وزیر آموزش و پرورش گفته است: «تاکنون به دلیل رفتارهای اخیر در مدارس دو مورد لغو ابلاغ کردهام و وظیفه دارم از جامعه دفاع کنم.»
منظور آقای بطحایی از «رفتارهای اخیر» قاعدتا پخش ترانۀ «جنتلمن» ساسی مانکن در برخی از دبستانها و رقص و آوازهای کودکانه است و مراد ایشان از «جامعه» هم بخشهایی از جامعه است که از این اتفاق ناخرسندند وگرنه آن بچههای ترانهخوان و رقصنده هم جزیی از «جامعه» هستند اگر در اکثریت نباشند.
با این حال به نظر میرسد آقای وزیر دستپاچه شده و نگران است این اتفاق پایههای میز وزارتشان را لرزان کند یا خاطرهایی مکدر شده باشد. حال آن که میتواند بگوید این بچهها هم بخشی از جامعهاند و دهه ۹۰ مانند دهه ۶۰ نیست که یگانه مرجع رسانهای صدا و سیما باشد. هم از مدرسه یاد میگیرند هم از شبکههای اجتماعی و هم از ماهواره. من چه کار خارقالعادهای میتوانم بکنم؟
آقای وزیر میتوانست به ماجرای شبکه تلویزیونی کیش اشاره کند و بگوید از این دست اتفاقات همه جا میافتد و ترانه خواندن بچهها زشتتر از پخش صحنههای مستهجن در یک کانال تلویزیونی رسمی نیست. آقای بطحایی میتواند بگوید این بچهها در مدرسه خواندهاند. اما کجا حفظ کردهاند؟
منتها اینها را نمیگوید و انگار خود را در برابر کسانی مسؤول میداند که قدرت تهدید میز وزارت او را دارند. بچهها به لطف فضای مجازی مدرسه را به جامعه پیوند زده اند و مدرسه دیگر جزیرهای جدا افتاده نیست.
با این که انواع گزینشها را اعمال میکنند، اما نسل معلمان هم تغییر کرده و هر چند پوشش اجباری را رعایت میکنند یا مردان تظاهرهایی را ادامه میدهند، اما غالب معلمان از شکل ناصح به درآمده و کار حرفهای خود را انجام میدهند و دلیلی نمیبینند وارد فازهایی شوند که به آنها ارتباطی ندارد و دغدغۀ اصلیشان تأمین معیشت است.
آقای بطحایی، اما انگار دستپاچه شده که هر روز توضیح میدهد و توجیه میکند. موضع اول البته انکار بود و بعد این که ما نمیتوانیم پیدایشان کنیم و پلیس فتا کمکمان کند.
حالا هم میگویند ابلاغ دو نفر را لغو کردهاند. اما اساسا قصه این نیست. در مدرسه چیزی را آموزش میدهند و در ذهن بچهها چیز دیگری است.
واقعیت جامعه همین است. این همان ترانههایی است که در خانه و ماشین هم گوش میکنند. برای بچهها هم جنبه ریتمیک آن مهم است و احتمالا اول آهنگ ساخته اند و بعد روی آن شعر و کلام گذاشته اند. درست یا غلط این بچهها شادی را دوست دارند. درست است که الفاظ ناشایستی در این ترانه هست، اما به جای آن ترانههایی با الفاظ درست و بهداشتی آیا پخش کرده اید تا بچهها بدانند آن چرا بد است؟
وزیر، اما دستپاچه شده در حالی که میتواند ریشه مشکل را پیدا کند.
آقای بطحایی میگوید من وظیفه دارم از جامعه دفاع کنم و انگار این بچهها از کرهای دیگر آمده اند. تقسیم جامعه به «متدینین» و «غیر متدینین» خطرناک است و وزیر باید وزیر همه باشد.
واقعیت این است که آموزش و پرورش در ایران شکست خورده است و اساسا نمیداند با دختر بچهها چه کند. اگر قرار است زود ازدواج کنند و خانه دار شوند این همه فیزیک و شیمی را در چرا در ذهن آنان میکنید؟
آقای وزیر میتواند بگوید مشکل در ذات مدرسه دخترانه است و مثل طالبان میتوانید مدرسه دخترانه را برچینید، ولی نمیتوانید در مدرسه یک چیز به بچه یاد بدهید که برخی معلمان هم باوری به آن ندارند و در خانه پای فلان کانال ماهوارهای یا تلگرامی چیز دیگری ببینند.
آقای بطحایی! شما آدم سلیم النفسی هستید. اما دستپاچه نشوید. به منتقدان تان تفهیم کنید این بچهها مومی در دست من و مدیر و معلم نیستند که توقع دارید به شکل دلخواه تان درآورم شان.
میتوانید از بچهها بپرسید بیشتر کدام شخصیت یا چهره مشهور را میشناسند. ببینید چه پاسخی دارند؟
نوع رفتار آقای وزیر مرا به یاد انتقاد یکی از مدیر کلهای مطبوعات در ارشاد از تیتری در نشریهای میاندازد که مسؤولیتی در آن دارم. ایرادی نمیتوانست بگیرد، اما نگران موقعیت خودش بود و میگفت: حرف شما درست، ولی در فلان شورا جواب آن آقا را چه بدهم؟
اگر آقای بطحایی را باواسطه نمیشناختیم گمان میبردیم ایشان هم نگران است جاهایی گوش او را بکشند که فعلا به توبیخ زیردستان روی آورده است.
من اگر جای وزیر بودم با این فرض که نگران موقعیت وزارت هم نبودم صریح و روشن پاسخ میدادم: چهار تا بچه یک شعر و ترانهای را خوانده اند. این همه سر و صدا ندارد که و ما باید ترانههای دیگر را جایگزین کنیم. فراتر از بچهها و در میان بزرگسالان به جز سرود «ای ایران» مردم ما کدام شعر و سرود را میتوانند با هم بخوانند؟
به اینها فکر کنید نه این که از ماجرای ساسی این همه شوکه شوید.
مگر از مدرسه ترانههای شاد و بهداشتی پخش میکنید که به این بچهها میگویید چرا ساسی و ترانۀ غیر بهداشتی میخوانید؟
وزیر نباید خود را در معرض اتهام بداند. بلکه میتواند مطالبه کند و به مدعیان بگوید: خودتان فضا را به دیگران سپردهاید و حالا از واکنش چهار تا بچه مدرسهای شوکه شدهاید.
آقای بطحایی عزیز، بچهها مومی در دست خانوادهها هم نیستند. چه رسد به معلم و مدیر و وزیر. دنیای جدید، دنیای رسانههاست و این اتفاق به منزلۀ آن است که رسانهها و شبکههای اجتماعی فضاهای آموزشی را هم به تسخیر درآوردهاند. چه بچهها در آن ساسی بخوانند و چه نخوانند و چه حکم آن دو نفر را ابلاغ کنید و چه نکنید!
مهرداد خدیر روزنامه نگار
امیررضا
شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۱۵:۳۵
غیر از آنچه توخونه هاشون اتفاق میفته روشهای دیگه ای هم برای شاد شدن هست.اینکه معلمان ما و طراحان تربیتی و پرورشی ما عرضه این رو ندارند که یه برنامه شاد ارزشی تولید کنند جای بسی تاسف داره و شما باید خواهان و پیگیر این موضوع باشید و نه اینکه اون چیزی که تو شبکه های اجتماعی داره رقم میخوره رو که قاعدتا در اون کار کارشناسی شده وجود نداره رو بیاری تو مدرسه!!!