جامعه ایرانی– دیپلمات سابق ایران و کارشناس مسائل بینالملل معتقد است آقای روحانی مسئول شکست در حوزه سیاست خارجی نیست و اگر اظهارنظر افرادی خارج از دستگاه سیاست خارجی در مورد این حوزه ادامه یابد و آقای روحانی نتواند جلوی آن را بگیرد، ممکن است به بنبستی برسیم که به کنارهگیری وی منجر شود.
پنج سال از ۲۴ خردادی که مردم به تدبیر و امید رأی دادند میگذرد. پنج سالی که با امید به گشایش هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی آغاز شد، با تلاش همهجانبه دولت برای گشایش خارجی بهمنظور رفع مشکلات داخلی تداوم یافت و پیش از پایان یافتن دوره چهار ساله نخست، دستاوردی چون برجام را در کارنامه حسن روحانی حک کرد. حال یک سال از دوره دوم ریاست جمهوری روحانی میگذرد، و باز هم ۲۴ خردادی دیگر و مطالباتی که انتظار میرود طی سه سال باقیمانده از کار دولت رها نشوند تا مردم از رأی به تدبیر و امید، ناامید نشوند.
سال نخست فعالیت دولت دوازدهم پایان یافته است. نگاهی به عرصه دیپلماسی اما نشان چندانی از آنچه طی این یک سال در دستگاه سیاست خارجه صورت گرفته، ندارد. اواخر اردیبهشت ماه سال گذشته بود که برنامه جامع حسن روحانی برای دولت دوازدهم با عنوان «دوباره ایران» در حوزه سیاست خارجی با هدف دیپلماسی فعال برای توسعه همکاریهای بینالمللی، صلح، اعتدال و شکوفایی اقتصادی انتشار یافت.
در بخشی از این برنامه جامع آمده که در این مقطع حفظ و اجرای برجام و جلوگیری از تخریب بینالمللی آن، و همچنین جلوگیری از افتادن در دام تحریک ایران به جنگها و برخوردهای مختلف از طریق در پیش گرفتن خویشتنداری راهبردی در صدر اولویتهای دولت دوازدهم در روابط خارجی خواهد بود.
دستاورد اصلی دولت یازدهم طی چهار سال فعالیت مستمر به نتیجه رساندن مذاکرات به نحوی بود که منجر به توافقی در راستای لغو تحریمهای بینالمللی شود. همانگونه که اشاره شد، در صدر اولویتهای دولت دوازدهم نیز حفظ برجام به چشم میخورد اما در آستانه یک سالگی دولت جدید روحانی یکی از دو اولویت اول سیاست خارجی دولت از دست رفته تلقی میشود.
ضمن اینکه در فهرست اهداف کوتاهمدت دولت مواردی چون تقویت روابط سیاسی-اقتصادی با اروپا، رفع نگرانیهای مشترک میان ایران و اروپا، تنشزدایی با کشورهای عرب منطقه و مانع شدن از شکلگیری ائتلاف عربی-رژیم صهیونیستی نیز آورده شده است.
نگاهی به اهداف کلی و کوتاهمدت دولت دوازدهم و آنچه طی یک سال اخیر به اجرا در آمده، بیانگر میزان کنشها و فعالیتهای دولت در این عرصه است. دیپلمات سابق ایران و کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به مسئله برجام تأکید کرد که آنچه موجب عدم حفظ این توافق بینالمللی شد، صداهای مخالفی بود که طی سالهای پس از نهایی شدن توافق هستهای هرچه بیشتر قوت گرفت، و مسئولیت چندانی در این زمینه متوجه دولت آقای روحانی نیست.
فریدون مجلسی، دیپلمات سابق ایران و کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با جامعه ایرانی گفت: مقامات خارج از دستگاه دیپلماسی نباید در سیاست خارجی روزمره دخالت کنند، اگر دولت آقای روحانی توانست جلوی این کارها را بگیرد، میتواند به کار خود ادامه دهد اگر نه شاید به بنبستی برسیم که به کنارهگیری منجر شود.
