«غرورم را شکستم، همه جوره کنارش بودم، همه جوره محبتم را به اش ابراز کردم، همه کاری براش کردم که بفهمه دوستش دارم، اما اون با من چی کار کرد؟» حتما در طول زندگی خود و اطرافیانتان جملاتی از این دست را شنیده اید و با کسانی رو به رو شده اید که عشق و علاقه یک طرف نسبت به کسی را در زندگی خود تجربه میکنند و این علاقه یک طرفه و بی نتیجه تا جایی پیش میرود که زندگی روزانه و کار و فعالیت آنها دچار مشکل میشود؛ اما این دوست داشتن یک طرفه چه مزایا و معایبی میتواند برای شخص داشته باشد؟ و چه کمکی میتوان به این افراد کرد؟
رنج دوست داشتن کسی که علاقهای به شما ندارد، واقعا مشکل است و توام با احساس ناامید و افسردگی است و زمانی که فکر کنید که آن فرد دقیقا همانی است که شما میخواهید، این احساسات قویتر هم میشوند. بیشتر آدمها با امید این که روزی بتوانند به هر قیمتی به وصال محبوب برسند روزگار میگذرانند، اما در حقیقت این امیدها هیچ وقت به واقعیت بدل نمیشوند و آنها دچار احساس ناکامی در زندگی میشوند.
نشانههای عشق دوطرفه
عشق واقعی زمانی است که دو طرف از نظر احساسی و ذهنی همه احساساتشان را با هم شریک باشند. این عشق معمولا نشانههای زیر را دارد:
۱. توجه به علاقههای طرف مقابل: اگر فردی شما را دوست داشته باشد، به نیازها و علایق شما توجه زیادی نشان میدهد، دوست دارد بداند شما چه علایقی دارید و از چه چیزهایی بدتان میآید.
۲. خوشحالی از موفقیت یکدیگر: وقتی یک نفر به کارهای شخصی و موفقیت و شادی فرد دیگر خیلی علاقه نشان میدهد، یعنی آن فرد را دوست دارد، در شادیهای او سهیم است و او را دوست دارد. کسانی که یکدیگر را دوست دارند از موفقیت و شادی هم خوشحال میشوند.
۳. حمایت دوطرفه: فردی که به شما علاقهمند باشد در زمانی که شما شرایط سختی را تجربه میکنید، آسایش و آرامش شما را فراهم میکند. کسانی که یکدیگر را دوست دارند در بدترین و بهترین شرایط زندگی در کنار یکدیگر هستند و از هم حمایت میکنند. اگر فردی صبورانه به شما کمک میکند که مشکلات شخصی خود را حل کنید و تا حد ممکن پشتیبان شماست، آن فرد به شما علاقه دارد.
۴. لذت از با هم بودن: اگر فردی به راستی به شما علاقه داشته باشد، دوست دارد زمانی را هرچند کوتاه با شما سپری کنید. برای با هم بودن لازم نیست دلیل و یا برنامهای وجود داشته باشد، کسانی که یکدیگر را دوست دارند از صرف بودن با هم لذت میبرند.
نشانههای «عشق یک طرفه»
عشق یک طرفه عشقی است که میل به معشوق، امری ذهنی است. یعنی عاشق در افکار و پیش فرض هایش باور دارد که معشوقش به او علاقهمند است و او از احساسات معشوقش بی اطلاع است. روان شناسان این حالت را بیش از آن که عشق بنامند، آن را نوعی مشکل میدانند. در برخی موارد اشخاصی هستند که به شدت کسی را دوست دارند و تصور میکنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد، اما اینها تنها پرورده خیالات اوست، زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد!
این حالت نوعی بیماری است و حالت عادی و معمولی نیست، زیرا در حالت عادی اگر کسی به شخص دیگر علاقهمند شود، ولی بداند که عشق و علاقه اش یک طرفه است، بی شک از آن عشق دست بر میدارد. وی زمانی که شخص دچار «عشق بیمارگون» باشد، از این عشق یک طرفه دست بر نمیدارد و اگر میل عاشق پس از اجابت نشدن خواسته اش دوباره مطرح شود، ممکن است در نهایت منجر به سرخوردگی شود.
