به مناسبت۱۲ آگوست «مصادف با ۲۱ مرداد» که روز جهانی جوانان است، از من خواسته شد نکاتی روانشناسانه و کاربردی برای آنها بنویسم تا مسیر هموارتری برای زندگی بهتر در انتظار جوانان قرار گیرد. در ابتدا به بسیاری از حرفهایی که به نظرم لازم و کارشناسی شده بود، فکر کردم اما بعد اوایل ۲۰ سالگی خودم را به یاد آوردم که شنیدن نصیحت، لحظات خوشایندی برایم نبود. پس ترجیح دادم صرفا به بیان چند تجربه از خودم و صحبتهای مراجعان جوانم در جلسات مشاوره بسنده و باقی را به خود جوانان واگذار کنم چون آنها بهتر از هر فرد دیگری میدانند چه چیز برایشان بهتر است.
خودشناسی، مهارتی ضروری
اولین موضوعی که برای من و بسیاری از جوانان مهم است، پاسخ به این سوال خواهد بود که من که هستم؟ اصلا به چه دلیلی به دنیا آمدهام و هدف از این زندگی چیست؟ تا زمانی که خود را نشناسیم از هیچ چیز رضایت نخواهیم داشت. خودشناسی نیاز به انرژی و تلاشی دارد که فقط از یک جوان بر میآید.
بپذیرید که بزرگ شدهاید
دومین چیزی که ذهن بیشتر جوانان را به خود معطوف میکند، قبول مسئولیتها در زندگیشان است. برخی جوانان میگویند گلایههای بسیاری از خانوادهام دارم و آن ها را مسئول و بانی مشکلات خودم میدانم. این مشکل تا زمانی وجود دارد که جوان به این نتیجه برسد که من بزرگ شدهام. بزرگ شدن به معنای قبول مسئولیت زندگی است یعنی مستقل تصمیم بگیرم و عواقبش را بپذیرم. دیگر کودک نیستم که بازیچه دیگران باشم پس حتی اگر رفتار غلط خانواده آسیبی به من زده است، خودم مسئول درمان آن هستم چون زندگی و روزهای من است که با غم، عصبانیت و حسرت میگذرد.
اول خودتان را اصلاح کنید
بعد از آن، دوران ایدهآل طلبی فرا میرسد و جوانان میخواهند خودشان، جهان و اطرافشان در بهترین و ایدهآلترین شرایط ممکن باشند. معمولا هم میگویند مدت ها انرژی خودم را برای تغییر دادن سبک زندگی و رفتارهای خانوادهام که از نظر من اشتباه بودند، صرف کردم اما سرانجام به این نتیجه رسیدم که تغییر از درون خود من شروع میشود و در قدم اول باید سعی کنم خودم درست زندگی کنم. اینکه بعضیها قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمیکنند، تقلب میکنند، سر دیگران کلاه می گذارند و … مجوزی برای من نیست. دریافتم اگر خودم را تغییر بدهم به مرور جهان تغییر خواهد کرد و آن جا بود که دست از غر زدن و گلایه کردن از مشکلات برداشتم و با خود گفتم سوال این نیست که کشورم برای من چه کرده است بلکه موضوع مهم، این است که من برای کشورم چه کردهام؟ آیا برای آسیب نزدن به محیط زیست کشورم یا شهرم کاری کردهام؟ آیا وظایف خود را درباره دیگران و شغلم درست انجام دادهام؟ و …
استقلال مالی یا قدرت تصمیمگیری؟!
یکی از مشکلات اصلی جوانان در زمان انتخاب رشته و بعدش هم انتخاب شغل، خودش را نشان میدهد. بگذارید در اینجا تجربه شخصیام را بگویم که نکات قابل تاملی دارد. حدود ۲۲ تا ۲۳ سالگی مهم ترین سوال ذهنم این بود که چه مسیری را باید بروم؟ اضطراب غریبی دارد آن دوران همانند این روزها که به دلیل اعلام نتایج کنکور، جوانان زیادی را درگیر خودش کرده است. در آن سالها فکر میکردم استقلال یعنی فقط استقلال مالی. همین که دستم در جیب خودم باشد، کافی است. اگرچه استقلال مالی بسیار مهم است اما بعدتر فهمیدم که مهمتر از آن، توان تصمیمگیری برای زندگی و آینده خودم است. آنقدر به خودم و انتخابهایم مطمئن باشم که انتقاد دیگران دودلم نکند و زمانی که بعد از دانش آموختگی از دانشگاه فنی مهندسی قصد کردم روان شناسی بخوانم به اهمیت این موضوع پی بردم. جو خانواده و جامعه مخالف این تغییر ۱۸۰ درجهای بود اما من مطمئن بودم قرار نیست به خاطر حرف دیگران یک عمر کاری را انجام بدهم که دوست ندارم و نهایتا یک مهندس متوسط باشم. دیدم اگر به دنبال علاقه خودم بروم، شانس بیشتری برای پیشرفت دارم. بسیاری از ما با توجه به باور عمومی که برخی رشتهها و مشاغل را باکلاس و پول ساز میداند، بدون توجه به علایق و توانمندیهای خود، انتخاب مسیر میکنیم اما در هر شغلی، جامعه بهترینها و افراد درجه یک را میشناسد و بر اساس آنها قضاوت میکند.
عاقبت احساس بی نیازی به مشورت
عامل دیگری که به بسیاری از جوانان امروزی ضربه میزند؛ غرور بی جای همه توانی و همه چیز دانی است. غرور و حفظ احترام خود بسیار مهم است اما اگر با توهم بی نقص بودن همراه شود، محصولی بس ناخوشایند تولید خواهد کرد. روابط عاطفی، ازدواج، همسرداری، فرزند پروری، خودشناسی، موفقیت شغلی و… همه نیازمند آموزش و تمرین است پس هر زمانی حس کردید از مشورت با دیگران بی نیاز هستید، بدانید همان جا اولین نقطه آسیبپذیری و شکست شماست. آموزش دیدن و مشاوره دریافت کردن در امور مهم زندگی مانند انتخاب شغل، ازدواج و … بسیار اهمیت دارد و هزینه اشتباه را کاهش میدهد. این را هم بدانید که دوران جوانی شور و هیجانی دارد که مانع از توجه به مشکلات سلامت جسمی و روحی می شود که متاسفانه آثارش در سنین بالاتر مشخص می شود. بنابراین برای سلامت جسم و روح خود تلاش کنید. غمگین بودن، افسرده بودن و … نشان دهنده خاص بودن و جذاب بودن کسی نیست فقط مشکلاتی هستند که باید توسط متخصص درمان شوند.
رمز موفقیت، تلاش و توکل است
نکته آخر هم اینکه مهم ترین موضوع در زندگی، شاد بودن و لذت بردن از تلاش است. هیچ موفقیتی، هیچ مدرکی و هیچ درآمد هنگفتی در نهایت مانع از احساس پوچی و بی معنا بودن زندگی نخواهد شد، فقط و فقط خشنود بودن و رضایت از تلاش خود مهم است و بس. نتیجه هیچ کاری در کنترل ما نیست چراکه دیگران هم روی آن تاثیر میگذارند، شرایط اقتصادی و سیاسی کشور در بحث کار و درآمد، روحیات و سبک تربیتی طرف مقابل در ازدواج همه و همه در نتیجه نهایی موثر است پس مهم ترین موضوع رضایت از تلاش خودمان است. ما تلاشمان را خواهیم کرد و نتیجه را به خداوند واگذار میکنیم. آن وقت است که موفقیت در انتظارمان خواهد بود.