در سال ۹۲ شاهد بودیم که نقطه هدف آقای روحانی برای انتخابات که بخشی از آرای او هم به همین دلیل به صندوقش ریخته شد، نهایی کردن توافق هستهای و دستیابی به برجام بود و به همین هدف هم دست یافتند. در سال ۹۶ یکی از مهمترین نقاط هدف دولت حفظ و بهرهبرداری از برجام بود که حال با گذشت یک سال از آغاز به کار دولت جدید، محقق نشد. با توجه به این مسئلهایا میتوان به عملکرد دولت دوازدهم در حوزه سیاست خارجی نمره قبولی داد؟
من آقای روحانی را مسئول شکستش در حوزه سیاست خارجی نمیدانم، سیاست خارجی در ایران از منبع متعارفی که در همهجای جهان مرسوم است، برنامهریزی و اجرا نمیشود. آن منبع که آقای روحانی نمایندهاش است اختیارات خود را از رأی ملت ایران به دست آورده، رأی که در دو انتخابات به ایشان داده شد و بهخصوص در انتخابات دوم با یک اکثریت قویتر بهعلاوه کسانی که به دلایل کلی در انتخابات شرکت نکردند اما بهطورکلی با التهاب و ماجراجویی و جنگ هم موافق نیستند، به ایشان این نمایندگی را داد که به تعهدی که به خاطر آن این آرا را به دست آورد عمل کند. آن تعهد این بود که من کلید رفع تحریمهای دوجانبه را هم دارم. یعنی ما از ابتدا میدانستیم که با دو دسته تحریم روبرو هستیم، یکی تحریمهای بینالمللی شورای امنیت برای محدود کردن فعالیتهای هستهای که ملغی شد و یک دسته تحریمهای دوجانبهای که قبل از مطرح شدن مذاکرات به خاطر دشمنی ایران وجود داشت که از دشمن نمیتوان انتظار دوستی داشت و بهخصوص دشمنی که قدرت زیادی دارد و از قدرتنمایی هم ابایی ندارد و در سیاست هم حقوق و اخلاق ملاک عملش نیست بلکه بر محور قدرت میچرخد. همانطور که در مورد خود ایران هم اینطور است، هرجا که زور بیشتری باشد خود را از نظر سیاسی محق میداند و برعکس. بنابراین آقای روحانی خود را در برابر قدرتی قویتر از قدرت و اراده رأی که به دست آورد، دید. احمدینژاد اخیراً طی بیانیهای مخالفت درونی خود با آغاز مذاکرات در عمان که دریچه شروع مذاکرات بود را رسماً اعلام کرد. ایشان نماینده گروهی بود که بعد از رفتن او هم در قدرت و هم در کار باقی ماندند، زورشان هم بیشتر است، همهجا هم به کارشکنی علیه برجام برخاستند تا اینکه بتوانند موفق شوند و همین باند آقای احمدینژاد وقتی هم موفق شدند در مجلس به آتشبازی و پایکوبی پرداختند. بنابراین من کسی را که نه قدرت اجرایی کاملی دارد و نه توانایی ایستادگی در برابر آن اقلیتی که خود را محق میداند و رسانههای اصلی را هم در اختیار دارد، بهاندازه کافی مختار نمیبینم که بشود زیاد شماتتش کرد. از یک حدی هم اگر قرار باشد بگذرد، فکر کنم آقای روحانی ناچار باشد جای خود را به همان کسانی بدهد که این روزها اشتیاق خودشان را به حکومت مستقیم تحت عنوان شایستگی یک حکومت مقتدر نظامی به انحا مختلف اعلام میکنند.
بااینوجود در یک سال اخیر شاهد تحرکات جدی در حوزه سیاست خارجی دولت آقای روحانی نبودیم که حداقل طرف اروپایی را با خود همراه کنیم، که در صورت کنارهگیری آمریکا از برجام، طرف آمریکایی عقبنشینی نکند. شاهد هستیم که از زمان اعلام کنارهگیری آمریکا از برجام شرکتهای اروپایی که با ایران قرارداد داشتند، در حال عقبنشینی از معامله با ایران هستند و اعلام میکنند که این آخرین قرارداد ما با ایران است. شرکتهایی مانند انی ایتالیا و برخی شرکتهای بزرگ هواپیمایی و نفتی در حال کنارهگیری از معامله با ایران هستند. این مسئله ناشی از عملکرد ضعیف وزارت خارجه این دولت نیست؟
خیر، این به دلیل تهدیدهای روزمرهای است که در ایران توسط عناصری که در سلطه دولت نیستند، و در لباسهای مختلف هستند مرتبط هر روز تکرار میشود که ایران وارد جنگ خواهد شد، جنگ گریزناپذیر است، ما برای نابود کردن اسرائیل وسایل لازم را در اختیار داریم، ما ظرف چند روز میتوانیم حیفا و تلآویو را با خاک یکسان کنیم، ما بحرین و دبی و امارات و شهرهای عربستان را با خاک یکسان میکنیم. این مسائل است که باعث میشود کشورهای ثالث ولو اینکه دوست ایران هم باشند میگویند کشوری که خودش میگوید خیال جنگ دارم و وارد جنگ خواهم شد، مگر دیوانه هستیم که سرمایه و امکانات خود را به کشوری ببریم که خیال دارد وارد جنگ شود. همین مسئله نه تنها کشورهای خارجی بلکه سرمایهدارهای معدود ایرانی حتی کسانی را که توانستهاند با بهرهمندی از همین دور زدن نفتی ثروتی گرد بیاورند را از سرمایهگذاری در ایران منصرف میکند و باعث میشود پولهایشان را به خارج از ایران منتقل کنند.