پیامدهای عشق یک طرفه
زمانی که عاشق به معشوق میرسد همه چیز ختم به خیر میشود، اما اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است با به وجود آمدن خشم، عشق به تنفر منجر شود. این افراد همواره با تصورات ذهنی شان زندگی میکنند و معتقدند که دیگران هستند که نمیخواهند او به معشوقش برسد. چنین فردی خیال میکند معشوقش او را دوست دارد و مخالفتهای دیگران مانع وصال اوست. در این بیماری فرد به شدت افسرده میشود، البته مقصود این نیست که همه عشقها این گونه است، بلکه منظور برخی از این عشق هاست که ما آن را به عنوان عشق بی وصال و یا عشق یک طرفه مینامیم.
گام به گام مقابله با عشق یک طرفه
اگر کسی را با تمام وجود دوست داشته اید، ولی پاسخی در قبال این دوست داشتن دریافت نکرده اید و نتوانسته اید با احساسات خود کنار بیایید، گذشتن از پنج مرحله زیر میتواند به شما در فراموش کردن او کمک کند.
۱. انکار کردن: در ابتدا ممکن است فراموش کردن محبوب تان باورنکردنی به نظر برسد. شوکه شدن، بی حسی و کرختی بعد از مواجه شدن با این واقعیت که شخص مقابل تان علاقهای به شما ندارد، احساسات طبیعی هستند که در این زمان تجربه میکنید. پس از تحلیل رفتن تدریجی و کمتر شدن شوک اولیه، احساس درد، غم و گناه در این مرحله کمتر میشود.
۲. عصبانیت: این مرحله سختترین مرحله برای مدیریت کردن خودتان است. وقتی که از مرحله انکار واقعیت عبور میکنید و شرایط را همان طور که هستند میپذیرید، عصبانیت ایجاد میشود. در این مرحله فرد حمایت کسی را نمیپذیرد و هرگونه کمکی را رد میکند. فرد میخواهد هر کسی و هر چیزی را برای این فقدان سرزنش کند. سوالی که افراد در این مرحله از خود میپرسند این است که «چرا من؟» «چرا او مرا رها کرد؟»
۳. چانه زدن: این مرحله، ادامه مرحله عصبانیت و خشمگین شدن است. چانه زنی تقریبا همیشه گفت وگویی با همه قدرت است، فرد تمام تلاشش را میکند تا در مقابل رفتن شخص محبوب بایستد و به هر نحوی و با هر وسیلهای او را برگرداند.
۴.افسرده شدن: مرحله چهارم بیشترین قابلیت را دارد تا فراموش کردن محبوب را تبدیل به فقدانی ناتوان کننده برای همه عمر کند. وقتی که فرد نبود فرد مورد علاقه خود را میپذیرد و کاملا دچار ناامیدی میشود، درواقع در این مرحله قرار میگیرد. خیلی مهم است که متوجه تفاوت بین غمگینی طبیعی ناشی از فقدان و افسردگی بالینی (این نوع افسردگی نیاز به درمان دارد) بشویم. احساساتی مانند ناامیدی و پوچی و احساساتی مانند کناره گیری و غمگینی شدید در طول این مرحله طبیعی هستند.
۵. پذیرفتن واقعیت: پذیرش، آخرین مرحله فراموش کردن است. این مرحلهای است که هر کسی برای رسیدن به آن تلاش میکند. در این مرحله فرد با خودش آشتی میکند و خودش را آماده میکند تا با آرامش از آن عبور کند و با فرد مورد علاقه اش در صلح قرار گیرد. او که در مرحله خشم از دست معشوق عصبانی بود، حالا با او در صلح است و میپذیرد که معشوق رفته است و به مرور زمان به زندگی عادی بر میگردد.