر جریانهای سیاسی و ارباب قدرت ضرورتی غیرقابلانکار است. برای عملیاتی کردن این پروژه یک پیششرط وجود دارد و آنهم چیزی نیست جز اینکه پروندههای اختلافات سیاسی تا طبیعی شدن شرایط و بازگشت به نقطه آرامش و رضایت مردم بسته شود و یا حداقل به تعویق بیفتد چراکه الآن زمان تسویهحساب جناحی نیست.