بحثی که در این رابطه پیش میآید این است که این صدای مخالف همیشه وجود داشته، بهخصوص در دورهای که برجام هنوز نهایی نشده بود، و دولت آقای روحانی برای دستیابی به برجام واقعاً در مقابل این طیف ایستادگی کرد و عزم و اراده جدی در این رابطه در وزارت خارجه به چشم میخورد و در نتیجه دولت توانست حتی باوجود این صداهای مخالف که حتی بر طبل جنگ هم میکوبیدند مذاکرات را به نتیجه برساند اما طی یک سال اخیر در دولت جدید، ما این عزم و فعالیت را نمیبینیم.
کمتر میبینیم، ولی این صدای مخالف در واقع صدای دولت است، صدای اصلی آن صدایی است که خواهان جنگ است، ثروت و پول و شرکتها و مالیات ندادن و همه امکانات را در اختیار دارد و در بعضی جاها مستقلاً اعلام نظر میکند. دولت میگوید در فلان جا کنسرت بگذارید، آن نماینده میگوید نگذارید. مدیر معتبرترین روزنامه در مقاله خود انتقادی از محلهای در فلان شهر میکند، و دادستان آن شهر دور افتاده به خاطر مسئلهای که در تهران گفته شده او را احضار میکند و با دستبند و پابند به زندان میبرد، پس بنابراین آن تفکر حاکم است و دولت هم در این میان حالت یک اپوزیسیون ضعیف را بر عهده دارد که فعلاً مسئولیتها را بر عهده دارد، بدون اینکه اختیارات در دستش باشد.
در حوزه منطقهای چطور؟ شاهد هستیم که طی یک سال اخیر با توجه به تحرکاتی که در منطقه اتفاق میافتد، رفتوآمدهای جدی از سوی وزارت خارجی صورت نمیگیرد، برای مثال در حوزه لبنان و سوریه تحرکات وزارت خارجه حداقلی است و اشخاص پرچمدار مواضع ایران در این حوزهها شدهاند.
این مسئله نشان میدهد که سیاست خارجی در نقاط کلیدی از اختیار وزارت خارجه بیرون است و وزارت خارجه فقط ابزاری است برای اینکه در آخر مسئولیتها را به گردنش بیندازند، برای اینکه آن نهادهایی که اختیارات دارند، مسئولیت ندارند، نهادهایی که مسئولیت دارند اختیارات ندارند.
با این شرایط ارزیابیتان از میزان موفقیت دولت آقای روحانی طی یک سال گذشته در حوزه سیاست خارجی چیست.
دولت باید مسائل را در سطح بالاتر حل کند، مقاماتی که خارج از نظام متعارف دولتی قرار دارند، دست به اظهارنظر میزنند. در هیچ نظام متعارفی در جهان قوه قضاییه در سیاست خارجی دخالت نمیکند، نه اینکه بهصورت روال روزمره مبانی سیاست خارجی را تعیین و دیکته کند. تمامی این صحبتها در خارج رسمی تلقی میشود، اظهارنظر فلان مقام رسمی، سیاسی یا حتی امام جمعهها، چون در ایران دولتی هستند رسمی تلقی میشود، این مقامات نباید در سیاست خارجی روزمره دخالت کنند، اگر دولت آقای روحانی توانست جلوی این کارها را بگیرد، میتواند به کار خود ادامه دهد اگر نه شاید به بنبستی برسیم که به کنارهگیری منجر شود.
اخیراً نوعی موشکپرانی میان ایران و اسرائیل در آسمان سوریه رخ داد و شاهد بودیم که روسیه علناً آسمان سوریه که در اختیارش است را به اسرائیل واگذار کرد. واضح است که علاوه بر خروج آمریکا از برجام و دشواری تضمین گرفتن از اروپا، روسیه هم بههیچوجه نمیتواند شریک قابلاعتمادی باشد. ارزیابی شما در اینباره چیست؟
خیلی طبیعی است چراکه روسیه صمیمیترین دوست اسرائیل محسوب میشود و میبینیم که وقتی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به روسیه سفر میکند در مانور نظامی سالگرد پیروزی روسیه کنار ولادیمیر پوتین مینشیند. دوم اینکه روسها طبق یک سنت تفکر قبلی که ایران را پایمال کردند، چه در دوران قاجاریه چه اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و بیرون نرفتن و جدا کردن آذربایجان در آن فاصله یکساله و بعد گماردن پایگاهی به اسم حزب توده در ایران و ماجراجوییهای دیگر، روابط خود با ایران را نه بهعنوان یک کشور دوست تا چه رسد به متحد، بلکه بهعنوان یک کشور کوچکی که فرمانبردار باشد، نگاه میکنند، و شرایط جهانی این موقعیت را در اختیارشان قرار داده که به علت نداشتن دوست دیگری و بهعنوان یک مشتری مهم، ایران در اختیار روسیه باشد ولی آنها متقابلاً هیچ تعهدی نسبت به ایران احساس نمیکنند. اگر احساس میکردند در آن شش قطعنامه موضعگیریشان به زیان ایران نمیبود؛ قطعنامههایی که بعداً بهزحمت مذاکرات برجامی برچیده شد. روسها باید خیلی بکوشند برای اعتمادسازی با ایران و این سادگی امکانپذیر نیست. روسها منافع خودشان را میخواهند و این منافع در تضاد با منافع ایران است. روسها بزرگترین رقیب ایران هستند چراکه هر دو کشور متکی به درآمد صادرات نفت و گاز هستند و روسیه بزرگترین صادرکننده نفت و گاز دنیا است، هرگونه تحریم ایران باعث بالا رفتن قیمت نفت میشود و به نفع روسیه است.
با توجه به اینکه آمریکا از برجام کنارهگیری کرده، و اروپا هم بیشتر تابع منافع خود است. در این میان چقدر احتمال همراهی روسها با ایران وجود دارد؟
هیچ کمکی از دست روسها برنمیآید. روسیه نه صنایع چین را دارد، نه مواد مکملی دارد. نفت و گاز ایران هم نه به درد روسیه میخورد، نه بالعکس. این کشور چند قراردادی برای راکتورهای زیان دهنده و مضر هستهای خود ایجاد کرده تا بخش دیگری از درآمدهای ایران را به این وسیله تصرف کند. روسیه از لحاظ صنعتی و اقتصادی یک کشور درجه دوم در سطح جهان است اما اروپا درعینحال که شرکتهایش از ترس سیاستهای داخلی و خارجی ایران از سرمایهگذاری در کشوری که خودش اعلام میکند ما عرصه جنگ خواهیم بود، وحشت دارند، از لحاظ سیاسی در این جریانات اخیر از ایران دفاع کردهاند و آن هم به دلیل اینکه نگران وضعیت خودشان هستند. نوع رفتار ترامپ با اروپا نوعی رفتار اربابانه بوده که اروپاییها را گرد هم جمع کرده و آنها در این شرایط فکر میکنند که آیا نیازی هست که به ناتو تحت فرمان آمریکا ادامه دهند یا نه. برای مثال سفیر جدید آمریکا که وارد برلین شده بلافاصله در توییتر خود نوشت که شرکتهای آلمانی نباید با ایران معامله کنند، و این مسئله آلمانها را به خشم آورده، نه اینکه بخواهند با ایران همکاری کنند، اما اینکه یک فرد بیگانه به آنها بایدونبایدها را دیکته کند برایشان بسیار سنگین بوده و این موقعیتی است که ایران میتواند از آن بهرهبرداری سیاسی کند به شرطی که از تبلیغات جنگ طلبانه خودداری کند.
اخیراً مقامات آمریکایی مسئله بازگرداندن ایران پای میز مذاکرات برای اصلاح برجام و گنجاندن مسائل منطقهای و موشکی در دستور کار مذاکرات و پاسخگو کردن ایران در این موارد را مطرح میکنند، تا چه اندازه بازگشت ایران به میز مذاکره با این آمریکا را قابل تصور میدانید؟
این مسئله تنها امید قبل از جنگ است. برای اینکه اولاً ایران زیر بار تکمیل و تجدیدنظر در برجام نمیرود، آن توافقی است که امضا شده و معتبر است بجای خود باقی است و اگر آن اعتباری نداشته باشد دلیلی ندارد که تعهدات بعدی هم معتبر باشد. ایران زیر بار مذاکره درباره صنایع موشکی هم نباید برود چراکه با پذیرش این مسئله باز هم بهانه دیگری خواهند تراشید. محدودیت اصلی در برجام نوشته شده که آن هم به موشکهای بالستیکی که قابلیت حمل سلاح هستهای را داشته باشند، محدود میشود.